یک روز با کمک خود بچهها برای صبحانه مربا میپزند و یک روز ساندویچ «الویه» درست میکنند تا آن را بین نیازمندان توزیع کنند. اینجا یک مدرسه متفاوت است؛ یک مدرسه غیرانتفاعی که شهریه نمی گیرد و شاگردان کوچکش همگی کار میکنند.
ایرانوایر:شیما شهرابی
یکی از معلمان این مدرسه میگوید: «ما بچهها را از سر کارشان به این جا میآوریم. به خیابان می رویم و از سر چهارراهها آنها را جمع میکنیم. بعضی وقتها با خانوادههایشان آن قدر حرف میزنیم و میرویم و میآییم تا اجازه میدهند بچهها به مدرسه بیایند. الان شاگردی داریم که 13 ساله است اما کلاس اول مینشیند چون در همه این سالها، پدر و مادر معتادش از او سوء استفاده میکردند و نگذاشته بودند به مدرسه بیاید.»
مدرسه «صبح رویش» اولین مدرسه برای کودکان کار است که از سال 1394 شروع به فعالیت کرد و حالا دو مدرسه پسرانه و دخترانه آن در محله «هرندی» تهران بهترین پناهگاه کودکان کار هستند. بچهها در این مدرسه ها فقط درس نمیخوانند، آنها صبحانه و ناهار میخورند، کارهای فنی و مهارتهای مختلف یاد میگیرند، از نظر سلامت روانی و جسمی بررسی میشوند و کارهای خلاقانه انجام میدهند. واحد پولی این مدرسه ها با همه جای دنیا فرق دارد؛ اسم پولشان «جیرینگ» است: «هرکس کار خوبی انجام دهد، جیرینگ میگیرد. جیرینگ اسکناس کاغذی است که مدرسه ها چاپ کرده اند و بچهها با آن میتوانند از بوفه مدرسه خرید کنند. بوفه مدرسه ها هم توسط کمکهای خیرین پر میشوند. ما همه تمرکزمان این است که بچهها یاد بگیرند چه طور میتوانند شهروند بهتری شوند.»
ناظم مدرسه های صبح رویش یک روانشناس است که بیش از این که سختگیری کند، در صدد رفع مشکلات بچهها است: «این بچهها با سختی به مدرسه میآیند و همگی در معرض آسیب هستند. چون در خیابان کار میکنند و مشکلاتی مثل پدر و مادر معتاد یا فقر شدید دارند و ممکن است بیش از بچههای عادی پرخاشگر باشند. بنابراین، وجود ناظمی که روانشناس باشد، به این بچهها به شدت کمک میکند.»
«فاطمه» 9 ساله است و گل میفروشد. او اولین بار در همین مدرسه سالاد الویه خورده است: «خیلیهایشان مربای به یا هویج نخورده بودند و نمیدانستند سالاد الویه چیست! در این مدرسه ها فقط هدف معلمها آموزش الفبا و ریاضی و… نیست. این بچهها تقریبا هیچ آموزشی ندیده و خیلی از مزهها را تجربه نکردهاند. حتی خیلی از آن ها نوازش هم نشدهاند. شاید باورتان نشود اما بسیاری از این بچهها حتی بلد نیستند بازی کنند چون هیچ وقت بازی نکردهاند.»
معلم های صبح رویش در کلاس «بازیکده» به بچههای کار یاد میدهند که با هم بازی کنند: «ما با طراحیهای مختلف و بازیهای گروهی، مهارت ارتباط برقرار کردن با یکدیگر و بازی کردن را آموزش میدهیم. این کلاسها با حضور روانشناس برگزار میشود و نوعی بازی درمانی است.»
آن ها کلاسهای خلاقانه دیگری هم دارند: «مثلا در کلاسهای “وطن کده”، مانند مکتب خانههای قدیم، “بوستان” و “گلستان” و “شاهنامه” و قرآن خواندن یاد بچهها میدهیم و سرگرمشان میکنیم.»
در کلاسهای زیستکده، بچه های کار چیزهایی را یاد میگیرند که در دوران کودکی و در خانواده یاد نگرفتهاند: «این بچهها نیازهای ویژه دارند؛ مثلا باید موضوعی را در پنج سالگی در خانه یاد میگرفتند اما به آنها آموزش داده نشده است. ما این آموزشها را در کلاسهای زیست کده یاد میدهیم؛ مثلا مهارت “نه” گفتن یکی از چیزهایی است که در زیستکده یاد میگیرند.»
آن ها معتقدند که بچههای کار را نمیتوان از کار کردن جدا کرد: «بچههای ما بعد از مدرسه کار میکنند؛ یکی سر چهارراه، یکی در مترو و… ما نمیتوانیم به آنها بگوییم کار نکنند چون خیلی از آنها سهم زیادی در تامین معیشت خانواده دارند. بنابراین، کاری که انجام میدهیم این است که در دوره راهنمایی، مهارتهایی مثل لوله کشی، نجاری و کارهای فنی به آنهاآموزش میدهیم تا بتوانند کارهای تخصصی انجام دهند. در واقع، یک جور استعدادیابی داریم و برمبنای استعداد آنها، آموزش یک حرفه را برایشان آغاز میکنیم.»
ورزش حرفهای یکی دیگر از کارهایی است که در این مدرسه ها به آن پرداخته میشود: «پسرها فوتبال بازی میکنند، برای دخترها هم تیم فوتسال و راگبی داریم که به طور حرفهای به آنها آموزش داده میشود.»
صبح رویش یک موسسه خلاقیتی، آموزشی و مهارتی است که با حمایت سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران راهاندازی شده، از سازمان بهزیستی، آموزش و پرورش و وزارت کشور مجوز گرفته است و با کمک خیرین اداره میشود. آنها برای جمعآوری کمکهای مردمی و غلبه بر مشکلات مالی دو مدرسه، کمپینهای مختلفی برگزار میکنند: «مثلا در زمستان متوجه شدیم خیلی از این بچهها لباس و کفش مناسب ندارند و با یک لباس نازک و دمپایی به مدرسه میآیند. ما هم “کمپین لباس گرم برای همه” را تبلیغ کردیم و گفتیم اگر فقط یک شال، کلاه و یا دستکش برای بچههای کار صبح رویش ببافند، این زمستان همه گرم هستند. همین باعث شد خیرین زیادی همراهی کنند. لباسهای دست دوم و البته تمیز هم جمعآوری شد.»
صبح رویش حالا با یک مشکل جدی دست و پنجه نرم میکند؛ هزینه های دو مدرسه که 611 دانش آموز دارند، آن قدر زیاد شده است که بدون کمک گرفتن از دیگران نمیتوانند به راه خود ادامه دهند.
«محمد حسن داوودی»، مدیر جوان این موسسه در یک ویدیو چند دقیقهای که در اینستاگرام منتشر شده، وضعیت را توضیح داده و از مردم خواسته است به کمپین «#تنهایی_نمیشه» بپیوندند و به این دو مدرسه کمک کنند.
در این کمپین از مردم خواسته شده است با پرداخت ماهیانه 50 هزارتومان، هزینه یک دانشآموز را تامین کنند. در سایت این مجموعه، تصاویری از لبخند دانش آموزان همراه با نام و مقطع تحصیلی آن ها به اشتراک گذاشته شده است؛ مثل لبخند «محمد صالح» در پایه اول یا «سمیه» در پایه سوم. زیر هر عکس هم نوشته اند: «شما نقاش لبخند این بچهها هستید.»