پس از اظهارات اخیر رییسجمهور ایران درباره بستن «تنگهها»، بنظر می رسد که یک دعوای قدیمی دوباره بالاگرفته است. اقدام عربستان سعودی در راستای بسته شدن تنگه بابالمندب و توقف موقت انتقال نفت خام از دریای سرخ از سوی عربستان که دیروز صورت گرفت، واکنشی به این مواضع ایران بود.
زیتون ـ مهسا محمدی:
این تصمیم عربستان در پی حمله شبهنظامیان حوثی به دو نفتکش متعلق به آن کشور در روز پنجشنبه، ۴ مرداد (۲۶ ژوئیه) صورت گرفت. در بیانیه خالد الفالح، وزیر انرژی عربستان سعودی آمده است که نفتکشهای سعودی هدف موشک پرانی «حوثیهای وابسته به ایران» قرار گرفتند که به یکی از آنها خسارت جزیی وارد شد اما آسیب جانی در پی نداشت.
وزارت انرژی عربستان هم گفت که نفتکشهایی که هدف قرار گرفتند هرکدام دو میلیون بشکه نفت حمل میکردند و آسیب به آنها میتوانست به یک فاجعه زیست محیطی منجر شود.
چند هفته پیش، حسن روحانی در سفرخود به سوئیس، در پاسخ به تلاشها و رایزنیهای آمریکا برای گسترش تحریم و متوقف کردن صدور نفت جمهوری اسلامی، گفت که اگر ایران نتواند نفت خود را صادر کند «معنی ندارد که دیگران بتوانند».
با اتفاقات روز گذشته به نظر میرسد اشاره رییسجمهور ایران میتوانسته به تنگههای در دسترس همپیمانانش هم باشد
بعد از این اظهارنظر، تحلیلگران بر این عقیده بودند که رییسجمهور ایران از تنگه هرمز در جنوب ایران سخن میگوید و تهدید به بستن آن میکند. پس از آن، امریکا به این حرف واکنش نشان داده و به همپیمانان خود اطمینان داد که بازنگه داشتن تنگه هرمز را تضمین میکند.
اما حسن روحانی بار دیگر در اظهارنظری مبهم گفت: «تنگههای زیادی داریم؛ تنگه هرمز فقط یکی از آنهاست». او در این مورد توضیح بیشتری نداد. حال با اتفاقات روز گذشته به نظر میرسد اشاره رییسجمهور ایران میتوانسته به تنگههای در دسترس همپیمانانش هم باشد.
آنچه روابط نزدیک و کمکهای حکومت ایران به حوثیهای یمن در جنگ با عربستان خوانده می شود، و دولت ایران، خود آن را کمک مستشاری و مالی میداند، این ظن را تقویت میکند که ایران برای بستن «تنگههای زیاد» مورد اشاره، روی حوثیهای یمن هم حساب کرده است.
چنانچه از شواهد برمیآید در شرایط فعلیِ بازار جهانی نفت، با کاهش صدور نفت ایران بر اثر تحریمها، عربستان چشم طمع به پر کردن جای ایران در بازار دارد. از این رو دوستان یمنی ایران به کمک او آمده اند.
جنگ بر سر صدور نفت، که در «تنگهها» صورت می گیرد، همواره یکی از حساسترین جبهههایی است که جمهوری اسلامی با مخالفانش در آن نبرد کرده است.
جنگ نفتکشها
ادعای بستن تنگه هرمز تهدیدی بود که ایران از سالهای ابتدایی جنگ با عراق تا به امروز، از آن برای تحت فشار گذاشتن دشمنانش استفاده کرده است. هر چند هیچگاه این کار عملی نشده است.
درگیریهای دامنهدار سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ بین نیروهای ایران از یک سو، و عراق، آمریکا و متحدانش از سوی دیگر، در خلیج فارس که به جنگ نفتکشها معروف شد، از بحرانیترین مقاطع این کشمکشها بود.
جنگ نفتکشهای خلیج فارس را عراق به راه انداخت. عراق هدف جلوگیری از صادرات نفت و قطع منابع مالی ایران جهت پیروزی در جنگ را دنبال می کرد. بر اساس آمار موجود در سه سال ابتدایی جنگ خلیج فارس، ۴۳ حمله از سوی نیروهای عراقی به نفتکشهای تجاری جابجا کننده نفت ایران، که شامل کشتیهای ترکی و یونانی هم میشدند، به ثبت رسید و این در حالی است که از سوی ایران حمله ای صورت نگرفته بود.
در آن زمان، هفت درصد نفت مورد نیاز آمریکا، ۲۵ درصد نفت اروپای غربی و ۶۰ درصد نفت ژاپن از طریق منابع نفتی کشورهای حوزه خلیج فارس تامین میشد. این اتکا موجب شد که ناآرامی در خلیج فارس پای دیگران را هم به جنگ بکشاند؛ بخصوص آمریکا که به طور مستقیم درگیر شد و سعی کرد با حضور نظامی فعال در این منطقه و اسکورت کردن نفتکشها، امنیت صادرات نفت مورد نیازش را تأمین کند.
همزمان، کشورهای صادرکننده نفت مانند عربستان و کویت هم با افزایش صدور نفت و کاهش قیمت آن به کمک عراق آمدند؛ سیاستی که این روزها هم به نظر میرسد عربستان آن را در پیش گرفته است.
بر اساس آمار موجود در سه سال ابتدایی جنگ خلیج فارس، ۴۳ حمله از سوی نیروهای عراقی به نفتکشهای تجاری جابجا کننده نفت ایران به ثبت رسید و این در حالی است که از سوی ایران حمله ای صورت نگرفته بود
از سوی دیگر، سوریه به کمک ایران آمد و با مسدود کردن لوله نفت کرکوک صادرات نفت عراق را به نصف رساند و به این ترتیب یک جنگ تمام عیار نفتی ـ دریایی آغاز شد.
بعد از آن، در سالهای ۶۳ و ۶۴ ایران به فکر افتاد از حق حاکمیت خود بر تنگه هرمز استفاده کند و نظارت بیشتری بر عبور و مرور کشتیها داشته باشد. تهران اعلام کرد: «اگر ما از صادرات نفت محروم شویم تمامی خلیج فارس محروم خواهند شد»؛ تهدیدی که چندی پیش حسن روحانی بار دیگر آن را در مقابل آمریکا و سایر محدودکنندگان صدور نفت ایران به کار برد.
در سال ۶۴ به دنبال این هشدار، ناوگانهای آمریکا و ناتو گشتزنی خود در آبهای منطقه خلیج فارس را افزایش دادند. در مقابل، کاری که از ایران برآمد یک سری عملیات ایذایی و بمبگذاریهای دریایی در تنگه و حمله به کشتیهای کوچک عراقی بود. البته ایران در آن زمان مسئولیت انجام این کارها را نپذیرفت.
در شهریور ۱۳۶۶ وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که یک کشتی باری ایرانی را که مشغول مینگذاری بوده توقیف کرده است. در پی این اتفاق، علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت ایران، در نامهای به دبیر کل سازمان ملل، به طور رسمی اتهام مینگذاری را رد کرد.
بعدها اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود در شرح ماجرا نوشت: «در کشتی باری ما چند مین دریایی بوده و ظاهرا به طرف بوشهر میرفته. دو هلیکوپتر آمریکا به آن حمله کردهاند و کشتی را از کار انداختهاند».
به گفته او با مشورت حسن روحانی و سیروس ناصری تصمیم بر این شد که « مین گذاری را قبول نکنیم و راجع به حامل مین بودن برای بوشهر هم چیزی نگوییم».
به دنبال این اتفاقات، دعوای ایران و آمریکا در خلیج فارس به نقطه اوج خود رسید، نیروهای آمریکایی به انتقام برخورد مین به ناو خود در عملیات «آخوندک» به سکوهای نفتی در نصر و سلمان، با قابلیت تولید مجموعا بیش از ۳۰۰ هزار بشکه نفت در روز حمله کردند.
ایران هم در واکنش به حمله آمریکا تلاش کرد با استفاده از دو ناوچه سهند و سبلان، قایق توپدار جوشن و چند قایق تندرو، به همراه دو هواپیمای اف ۴، به نیروهای آمریکایی ضربه بزند. اما نتیجه نبرد، غرق شدن جوشن و سهند به همراه سه قایق تندروی ایرانی و آسیب دیدن ناوچه سبلان بود.
در نهایت ۱۲ تیر ۱۳۶۷، ناو آمریکایی یواساس وینسنس با شلیک موشکی هدایتشونده به سوی یک ایرباس ایران ایر، این هواپیمای مسافربری را سرنگون کرد و همه ۲۹۰ سرنشین آن را کشت. آمریکا اعلام کرد که ایرباس ایرانی را با یک اف ۱۴ اشتباه گرفته شده و ایران این ادعای آمریکا را رد کرد و گفت آمریکا عامدانه این هواپیمای غیرنظامی را هدف گرفت.
در مجموع ۸ سال جنگ نفتکشها، ۵۴۳ کشتی تجاری مورد هدف قرار گرفت که از این میان ۲۲۱ حمله از سوی ایران و ۳۲۲ حمله از سوی عراق و متحدانش بوده است.
جنگ سرد در خلیج فارس
با پایان جنگ ایران و عراق، پرونده جنگ نفتکشها به معنی رویارویی و جنگ مداوم بسته شد اما آن منطقه همچنان به صورتی نقطهای حساسیتخیز در روابط ایران و آمریکا باقی ماند.
در سال ۱۳۹۰ و پیش از اجرای تحریمهای نفتی آمریکا علیه ایران، جمهوری اسلامی بار دیگر به سراغ تنگه هرمز رفت و هشدار داد که با بستن این تنگه جریان صادرات نفت را مختل خواهد کرد. تحریم عملی شد اما بستن تنگه نه. نتیجه این تهدید فقط افزایش نیروهای آمریکایی در خلیج فارس برای تضمین باز نگه داشتن تنگه بود.
یکی دیگر از اصطکاکهای نیروهای ایرانی و امریکایی در خلیج فارس هم به سال ۱۳۹۴ برمیگردد. در اردیبهشت آن سال نیروی دریایی سپاه یک کشتی تجاری را که با پرچم جزایر مارشال حرکت میکرد توقیف کرد. دلیل توقیف این کشتی مسائل مالی عنوان شده بود. همزمان با توقیف این کشتی از طرف ایران و بالا گرفتن جنگ در یمن، آمریکا از اعزام کشتیهای ایرانی به سوی یمن ابراز نگرانی کرد و گفت که ایران برای حوثیها در یمن سلاح میفرستد.
معلوم نیست اگر این بار کار از عرصه دیپلماسی به میدان جنگ کشیده شود آیا ایران به لحاظ سختافزاری توان رویارویی نظامی را خواهد داشت و آیا نیروهای مردمی دواطلبانه برایش خواهند جنگید یا نه
در دی ماه ۱۳۹۴ نیروی دریایی سپاه پاسداران دو قایق نظامی آمریکایی را در آبهای ایران و در نزدیکی جزایر فارسی توقیف و ۱۰ ملوان نیروی دریایی آمریکا را بازداشت کردند به نظر میرسید که این بازداشت بیشتر جنبه تبلیغاتی و رسانه ای دارد و ملوانان خیلی زود آزاد شدند. ایران تصاویری از ملوانان بازداشتشده در حالی که زانو زده و به نشانه تسلیم دستهایشان را روی سرشان گذاشته بودند منتشر کرد.
حال با وجود تحرکات جدید هنوز به این سوال که آیا جنگ نیابتی ایران با آمریکا و عربستان در جبهههای دوری مانند بابالمندب ادامه پیدا میکند یا اینکه تبدیل به جنگ تمام عیاری در خلیج فارس میشود، نمیتوان پاسخ قاطعی داد.
دستکم در جبهه ایران، با آنکه قاسم سلیمانی مدعی درهم کوبیدن آمریکاییهاست و حسن روحانی هم سطح دعوا را در نطقهای خود بالا برده، نمی توان مطمئن بود که چقدر تهدیدها عملی می شود.
به نظر میرسد جمهوری اسلامی این روزها در میدان دیپلماسی قوی تر از آن کشوری است که در دهه ۶۰ در همه میدانها از سازمان ملل تا خلیح فارس با منطق «انقلابی» میجنگید. اما معلوم نیست اگر این بار کار از عرصه دیپلماسی به میدان جنگ کشیده شود آیا اساسا به لحاظ سختافزاری توان رویارویی نظامی را خواهد داشت و آیا پس از این زمامداری ۴۰ ساله هنوز هم نیروهای مردمی دواطلبانه برایش خواهند جنگید یا نه؟