ویکتوریا آزاد
در این مقاله سعی میشود ابتدا یک بررسی مختصر از ماهیت و ساختارفکری نظام به دست داده شود و سپس به دلایل برداشت نویسنده از سناریو «نرمش قهرمانانه» و چرایی عدم سوریهای شدن ایران وعوامل ناپایداری نظام پرداخته خواهد شد.
رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دربارهی استفاده از تاکتیک «نرمش» در سیاست خارجی و داخلی گفت: «ما مخالف با حرکتهای صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی، چه در عالم سیاستهای داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم که سالها پیش اسمگذاری شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبی ندارد، اما این کشتیگیری که دارد با حریف خودش کشتی میگیرد و یک جاهایی به دلیل فنی نرمشی نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این شرط اصلی است.»
شابلون بالا در خصوص نرمش قهرمانانه در عرصه سیاست خارجی، دیپلماسی حکومت ایران، حفظ اصول انقلاب، بایدها و نبایدهایی است که به عنوان سیاست کاربردی نظام در مقابل «استکبار جهانی» به نمایش گذاشته شده بسیار شفاف مشخص میکند که چرا جمهوری اسلامی در یک بنبست تمامعیار سیاسی گرفتارآمده است. از جمله «بایدهای» نظام عبارتند از: تلاش فعالانه و مبتکرانه دیپلماتیک، حفظ موضع قوی و معترضانه و تهاجمی، فراموش نکردن دشمن و مبارزه، شناسایی آماج حملهی دشمن. و از جمله «نبایدها» نیز چنین اشاره میشود: نباید درمقابل قدرتهای بینالمللی بخصوص آمریکا تواضع داشت، از رابطه صمیمانه با سفیران و نخبگان کشورهای اسلامی نباید غفلت کرد، ازگروههای اسلامی نباید جدا شد، از خط قرمزها نباید عبور کرد، به آرمانها (منظورآرمانهای اسلامی است) باید توجه داشت، نباید تندیهای بی وجه
ه پیشه کرد (معلوم نیست این شابلون را کدام کارشناس نوشته که چنین ناشیانه طراحی شده است).
همانطور که ملاحظه میکنید سیاستهای راهبردی خارجی جمهوری اسلامی بر اساس سه عنصر دشمن، تهاجم و عدم تواضع شکل گرفته است. سه عنصری که اساسا موجب فلاکت اقتصادی و سیاسی کشور ما شده است. نرمش قهرمانانه یعنی عبور از این سه پرنسیپ و الگوی رفتاری. با کمیدقت و نگاه موشکافانه میتوان دریافت که نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتاش این است. به عبارتی ماهیت و طبیعت جمهوری اسلامی و نیروهای متشکله آن و الگوهای رفتار و باورهایش آبشخور فرهنگ تهاجم و از دیوارسفارت بالا رفتن و دشمنسازی و گردنکشی است و لاغیر.
در ادامه تلاش میشود راستاهای سیاست خارجی ایران مختصرا بررسی شود تا ماهیت نظام و سنایورهای پیش رو بهتر گمانه زده شود.
منافع ملی نظام منافع اسلام است و دیپلماسی آنها در جهت حفظ نظام یعنی همان حفظ اسلام است. آمریکا و اسراییلستیزی بخش لاینفک فرهنگ غالب بر نظام جمهوری اسلامی است. اصطلاح جاری کارگزاران جمهوری اسلامی «مدیریت دشمن» است ونه «دیپلماسی همزیستی وتعامل با دولتها و قدرتهای جهان».
راهبرد سیاسی خارجی حکومت اسلامی مبتنی است بر دیدگاه آرمانگرایانه اسلامی که اسلام را دین برتر میداند و سلسله مراتب حاکم بر نظام بینالمللی را که انطباقی با نظام ارزشی اسلام ندارد ناعادلانه و باطل میشمارد. از این رو مقاومت و ایستادگی در مقابل قدرتهای غربی طاغوتی و استکباری (بخوانید امپریالیستی وصهیونیستی) از مهمترین مولفههای این دیدگاه به حساب میآید. انعکاس این نگاه را در اصول سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران به خوبی میتوان دید. برای روشن شدن زمینههای این نگاه به عمق تفکر و باورهای نظام جمهوری اسلامی میرویم و نگاهی به رسالتی که این نظام برای خود تعریف میکند و سپاه قدس خود را بر اساس آن تربیت نموده میپردازیم. ارزیابی زیر بر اساس تعالیم سپاه پاسداران و دکترین تدریس شده توسط رژیم جمهوری اسلامی و رفتارهای نظام جمهوری اسلامی تنظیم و تدوین شده است. نظام جمهوری اسلامی خود را حکومت قبل از ظهور امام زمان میداند و خامنهای خود را سیدخراسانی که آمده است تا زمینه ظهور امام دوازدهم شیعیان را فراهم سازد و سردارانی نیز از سایر نقاط جهان قیام کرده و به سیدخراسانی میپیوندند. جمهوری اسلامی از طریق حمایت و پشتیبانی از این سرداران برای مثال سردارسید حسن نصرالله، تنش کشورهای میزبان را از جمله لبنان تشدید میکند. همچنین در آمریکای لاتین از طریق حمایت مالی ومعنوی از چاوز ومردم کشور او، سیاست و فرهنگ آمریکاستیزی را تقویت میکند و تحرکاتی از این قبیل مرتبا از طریق جمهوری اسلامی هدایت و پیگیری میشود.
بخش بزرگی از درآمدهای قاچاق مواد مخدر، سلاح و فروش نفت و سایر درآمدهای داخل ایران به کشورهای فلسطین، عراق، سودان، یمن، اعراب حاشیه خلیج فارس، افغانستان، پاکستان، هند، آفریقا، آمریکای لاتین و… کلیه کشورهایی که در روایات تشیع آمده است که البته برخی از این کشورها جمعیت مسلمان ندارند ولی قابلیت ضد آمریکایی و ضد اسراییلی زیادی دارند ارسال میشود. به همین دلیل بر نظام ولایت فقیه که با امام زمان در ارتباط است واجب است که در این کشورها اسلام شیعهگری را ترویج دهد وهزینه هنگفتی جهت تبلیغات و ساخت مساجد و ارسال کمکهای نقدی و غیرنقدی برای مردم آن کشور و امتیازات ویژه به دولت و ملت آن کشورها اختصاص دهد. هدف از این راهبرد «خیرخواهانه» جمهوری اسلامی برقراری و استفاده ابزاری از این دولتها وملتها در جهت حمایت از سیاست خود است. این سیاست مبتنی است بر تجهیز تروریستهای اسلامی و یا به تعبیر آنها «ملتهای مسلمان» به سلاح و مهمات نظامی جهت پیشبرد جنگهای مسلمین با ارتش کفر و صدور انقلاب اسلامی به جهان و بسترسازی برای ظهور امام زمان. پرواضح است که این عملیات بسیار پرهزینه است ولی با توجه به ایدئولوژی مهدویت باید هزینه گردد تا سربازان و سرداران امام زمان تربیت شوند تا بلاد کفار ضعیف و ضعیفتر شوند. دقیقا به همین دلیل نیز جمهوری اسلامی مواد مخدر را به کشورهای اروپایی به شکل قاچاق وارد میکند که هم از درآمد آن برای تربیت سربازان اسلام استفاده نماید وهم از طرفی کشورهای اروپایی را گرفتار اعتیاد و ناکارآمدی کرده و ضمنا ناامن و مشوش نماید و در نتیجه تدریجا سربازان احتمالی لشکر کفر را از بین ببرد.
نظام ولایت فقیهی و سپاه پاسداران کلیه برنامههای خود را بر اساس روایتهای جعلی و بیمارگونه از دین اسلام برنامهریزی کردهاند. در دکترین سپاه که با عنوان «فتح کشور» نوشته شده است پیشبینیهای مفصلی در خصوص مبارزات پارتیزانی، انفجار مکانهای استراتژیک و حساس کشور، ترور شخصیتهای تأثیرگذار و نابودی مواد اولیه مورد نیاز مردم از قبیل مواد غذایی، سوخت و… و همچنین انباشت مهمات و سلاح و ایجاد خانهها و مکانهای تیمی امن برای مبارزات زیرزمینی شده است. در این خصوص سپاه پاسداران سرمایهگذاریهای وسیعی صورت داده است.
جمهوری اسلامی در راستای تجهیز ملل مسلمان از نظر مالی و سلاح و ادوات جنگی و دسترسی به سلاح هستهای بسترسازیهای کلانی جهت برپایی قیام مسلمین علیه جهان کفر صورت داده است. پیشبینی کردهاند که سیدخراسانی خامنهای از ایران قیام میکند و چنانچه وی در این جنگ شکست بخورد و ایران فتح شود نهضتهای مقاومت که هستههای آن در سپاه پاسداران و بسیج طراحی شده است شروع به مقاومت میکنند، این هستهها همان هستههای ویژه اطلاعات سپاه هستند که از هماکنون در حال تجهیز به سلاح و مهمات و آموزشهای ترور و عملیات انتحاری، بمبگذاری و جنگ شهری و تن به تن هستند. این سازماندهی سالها پیش شروع شده بطوری که بر اساس این برنامهریزی تا پیروزی شیعیان بر کفار این جنگ ادامه خواهد یافت.
چنانچه این سناریواتفاق بیافتد ورود نیروهای ناتو به ایران حتمیاست اما به دلایل چندگانه ایران سوریه نخواهد شد.
چرا ایران سوریه نمیشود؟
برخی استمرارطلبان از احتمال سوریهای شدن ایران میگویند و مردم را ازادامه اعتراضاتشان میهراسانند. این دسته استمرارطلبانی هستند که از تغییر نظام ایران هراس دارند و لذا با این استدلال و تقویت نگرش نرمش قهرمانانه سعی بر ترساندن مردم از اعتراضات خیابانی و اعتصابها و ایجاد امید واهی به تغییر دارند. در این قسمت سعی میشود به دلایل چندگانهای اشاره شود که حاکی از آن است که ایران، سوریهای نخواهد شد.
- دلیل اینکه سوریه به این وضعیت پیچیده سیاسی دچار شد دخالت جمهوری اسلامی بود و هست. در تونس، مصر و لیبی هم انقلاب عربی به راه افتاد ولی هیچکدام به این وضعیت دچار نشدند چون جمهوری اسلامی اجازه نیافت در آن مناطق دخالت کند.
- قدمت تاریخی و جغرافیایی ایران واستحکام همزیستی بافتهای مختلف مردمان ایران از تبارها، اتنیکها و باورهای دینی گوناگون در مقایسه با سوریه، عدم تعلق فرهنگی عناصرتشکیلدهنده نظام سیاسی حاکم بر ایران به سرزمین و مردم ایران که یکی از برجستهترین عوامل شکاف عمیق بین دولت و ملت است.
- آمادگی مردم ایران برای رهایی از حکومت آخوندی، نارضایتی صد درصدی مردم و تقویت عنصر شجاعت و کماثر شدن فاکتورارعاب درمقابله با نظام، اپوزیسیون سوریه یک اشتباه بزرگ استراتژیک کرد و آن این بود که قبل از اینکه جنبش وارد فاز اعتصابات فراگیرشود وارد فاز نظامی شد. این روش باعث شد نیروی نظامی حضورش پررنگتر و فراگیرشود. اما مردم ایران دریافتهاند که استفاده از ابزار نافرمانی مدنی به شکل تظاهرات و اعتصابات برای مقابله با نظام در مرحله نخست عاقلانهتر است امری که ممکن است در مراحل بعدی با تقویت حضور مردم در صحنه و بالا گرفتن شدت سرکوب به مقاومت مسلحانه منجر بشود.
- عدم اعتبارو شأن ومشروعیت نظام نزد مردم ایران.
- فضا و نگاه مسالمتجویانه و پراستقبال مردم ایران نسبت به دخالت سیاسی آمریکا برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی.
- بیاعتباری جمهوری اسلامی نزد کشورهای اسلامی حوزه خلیج فارس و همپیمانان سابق آن و نفوذ منطقهای آن که با چالشهای فراوان روبرو شده است.
- تضعیف حضورسپاه قدس در منطقه ازچند ماه گذشته به دنبال تلاشهای ترامپ برای جذب کره شمالی، روسیه و متحدان جمهوری اسلامی در منطقه، تضعیف حضور نیروهای بسیح به دلیل اختلافات طبقاتی بین بسیج و سپاه.
- اختلافات وشکاف بیش از پیش بین لایههای مختلف قدرت در داخل نظام.
- بیاعتبار شدن روزافزون رهبر نظام یعنی خامنهای و از دست دادن نقش محوری در ایجاد وحدت بین خودیها، موقعیت سوقالجیشی ایران به عنوان شاهراه تجارت جهانی وانتقال انرژی لذا لزوم ثبات در این منطقه برای تمام دنیا بسیار حائزاهمیت است.
- وجود نیروی نظامی و انتظامی دوگانه و دوقطبی متشکل از ارتش و سپاه پاسدارانـ بسیج که همین عامل مهمی در جلوگیری از اعمال خشونت گسترده خواهد بود. اگر در شرایطی قراربگیریم که سپاه پاسداران بخواهد یکهتاز میدان شود و حکومت به سردمداری سرداران سپاه اعمال خشونت کند، به احتمال قوی حداقل بخشی از ارتش جلوی آنها خواهد ایستاد.
- اگر فضا ملتهب شود به احتمال زیاد به دلیل قیام گرسنگان و حرکت آنها به سوی عاملان و کارگزاران رژیم خواهد بود که در آن صورت بروز خشم و قیام هماهنگ یک ملت علیه حاکمان خویش را شاهد خواهیم بود و نه جنگ یک حکومت با عوامل چندگانه خارجی و داخلی همچون شرایطی که در سوریه شاهد هستیم.
و اما توهّمات نظام نسبت به خودش
رهبران و کارگزاران جمهوری اسلامی ادعا میکنند که آنها بزرگترین و عمیقترین دموکراسی را در منطقه دارند. در تمام کشورهای منطقه هیچ کشوری نیست که پایه و استحکام نظام مدنیاش از جمله قوهی قضائیه، قوهی مقننه، قوهی مجریه و نهادهای دیگر مثل نظام آنها باشد. ایران در بالاترین و پویاترین وضعیت داخلی، منطقهای و جهانی است. این ادعا از روی معیارهاست.
در یادداشتی به قلم مهدی فضائلی، تحلیلگر مسائل سیاسی، برخی از دلایل بیاعتبار بودن تهدید به جنگ مرور میشود. آمریکا فقط در صورتی به ایران حملهی نظامی خواهد کرد که ایران مؤلفههای قدرت خود از جمله «توان موشکی»، «نفوذ منطقهای»، «انسجام داخلی» و «ایمان به خدا» را از دست داده باشد؛ مادامی که جمهوری اسلامی ایران قدرتمند است واز این مؤلفهها برخوردار، هیچ قدرتی جرئت تعرض سخت به ایران را ندارد؛ بنابراین جنگ، دروغی بیش نیست.
نرمش قهرمانانه؛ خامنه ای در این خصوص میگوید نرمش قهرمانانه به این معناست که شما اصل را میچسبید، اما نسبت به حواشیاش نرمش نشان میدهید. نرمش تکنیک ماست و به معنای این نیست که ما بخواهیم از این تجربهی عظیم که بعد از سی و چند سال ایران را برخوردار از بزرگترین دموکراسی در منطقه کرده چشم بپوشیم. نرمش به این معنا نیست که ما آن تجربههایی را که کشورمان را به مؤثرترین کشور در خاورمیانه و جهان اسلام تبدیل کرده و اعتبار عظیمی که به ما در دنیا داده است فراموش کنیم. نهضت اسلامی، امروز در بازپسگیری «قدس» و مسجدالأقصی و حق قیمومیت بر مردم فلسطین خود را وکیل ایجاد کشور مستقل فلسطین با قدس شریف به عنوان پایتخت میداند همان چیزی که ایران را تکنواز آوای مبارزه با رژیم صهیونیستی کرده است. خامنهای میگوید: «شما [صهیونیستها] ۲۵ سال آینده را نخواهید دید. انشاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی وبه فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت».
این گوشه کوچکی است از میزان توهمات این نظام نسبت به موقعیت وتواناییها و قدرت مانور خویش. حال شما خود بخوانید حدیث مفصل از مجمل و تاریخ ۴۰ ساله نظام و توهماتش.
شروط آمریکا برای رسیدن به یک توافق جدید ونرمش قهرمانانه
مایک پمپئو در سخنرانی خود در بنیاد هریتیج توافق جدید با ایران را مشروط به اجرای بندهای زیر دانسته است:
۱. ایران باید به آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارش کاملی از ابعاد نظامی برنامه هستهای خود ارائه کند و برای همیشه از برنامه نظامی هستهای دست بکشد.
۲. ایران باید غنیسازی اورانیوم را متوقف کند و هرگز به دنبال بازفرآوری پلوتونیوم نرود و تاسیسات آب سنگین خود را ببندد.
۳. ایران باید به بازرسان آژانس اجازه بازدید از همه سایتهای خود در سراسر کشور را بدهد.
۴. ایران باید به برنامه موشکهای بالستیک خود پایان دهد و پرتاب یا توسعه موشکهای با قابلیت حمل کلاهک هستهای را متوقف کند.
پاسخ به مطالبه ۱،۲،۳،۴ اینست: ایران از برنامه نظامی هستهای خود دست نخواهد کشید. سپاه پاسداران اینطور ارزیابی میکند که قذافی در لیبی بعد از اینکه برنامه اتمی خود را کنار گذاشت سقوط کرد و کره شمالی از این مسئله این درس را گرفت که اول بمبهای اتمی خود را ساخته و بعد برای مذاکره اعلام آمادگی کند لذا سپاه به برنامه هستهای خود پشت نخواهد کرد. تکنولوژی غنیسازی اورانیوم و تولید بمب اتم رابطه مستقیم با هم دارند پس اجازه بازدید از همه سایتها و پایگاههای اتمی ایران غیرممکن است. در ارتباط با موشکهای بالستیک با توجه به نقش مرکزی موشکهای بالستیک در استراتژی نظامی ایران و هرینههای هنگفت برای تهیه این منابع و همچنین استفاده از آنها برای ایجاد ناامنی در منطقه و قدرتنمایی، غیرقابل تصور است که دولت و حکومت ایران به صورت داوطلبانه توسعه و طراحی موشکها را کنار بگذارد.
۵. ایران باید شهروندان آمریکایی و همچنین شهروندان متحدان ما که در ایران زندانی، مفقود یا در بازداشت هستند را آزاد کند.
پاسخ: احتمال آزاد کردن برخی از آنها هست.
۶. ایران باید به حمایت از گروههای تروریستی خاورمیانه از جمله حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین پایان بدهد.
۷. ایران باید به دولت عراق اجازه دهد شبهنظامیان شیعه را خلع سلاح کند.
۸. ایران باید به حمایت نظامی خود از حوثیهای یمن پایان دهد و در راستای یک راه حل صلحآمیز در این کشور گام بردارد.
۹. ایران باید همه نیروهای تحت فرماندهی خود را از سوریه خارج کند.
۱۰. ایران باید به حمایت از طالبان و دیگر گروههای تروریستی در افغانستان و منطقه پایان دهد.
۱۱. ایران باید به حمایت سپاه قدس از گروههای تروریستی و شبهنظامیان منطقه پایان دهد!
۱۲. ایران باید رفتارهای تهدیدکننده علیه همسایگان خود را کاهش بدهد، چرا که بسیاری از آنها متحدان آمریکا هستند.
موارد ۶ تا ۱۲ همه یک پاسخ دارد. ماهیت و دکترین این نظام بر اساس تفکرتروریستی و صدور انقلاب اسلامی بنا شده است. در گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا روزچهارشنبه ۲۸ تیر ۹۶ به تروریسم جهانی در سال ۲۰۱۶ میپردازد و عنوان میکند که ایران در سال گذشته میلادی پیشاپیش همه کشورهای حامی تروریسم بوده است. این گزارش میگوید که ایران همچنان به شدت از گروههای ضد اسرائیلی و دیگر گروههای نیابتی که عراق، سوریه ویمن را به بیثباتی کشاندهاند حمایت میکند. به گفته وزارت خارجه آمریکا، ایران در افغانستان و پاکستان سربازانی را اجیر میکند تا به گروههای شبهنظامی شیعی تحت حمایت خود در سوریه وعراق بپیوندند و در عین حال تغییری نیز در روند حمایتهای این کشور از جنبش حزبالله لبنان مشاهده نشده است. این گزارش با اشاره به فعالیتهای نیروی قدس، شاخه برونمرزی سپاه پاسداران، میگوید که ایران با به کارگیری این نیرو سیاست خارجی خود را پیش میبرد و پوششی برای عملیاتهای اطلاعاتی و اقدامات تخریبی خود در منطقه ایجاد میکند. وزارت خارجه آمریکا در ادامه گزارش خود، ایران را به تامین سلاح و منابع اقتصادی گروههای شبهنظامی شیعی در بحرین، ادامه برنامههای تروریستی در عرصه سایبری و عدم تعقیب قضایی مقامات ارشد القاعده متهم کرده است. جمهوری اسلامی در آدمربایی و عملیات تروریستی از بدو پیدایش ید طولائی دارد. ربودن اتباع خارجی در لبنان و کشتن تفنگداران آمریکایی در بیروت و ظهران عربستان از طریق بمبگذاری کنار جادهای در عراق و تروریستهای آموزشدیده طالبان در زاهدان، کشتار سربازان خارجی در افغانستان و صدها موارد دیگر نشان از این دارد که این نظام ماهیتش از تفکر تروریستی آبشخور میکند و ادعای آن مبنی برمظلومنمایی و اینکه ما به هیچ کشوری تجاوز نکردیم اساسا دروغ و کذب محض است.
بنابراین نرمش قهرمانانه با توجه به ۱۲ بند بالا وماهیت نظام اسلامی وآنچه در خصوص ویژگیهای این نظام و توهمات او گفتیم به نظر امری نشدنی و خارج از تصورمیآید. اما چون در سیاست نشد و غیرممکن نداریم لذا اگر جمهوری اسلامی تن به بندهای بالا بدهد دیگر قطعا جمهوری اسلامی نیست بلکه جمهوری دچار یک موتاسیون ژنیتک نابهنگام و شوکآور بر تمام ارگانهای خود شده است که قطعا آن را با خطرمرگ مواجه خواهد کرد چون قلب نظام تحمل چنین چرخش عظیمی را ندارد و از کار خواهد افتاد.
عوامل ناپایداری وفروپاشی محتوم حکومت جمهوری اسلامی
شرط بقای هر ساختار سیاسی امکان انطباق خلاق آن با محیط داخل و خارج خود است. عدم درک روابط جاری و متعارف بینالمللی از جانب سیستم سیاسی حاکم در ایران و توهم برپایی امپراتوری اسلامی و صدور انقلاب اسلامی، شکاف عمیق میان ملت و حکومت ازجمله مهمترین عوامل ناپایداری حکومت اسلامی در ایران است.
عواملی که موجب ناپایداری و فروپاشی نه چندان دور نظام اسلامی خواهد شد به شرح زیر است:
عامل ساختاری
ساختار نظام سیاسی ایران متناسب با ویژگیهای یک دولت ملی ومدرن شکل نگرفته است. تمرکز قدرت سیاسی در دست بیگانگان غیرباورمند به ایران و ایرانی و اشغال تمام شریانهای مالی ملت ایران در دست عدهای محدود و خویشاوند، یک عامل جدی ساختاری غیرقابل اصلاح در نظام سیاسی ایران است. به تمام اینها اختلافات خودیهای نظام بر سر چگونگی سهمخواهی برابر از قدرت و ثروتهای کشور را نیز باید اضافه کرد.
با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷و تفوق ارتجاع اسلامی و هجوم اسلام سیاسی بر پیکر فرهنگ و هویت ایرانیان، ساختار سیاسی ایران از مقوله دولتـ ملت وارد مقوله دولتـ امت شد. امت از مقولات دینی است که جریان اسلامگرایی در جهت تشکیل حکومت اسلامی، امارت اسلامی و یا خلافت اسلامی آن را به جای ملت به کار میبرد. امت در رویکرد معطوف به تصویر اسلامگرایی جایگزین «ملت» شد. امت مسلمان بر اساس هویت و باور اسلامی خود تحت فرمان ولی فقیه عمل میکند. امت با انتخاب و بیعت با امام و ولی فقیه به قدرت مشروعیت میدهد و غیرامتیها اهمیتی درروندها ندارند. فرآیند «امتسازی» و تسلط «اسلامگرایان» بر ایران چهل سال کشور ما را به عقب راند اما ریشههای ایرانیان قویتر از آن است که با این فرایند عجین شود. مقاومت ملت ایران در این چهل سال در برابر نهادینه شدن اسلام سیاسی یک فاکت غیرقابل انکاراست و این خود زمینهای بس گرانقدر برای تحولات نه چندان دور در سرزمینمان ایران است.
عامل سیاسی
جمهوری اسلامی در وضعیت بسیار شکننده و یک بنبست تمامعیار قرار دارد. سه رکن اساسی نظام (سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) ضربات اساسی خورده است. مواضع قاطع آمریکا برای به تله انداختن این اختاپوس لجامگسیخته که در نوع اعمال سیاست خود در تاریخ آمریکا بیهمتاست نقش کاتالیزاتوری بموقع و جدی ایفا میکند. نقش اسراییل در تضعیف نظامی سپاه قدس و مواضع جمهوری اسلامی مخصوصا در سوریه عظمت پوشالی نظام را به شدت فرو ریخت و اعتبار آن را خدشهدارکرد. توهین و عبورمردم سوریه از روی پرچم جمهوری اسلامی در خیابان، اعتراض آشکار افکار عمومی در کشور سوریه نسبت به دخالتهای نظام در کشورشان را عیان به نمایش گذاشت. همچنین اعتراضات فلسطینیها، عراقیها و افغانستانیها نیز بارزترین مواضع مردم این کشورها نسبت به سیاستهای دخالتجویانه نظام ج.ا. را آشکارکرد. به عبارتی نظام اسلامی شأن و اعتباری نزد همپیمانان خود نیز ندارد.
«استکبارستیزی» از طریق حمایت از تروریستهای اسلامی در سطح جهانی، کاربرد زبان زور و خشونت و دشمنی، رشد و تقویت گفتمان مبتنی بر تنش و برتریطلبی در عرصه سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی، ادعای صدور انقلاب اسلامی و کسب رهبری سیاسی جهان با اتکا به گفتمان امالقرایی، حمایت قاطع ازمسلمانان به اصطلاح «مستضعف» در مقابل «استکبار جهانی» با تاکید کماکان بر لزوم محو اسرائیل از صحنه روزگار، پروژه غنیسازی و هستهای نظام، تهدیدهای موشکی و هستهای جمهوری اسلامی، تحریکات و پیامهای هر روز آن به دولتهای آمریکا و اسراییل، تهدید علیه حیات اسرائیل، سرکوب مستمر داخلی و نقض صریح حقوق بشر و آزادیهای مدنی، سیاسی و اجتماعی از جمله چالشهای جدی این نظام به سمت سقوط قطعی است.
از جمله عوامل سیاسی دیگر که جمهوری اسلامی را به بنبست کامل سوق میدهد، کسب قدرت سیاسی در یک مکانیسم غیردموکراتیک و مبتنی بر سلطانیسم مطلق، موانع عدیده جهت مشارکت اجتماعی، اقتصاد دولتی و غیرپاسخگو، تمرکز ثروت و تسلط به منابع مادی و طبیعی در دست عدهای محدود به مافیای اقتصادیـ نظامی، رانتخواری و مدیریت نالایق، چپاول ثروتهای اجتماعی، سیستم ساختار قضایی فاسد، فقر و فلاکت، ممنوعیت گردش آزاد اطلاعات و ارتباطات اینترنتی و فقدان سرویسهای رایگان اینترنتی در کشور، کاهش اعتماد عمومی به مسیولین امر، کاهش سرمایه و بالاخره رشد جنبشهای اعتراضی به شکل جنبشهای خیابانی و اعتصابات گسترده است. به یک کلام نظام سیاسی در ایران با بحران مشروعیت و مدیریت بحران مواجه است.
عامل اقتصادی
بحران اقتصادی، بیکاری، فقر، عدم ثبات نرخ ارز، ورشکستی بانکها و موسسات مالی و تولیدی در ایران، نفوذ مافیای دولتی و تمرکز ثروت در دست عدهای محدود، فساد اداری، رشوه و رانتخواری، اختلاسهای نجومی، سطح نازل دانش و علوم فناوری را میتوان به جرات از جمله عوامل فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی دانست با این تفاوت که اوضاع ایران به مراتب از این هم وخیمتر است. برای من که ۶ سال قبل از فروپاشی شوروی در آنجا زندگی میکردم و شاهد رکود شدید اقتصادی و تولید در جمهوریهای مختلف روسی و آسیایی بودم وضعیت ایران را به مراتب اسفبارتر میبینم.
بخش بزرگی از مردم ایران زیر خط فقر زندگی میکنند. از آنجا که مرکز آمار ایران مستقل نمیتواند عمل کند لذا آمار درستی وجود ندارد که بشود مبنا قرار داد اما همه نیک میدانیم شاخص یک جامعه موفق نرخ اشتغال و رفاه جامعه است همان پارامتری که در ایران رشد منفی داشته است و کاملا قابل مشاهده است.
اقتصاد تکمحصولی، توسعهنیافته، فاسد دولتی، تخصیص ناعادلانه غیرکارشناسانه بودجهها موجب عقبماندگی و فقر روزافزون و عدم بهرهوری شده است. ثروتهای برآمده از نفت و گاز و غیره در دست ۱۰% جامعه ایران متمرکزاست. فناوریهای الکترونیک و انفورماتیک و تولید صنعت در عقبماندهترین سطح خود قرار دارد. برخلاف وعدههای حسن روحانی رییس جمهور کنونی نرخ ارز رشد سرسامآوردارد. اصلاحات در ساختار اقتصادی کشور ارتباط مستقیم با ساختار سیاسی کشور دارد، زیرساختها به قدری فرسوده و ناکارآمد هستند که نجات این کشتی غرق شده امری غیرممکن است و لذا فروپاشی اقتصادی حتمیاست. فروپاشی اقتصادی فروپاشی سیاسی را نیز به همراه خواهد آورد.
عامل بینالمللی
برای اولین بار یک قدرت بزرگ جهانی یعنی آمریکا کمر همت به حمایت از مردم ایران و مقابله با رژیم ایران بسته است. تاکتیکها و راهبردهای آمریکا و جامعه جهانی در مقابل رژیم اسلامی اگرچه صد درصد هماهنگ نیست اما بر یک سری جهتگیریهای بنیادی مبتنی است و در اتاق فرمانی تنظیم شده که به لحاظ قدرت تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی جهان بالاترین جایگاه را دارند. در آن اتاق فرمانها چه میگذرد الله واعلم اما از آثار کار میتوان روندها را حدس زد. به باور من سازشی در کار نیست. نظام اسلامی اهل سازش با استکبارنیست. این نظام دارای جهتگیری کاملا ایدئولوژیک است و تمام ساختارسیاسی و قانون اساسی کشورمبتنی است برمقابله با جهان کفر و تاکتیکهایی که در بخش اول توضیح دادم.
از طرف دولتهای قدرتمند جهان سه ابزارمهار، مذاکره و مقابله روی میز است. مهار ج.ا. غیرممکن است، مذاکره بارها صورت گرفته که بی حاصل بوده و ناکام مانده. سیاست مقابله به شکل براندازی نرمافزاری از راههای سیاسی و اقتصادی با اتکا به رشد جنبشهای اجتماعی در ایران پیش خواهد رفت. آمریکا به خوبی متوجه این مسئله شده است که اگر جمهوری اسلامی حتی حاضر به عقبنشینی و نرمش هم بشود این نه ازماهیت و تحولات ذاتی آن برخاسته است بلکه صرفا برای خریدن زمان و نجات خود از فروپاشی است. آنها بر روی اسب مُرده سرمایهگذاری نمیکنند. آمریکا بیش از هر زمان خواهان ایجاد ثبات در خاورمیانه است و ایران را بارها محور شرارت و بیثباتی در منطقه ارزیابی کرده است.
عامل فرهنگی
عدم تمکین جامعه بعد از چهل سال تعلیمات و اجبار به مراتب دینی و قوانین شرعی بارزترین نشانههای شکست تمامعیار یک حکومت دینمحور و غیرسکولار در ایران است. دکان آخوندها تعطیل شده است و احترام آنها نزد مردم ایران کاملا شکسته و تمایل مردم به حذف آنها از صحنه سیاسی و فرهنگی کشوراست. در خصوص شکاف فرهنگی بین طبقه حاکم و ملت ایران میشود چندین کتاب نوشت اما هدف من در اینجا تنها اشارهای کوتاه به عوامل ناپایداری نظام جهت طرح بحث در مورد عنوان مقاله است لذا به شکاف فرهنگی در عرصه نبرد زنان ایران نیز مختصرا میپردازم.
نبرد زنان برای کسب حقوق حقه خود مبنی بر انتخاب پوشش، ورود به استادیومهای ورزشی و امکان حضور هنری در عرصه موسیقی و هنرهای رقص و آواز و غیره یک چالش جدی است که دیگر قابل مهار نیست و زنان علنا با نیروی انتظامی و دستگاه سرکوب درگیر میشوند و ترس و ارعاب جای خود را به جرات و شجاعت داده است. نماد حجاب اسلامی مهمترین نماد برای عرض اندام جمهوری اسلامی جهت مانور قدرت و تظاهر به داشتن یک جامعه اسلامی است، بدون این نماد چیزی از مظاهر اسلامی باقی نمیماند برای همین میگویند «حجابت را حفظ کن؛ اسلام در خطر است». این نماد دچار تلاطمات بیشمار است و میرود در «چهارشنبههای سفید» و هر روز و هر زمان و هر مکان اسلام سیاسی را از مشروعیت و مقبولیت تهی کند و این بزرگترین تنگنای فرهنگی نظام است که رفع شدنی نیست.
دلایل برای امیدواری
تاریخ معاصر، صدمهپذیر بودن دیکتاتوریها را نشان داده و روشن ساخته است که این حکومتها ممکن است در زمانی نسبتأ کوتاه فرو بپاشند، فقط یک دهه (١٩٨٠ـ ١٩٩٠) کافی بود تا دیکتاتوری نظامهای کمونیستی در لهستان، در آلمان شرقی و در چکسلواکی که در سال ١٩٨٩ این زمان چند هفته بیشتر طول نکشید، فرو بریزد. در السالوادور و گواتمالا مبارزات علیه دیکتاتوریهای نظامی، هر کدام به تنها حدود ٢ هفته وقت نیاز داشتند. در ١٩٨۶ دیکتاتوری مارکوس در فیلیپین در برابر فشارهای مردمی، طی چند هفته سقوط کرد. دولت ایالات متحده با آشکار شدن قدرت نیروهای مخالف، به سرعت حمایت از رئیس جمهور مارکوس را رها کرد. در شوروی در آگوست ١٩٩١، تلاش برای کودتای ارتجاعی در طول چند روز با مبارزهطلبیهای سیاسی مردم متوقف شد. پس از آن نیز، بسیاری از رأیدهندگانی که سالیان سال تحت سلطه بودند فقط در طول چند ماه توانستند استقلال خود را به دست بیاورند.
این باور عمومی سنتی که ابزارهای خشونتآمیز همیشه سریع عمل میکنند و در مقابل ابزارهای غیرخشونتآمیز همیشه به زمان زیادی برای پیروزی نیاز دارند به هیچ روی صحیح نیست. هر چند که برای ایجاد تغییر در سطح زیرین جامعه معمولأ به زمان زیادی احتیاج است. اما در مبارزات غیرخشونتآمیز نبرد حقیقی علیه دیکتاتوری نسبتأ سریع روی میدهد (ازدیکتاتوری به دموکراسیـ جین شارپ).
بنابراین ترس برخی از نحلههای سیاسی ایران از مقابله با رژیم حقیقی جمهوری اسلامی، ترسی نه از سر هوشمندی تاریخی بر بستر مهارت و دانش است، بلکه ترسی حاصل از فاکتورهای ذهنی و ایدئولوژیک است که در واقع عرصه اصلی قدرت را گم کرده و به طرح خیالی چانهزنی در بالا خود را قانع نموده و اتفاقأ این سیاست است که رسوبات یأس و حرمان و ناامیدی از هر نوع مبارزه مردمی را به نمایش میگذارد و راه را به ناکجا آباد میبرد.
امروز جمهوری اسلامی به عنوان یک ساختار حقیقی و حقوقی، نه فقط به خاطر سیاستهای ضد مردمیاش، تجاوز به حقوق بشر، گسترش فقر و فحشا و اعتیاد، تضییق آشکار حقوق زنان و کودکان و جوانان، اعدام و پیگرد و شکنجه دگراندیشان در ایران به زیر سؤال جدی رفته ومشروعیت خود را از دست داده است، بلکه حضور چنین نظامی اساسأ برای صلح منطقه خطری جدی است. امروز مسئله ایران تنها گشایش و توسعه سیاسی و آزادیها نیست، بلکه برونرفت از بحرانهای اقتصادی در کنار حفظ آرامش و صلح در منطقه نیز از عمده معضلاتی است که حل آنها از توان این حکومت خارج است؛ نظامی که با اعزام هزاران شهروند خود به کشور عراق به عنوان رأیدهنده قصد دارد در نتایج انتخابات آن کشور اعمال نفوذ کند، سیاستی بسیار خطرناک را دنبال میکند که نه فقط برای ما ایرانیان، بلکه برای همه منطقه زیانآوراست.
*ویکتوریا آزاد (استاد دانشگاه، فعال و تحلیگرسیاسی است.