Tag Archives: تازیانه‌ها

تبرِ تازیانه‌ها

By | ۱۴۰۳-۱۲-۱۸

زیر لب زمزمه می‌کردم: “به نام زن، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانه‌ها تبر شود…” صدای شلاق در فضا پیچید. سنگین، خفه، بی‌رحم. پوستم سوخت، اما دردی که می‌خواستند تحمیل کنند، به جانم ننشست. چشم‌هایم را بستم، نه از درد، که از خشم. درد برای لحظه بود،… ادامه مطلب »