سجادۀ سرما
برای امید مؤیدی و مویه های مادر… رضا بی شتاب عطار نیشابوری(اِلاهی نامه[1])صفحۀ 135: جوانی را دلی پُر خون جگرسوز مگر بر دار می کردند آن روز به من مادر نمی دانی چه بگذشت به هنگامی که خون از زخمِ روحم می تراوید ترا با التماسی سخت جانسوز به یاد آوردم وُ فریاد کردم… اسیرِ… ادامه مطلب »