طبق یک قانون نانوشته مدیران مدارس باید از محل جذب مشارکتهای مردمی نسبت به اداره مدرسه اقدام کنند. اما بدا به حال مدیر مدرسهای که با اعتراض اولیای دانشآموزان مواجه شود
عصر ایران؛ فاطمه صابری:
اکثر دانشآموزان ایران چه زمانی که جمعیتی 19 میلیونی بودند و چه حالا که هر سال از شمارشان کاسته میشود و امسال به 14 میلیون و 300 تَن رسیده چند بار بعد از دریافت برگههایی تحت عنوان «هدیه به مدرسه» دچار استرس و اضطراب چگونگی برخورد پدر و مادر با کادر آموزشی مدرسه شدهاند؟
تنها مدافع یک اصل قانون اساسی
بر اساس مشاهدات، گزارشها و اعتراضات و شکایات دو طرف، پدر و مادران تعدادی از دانشآموزان بعد از مشاهده درخواست کمک مالی به مدرسه خشمگینانه راهی دفتر مدیر مدرسه شده و در مقام یکی از ظلم ناپذیرترین انسانها جملات گزنده و سرزنش باری نثار مدیر کرده و پرخاشگرانه به آنان انگهای مالی و غیراخلاقی زدهاند.
از نظر این اولیا که احتمالا از قانون اساسی تنها اصل 30 را از بَر کردهاند همچنان «دولت موظف است وسایل آموزشوپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفائی کشور بهطور رایگان گسترش دهد.» آنها معتقدند مدیران مدارس سَرخود از اولیا درخواست کمک مالی به مدرسه میکنند درحالیکه آموزشوپرورش به آنها بودجه لازم را میدهد.
مدیران مدارس چارهای ندارند جز توضیح و تمنا و عذرخواهی و حتی تشر و ذکر جملاتی مانند اینکه «مگر کمک به مدرسه جای دوری میرود؟ هزینه اندکی است برای آینده فرزند شما.» اما زبان آنها برای واکاوی بیشتر مسائل کوتاه است. چون مدیران ارشد آموزشوپرورش مدام در رسانهها اعلام میکنند که مدارس حق دریافت وجه از اولیا را ندارند.
آیا همان مدیران ارشد اما ردیف بودجه حداقلی برای اداره مدارس را در نظر گرفتهاند؟ میتوان در این مورد یکی از قاطعانهترین «نه»های ممکن را بر زبان آورد.
17 هزار تومان برای 9 ماه تحصیلی
در حال حاضر 105 هزار مدرسه با حدود 14 میلیون و 300 هزار دانشآموز در ایران وجود دارد. سرانه در نظر گرفتهشده برای این دانشآموزان طبق بودجه پیشنهادی دولت و تصویب نمایندگان مجلس ظاهرا حدود 17هزار تومان است. اما واقعیت ماجرا این است که همین سرانه اندک که برای 9 ماه سال تحصیلی در نظر گرفتهشده هم به دانشآموزان اختصاص پیدا نمیکند.
چون آموزشوپرورشی که طبق همان اصل 30 قانون اساسی مجری تحصیل رایگان اکثر دانشآموزان ایرانی شده خود را موظف نمیداند که هزینههای جاری مدارس مانند آب، برق، گاز، تابلو، گچ، ماژیک و مسائلی از این دست را تقبل کند (و پرداخت حقوق و مزایای صدها هزار معلم و پرسنل را هم به دشواری انجام میدهد چه رسد به موارد دیگر).
طبق یک قانون نانوشته مدیران مدارس باید از محل جذب مشارکتهای مردمی نسبت به اداره مدرسه اقدام کنند. اما بدا به حال مدیر مدرسهای که با اعتراض اولیای دانشآموزان مواجه شود. اگر «ولی» اعتراضش را در دفتر کادر آموزشی مدرسه خاتمه ندهد و حقطلبانه راهی اداره آموزشوپرورش شهر و یا وزارتخانه شود همان مدیر مدرسهای که بدون ردیف بودجه با چند صد دانشآموز تنها رها شده باید توبیخ شود که به چه حقی از اولیا طلب پول کرده است.
شاید باورکردنی نباشد اما طی سالهای گذشته بر اساس همین چرخه هزاران مدیر و ناظم، با چهرهای برافروخته و قلبی مالامال از خشم و نفرت، ادارات آموزشوپرورش را ترک کرده و بسیاریشان توبیخ شده و حتی شغل شان را ازدست دادهاند. چون نتوانسته بودند در دور باطل یک بازی، مانند یک بندباز ماهر روی طناب راه بروند.
مدرسه مثل بقالی
دانشآموزان زیادی هم در ایران تجربه سپری کردن روز یا روزهای بدون آب و برق و گاز و نفت را در مدارس دولتی داشتهاند. چون فیشهای صادرشده پرداخت نشده و برای ادارات مربوطه که اتفاقا دولتی هستند هم تفاوتی بین مدرسه با منزل مسکونی یا بقالی وجود ندارد و بهآسانی شریان انرژی مدرسه را قطع کردهاند. در این صورت هم کادر مدیریتی این قبیل مدارس از سوی اولیا و مدیران ارشد آموزشوپرورش به بیتفاوتی متهم میشوند.
طنز ماجرا آنجاست که اگر همان مدیر با فیشهای اخطار و قطع انرژی مدرسه برای دریافت کمک مالی به اداره و وزارتخانه آموزشوپرورش مراجعه کند با نگاههای شماتتبار مدیران بالادستی مواجه میشود که تو چگونه «مدیری» هستی که از جمع چند صد دانشآموز مدرسهات توان جمعآوری چند هزار تومان پول برای پرداخت چند فیش را هم نداشتی؟!
عاملان اصلی
ریشه این چالش را که عمری حدود 30 ساله دارد و هر سال قبل از آغاز سال تحصیلی، حین و هنگام گرفتن کارنامه نهایی جنجالهای زیادی به دنبال دارد باید در کجا دید؟ طبیعتا نه پدر و مادران معترض به دریافت وجه نادرست میگویند و نه مدیران مدارس.
موضوع را باید در تدوین لایحه بودجه سالانه کشور از سوی دولت و تصویب آن از سوی نمایندگان مجلس جستجو کرد. جایی که دولت یکی از مهمترین وزارتخانههایش را به سربارترین و مصرف گراترین شکل ممکن نگاه میکند و ردیف بودجه برای وزارتخانه آموزشوپرورش هرگز جزو اولویتهایش نیست.
نمایندگان مجلس هم که گاه برای روکش نشدن آسفالت جاده دو کیلومتری روستای حوزه انتخابیهشان یک وزیر را به پای استیضاح میکشانند و در کار عزل و نصبهای داخلی وزارتخانهها دخالت میکنند چشم بر اهمیت اداره مدارس برای آموزش کیفی میلیونها دانشآموز میبندند. یعنی قانون اساسی نه در دفتر مدیر مدارس که توسط دولت بهعنوان مجری میثاق ملی و مجلس بهعنوان قوه قانونگذار کشور نقض میشود.
تلخی ماجرا زمانی بیشتر میشود که هر دو قوه برای ارگانهای غیر پاسخگو و نظارت ناپذیر بدون کمترین بازدهی، سالیانه بودجههای میلیاردی مصوب میکنند. اما مدیران مدارسی که آینده میلیونها دانشآموز در اختیارشان است برای آسفالت حیاط خاکی مدرسه و تعمیر سقف در حال ریزش و فیش آب و برق و آبسردکن و… باید دست نیاز بهسوی اولیای دانشآموزان دراز کرده یا پشت درِ اتاق نمایندگان مجلس و مقامات اجرایی برای اخذ وقت چنددقیقهای و دریافت کمک مالی التماس کنند.
آموزش رایگان بی صداقتی
اینکه هر سال در لوای بازی با اعداد و ارقام خبر از افزایش سرانه مدارس داده میشود اما طی 9 ماه تحصیلی سرانهای در حد صفر و گاه هزار تومان در اختیار مدیر مدارس گذاشته میشود اگر نامش بیصداقتی و خدانی ناکرده رواج دروغ درجایی که باید کودکان و نوجوانان این سرزمین را باصداقت و حقیقت آشنا کند، نیست، پس چیست؟
البته سرانه دانشآموز با هزینهای که برخی از نمایندگان مجلس شامل هزینههای جاری، حقوق معلم و کادر آموزشی مدرسه میدانند متفاوت است. چون طبق قانون سرانه دانشآموز باید برای ارتقای امور ورزشی، پژوهشی و آموزشی دانشآموزان به کار گرفته شود و نه پرداخت فیشهای برق و آب مدرسه.
روشهای پوپولیستی
در آستانه سال تحصیلی 96/97 هم شاهد اظهارنظر بعضی از مقامات آموزشوپرورش در زمینه سیاست مشارکت در آموزشوپرورش هستیم.
موضوعی که گفته میشود در زمره سیاستهای اعلامی بالادستی آموزشوپرورش است اما همچنان بازار تائید و تکذیب مدیران و آقای وزیر در این وزارتخانه داغ است و با روشهای پوپولیستی در مقابل اعتراض والدین دانشآموزان مقابل چرایی دریافت وجه از مدارس، کادر مدیریتی مدارس را مقابل آنها قرار میدهند و نمیگویند به دلیل اوضاع نامساعد اقتصادی کشور و کسری همیشگی بودجه آموزشوپرورش، این نهاد نیازمند مشارکت والدین برای اداره مدارس دولتی است.
دست و دلباز در مقابل هزینه تنقلات
تعدادی از خانوادهها هم درحالیکه در طول 9 ماه تحصیلی چند برابر رقم پیشنهادی برای «کمک به مدرسه» هزینه تنقلات روزانه فرزندانشان را میپردازند اما به دلیل آنکه مدام از زبان مدیران ارشد وزارتخانه شنیده و خواندهاند که آموزش در مدارس دولتی رایگان است در مقابل پرداخت 10 هزار تومان هزینه چاپ چند برگه سوال امتحانی هم بهشدت موضع میگیرند و مدیران مدارس را متهم به سوءاستفادههای مالی میکنند.
جان چند صد هزار دانشآموز در تهدید
شاید این قبیل پدر و مادران مطلع نیستند که وضعیت بودجه آموزشوپرورش و سازمان نوسازی مدارس آنقدر بغرنج است که در حال حاضر بیش از1.5 میلیون دانشآموز ایرانی در مدارسی مشغول به تحصیل هستند که امنیت حداقلی ندارند و باید تخریب و بازسازی شوند.
همچنین 2 میلیون دانشآموز هم در فضاهایی درس میخوانند که در روزهای سرد سال سیستم گرمایشی مناسبی ندارند و دانشآموزان در کلاس بهجای توجه به درس معلم راههای چگونه گرم کردن دستوپا را تمرین میکنند.
در روزهایی که موعد ثبتنام دانشآموزان است و تعدادی از آنها بهشرط پرداخت مشارکت در امور مالی مدارس ثبتنام شدهاند خوب است اشاره کنیم به اظهارات فرهاد فلاحتی، عضو کمیته آموزشوپرورش کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس که صراحتا در گفتوگویی اعلام کرد:
«با این وضعیت بودجهای، مدارس شرایط سختی دارند و اگر کمک اولیا در سال گذشته نبود، قطعا برخی از مدارس ورشکست میشدند! با سرانههایی که پس از چند ماه و بهصورت قطرهچکانی پرداخت میشود و بدهیهای قبوض خدماتی که خود دولت برای پرداخت آن فشار میآورد؛ مگر برای مدیر و معاون و معلم فرصت فکر کردن باقی میماند تا به آموزشوپرورش بپردازند؟»
در انتظار مدارا و مدیریت خانوادهها و مدارس
واقعیت آن است که اولیا نباید تحت تاثیر اظهاراتی مبنی بر افزایش سرانه مدارس قرار بگیرند. چه اگر تغییری هم در بخش سرانه بودجه دانشآموزی برای سال جدید تحصیلی در نظر گرفتهشده اسمی است و در دنیای واقعی باز هم کادر مدیریتی مدارس با مسئولیت خطیر حفظ امنیت و بهبود فضای آموزشی مدارس تنها ماندهاند.
آنها انتظار دارند حالا که توجه به آموزشوپرورش برای دولتمردان و مجلس نشینان از شعار فراتر نمیرود اولیای دانشآموزان با درک واقعیتهای جامعه و شرایط نابهنجار اقتصادی، به خاطر درخواست مشارکت در بخش کوچکی از هزینههای اداره مدرسه انرژی و امیدشان را برای آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان کشور نگیرند.
قطعا در مقابل، پدران و مادرانی که درآمد کافی حتی برای کمک موردی به مدارس ندارند هم انتظار دارند که در محیط فرهنگی و تربیتی مدارس فرزندانشان به خاطر ناتوانی آنها در کمک مالی به مدرسه، از ثبتنام باز نماند یا با عتاب و سرزنش کادر مدیریتی مدرسه مواجه نشود.