– مسیح علینژاد: من همیشه به قدرت خودم باور داشتم، اگرچه بسیاری مرا مسخره یا تحقیر میکردند.
– من ده سال پیش هم از سوی وزارت خارجه به آمریکا دعوت شدم ولی دوران جنبش سبز بود و مردم در خیابانها فریاد میزدند «اوباما یا با اونا یا با ما» ولی آمریکاییها نخواستند با من گفتگو کنند چون فکر میکردند این ملاقات میتواند پیامهای اشتباهی برای جمهوری اسلامی داشته باشد. دغدغه دولت وقت آمریکا نامهنویسی به خامنهای و به دست آوردن رضایت او بود و نه حمایت از مردم وگرنه من ده سال پیش هم می خواستم صدای مردم را به گوش مقامات آمریکایی برسانم.
– باید به نمایندگان کشورهای غربی یادآوری کرد که احمدینژاد، ظریف یا روحانی هیچکدام صدای واقعی مردم نیستند.
– من نه امامزاده و نه آقازاده هستم، و البته نه عضوی از نخبگان جامعه. زنی هستم که زخم خورده، اشتباه کرده و بالاخره تغییر کرده.
– اگر یکبار در عمرم کاری عقلانی کرده باشم، زمانی است که از کسانی که دستانشان به خون آغشته است فاصله گرفتم و به قدرت مردم باور پیدا کردم.
احمد رأفت, کیهان چاپ لندن:
مسیح علینژاد، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان، در روزهای گذشته به دعوت مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، با او دیداری در ساختمان این وزارتخانه به مدت ۳۵ دقیقه داشت. احتمالا مایک پمپئو قبلا با شخصیتهای ایرانی دیگری نیز ملاقات خصوصی داشته است، ولی این اولین باری است که دیداری رسمی با صدور یک بیانیهی نهایی با یک فعال مدنی ایرانی صورت میگیرد. مسیح علینژاد پس از انتشار کتابش با عنوان «باد در موهایم: مبارزهام برای آزادی در ایران مدرن» به زبان انگلیسی، بار دیگر مورد توجه رسانههای آمریکایی قرار گرفت. البته حضور بسیار فعال او در شبکههای اجتماعی و راهاندازی کارزارهایی چون «چهارشنبههای سفید» در گذشته او را در سطح جهانی مطرح ساخته و چند جایزه بینالمللی نیز برایش به ارمغان آورده است.
مسیح علینژاد که چند ماه پیش دعوت وزارت خارجه آمریکا برای حضور در دیدار مایک پمپئو با جامعه ایرانی را در کتابخانه رونالد ریگان لسآنجلس، رد کرده بود،به کیهان لندن در رابطه با قبول ملاقات اخیر میگوید: «در آن جلسه من به عنوان یک میهمان و شنونده دعوت شده بودم. تردید داشتم که شرکت در یک میهمانی وزارت خارجه آمریکا بدون اینکه فرصت مطرح کردن دیدگاهایم را داشته باشم، و تنها شنونده باشم، بتواند موثر باشد و احتمالا استقلال کارزارهای مرا نیز زیر سوال میبرد. اینبار داستان کاملا متفاوت بود. در دیداری دو نفره که ۳۵ دقیقه به طول انجامید، توانستم در موقعیت یک فعال مدنی حرف بزنم و دیدگاههایم را مطرح کنم. این دیدار به من این فرصت را میداد که صدای بخشی از مردم ایران باشم، صدای کسانی که به فعالیت های من اعتماد کردهاند».
-زمانی که در ایران بودید و به عنوان روزنامهنگار پارلمانی فعالیت داشتید، آیا تصور میکردید روزی وزیر خارجه مهمترین قدرت جهانی را در دیداری خصوصی ملاقات کنید؟
-من همیشه به قدرت خودم باور داشتم، اگرچه بسیاری مرا مسخره یا تحقیر میکردند. وقتی ده سال پیش، اولین بار به عنوان روزنامهنگار از سوی وزارت خارجه به آمریکا دعوت شدم، قصدم ملاقات با باراک اوباما و وزیر خاجهاش هیلاری کلینتون بود. در روزهایی که در آمریکا بودم، روزنامهای که من در ایران برای آن کار میکردم را تعطیل کردند. دوران جنبش سبز بود و آمریکاییها نمیخواستند با من گفتگو کنند. گفتند این ملاقات میتواند پیامهای اشتباهی برای جمهوری اسلامی داشته باشد. روزهایی بود که مردم در خیابانها فریاد میزدند «اوباما یا با اونا یا با ما». دغدغه دولت آمریکا و رئیس جمهورش نامهنویسی به خامنهای و به دست آوردن رضایت او بود و نه حمایت از مردم. من ده سال پیش هم میخواستم صدای مردم را به گوش مقامات آمریکایی برسانم. و امروز هم به همین قصد با مایک پمپئو ملاقات کردم. در این ده سال قدرت در جمهوری اسلامی به دست کسانی افتاده است که من زمانی به آنها تعلق خاطر داشتم، ولی حقوق مردم همچنان رعایت نمیشوند و بنابراین هنوز وظیفه خودم میدانم صدای مردمی باشم که حقوقشان نقض میشود.
-فکر میکنید چرا مایک پمپئو که میخواهد «صدای مردم ایران را بشنود» شما را به عنوان اولین مخاطب یک دیدار رسمی انتخاب کرد؟
-البته این پرسش را باید با مایک پمپئو مطرح کرد، من دلیل این انتخاب را نمیدانم، تنها میتوانم نظر شخصیام را بگویم.
-ولی از نظر شما چرا این انتخاب صورت گرفت؟
-شاید به این خاطر که من یک شهروند بسیار معمولی هستم که در خانوادهای حامی انقلاب اسلامی به دنیا آمده و بزرگ شده و در چنین خانوادهای علیه انقلاب پدرش طغیان کرده. انسانی که ذره ذره تغییر کرده، برای سادهترین حقوقش جنگیده، زمانی روزنامهنگار اصلاحطلب شده به امید تغییر و بعد امیدش را به اصلاحات از دست داده و خواهان تغییر شده و امروز به عنوان یک شهروند به قدرت خودش تکیه دارد. حدس من این است که مرا به عنوان نمونه یک ایرانی که در نظام آموزشی جمهوری اسلامی پرورش یافته و حالا به یک مخالف آن تبدیل شده، انتخاب کردند. شاید به نوعی من صدای کسانی باشم که به بدنه قدرت وصل نیستند و آرام آرام به خودباوری و لزوم تغییر رسیدهاند؛ صدای چند میلیون زنانی که هر روز سانسور و سرکوب میشوند و امرو به نافرمانی مدنی روی آوردهاند. فکر میکنم با رصد کردن فعالیتهای من به این نتیجه رسیدند که میتوانم صدای بخشی از جامعه را به گوش آنها برسانم، چون من نه امامزاده و نه آقازاده هستم، و البته نه عضوی از نخبگان جامعه. زنی هستم که زخم خورده، اشتباه کرده و بالاخره تغییر کرده.
-شما فکر میکنید این ملاقاتها میتواند منجر به حمایت دولتها از مبارزات مردم ایران بشود؟
-من در مورد ملاقاتهای خودم میتوانم نظر بدهم. تمامی دیدارهایم چه در آمریکا و چه اروپا برای بیان یک خواست مشخص است: مردم ایران نه جنگ میخواهند و نه جمهوری اسلامی. جنگ موهبتی برای جمهوری اسلامی است. همچنانکه ایجاد محدودیت برای شهروندان ایرانی این فرصت را به جمهوری اسلامی میدهد که به مردم بگوید آمریکا دشمن ما است. هدف من در ملاقات با مایک پمپئو این بود که بگویم این مردم ایران نیستند که پرچم شما را به آتش میکشند. در تمام دیدارهایم، چه با نمایندگان کنگره آمریکا و چه نمایندگان پارلمان اروپا تلاش کردم صدای مردمی باشم که جمهوری اسلامی را نمیخواهند و به دنبال حکومتی سکولار و دمکرات هستند، و آنها را متقاعد سازم کسانی که با شما سر میز مذاکره مینشینند نمایندگان واقعی مردم نیستند. از آنها بخواهم که مذاکرات تنها به پرونده هستهای خلاصه نشود، و نقض ۴۰ ساله حقوق بشر هم از پایههای هر مذاکرهای باشد. این وظیفه من و تک تک کسانی است که با جمهوری اسلامی مخالف هستند. باید به نمایندگان کشورهای غربی یادآوری کرد که احمدینژاد، ظریف یا روحانی هیچکدام صدای واقعی مردم نیستند.
-در رابطه با حقوق بشر از مایک پمپئو چه خواستید؟
-در این دیدار گفتم که مردم ایران به شدت نگران هستند که در صورت مذاکره آمریکا با جمهوری اسلامی، پرونده نقض حقوق بشر زیر پرونده هستهای دفن شود، و ما نیز به سرنوشت عربستان دچار شویم که کسی در مورد زنانی که تنها به جرم رانندگی به زندان افتادند، چیزی نمیگوید. برای او یک مثال هم آوردم…
-چه مثالی؟
-در زمان مذاکرات هستهای کاترین آشتون (مقام ارشد سیاسی خارجی وقت اتحادیه اروپا) شرط سفر به ایران و مذاکره را دیدار با فعالان مدنی گذاشته بود. او توانست با گوهر عشقی (مادر ستار بهشتی) و نرگس محمدی دیدار داشته باشد. پس از امضای توافق هستهای، فدریکا موگرینی (مقام ارشد سیاست خارجی کنونی اتحادیه اروپا) به ایران سفر کرد. در زمان حضورش در تهران، ۲۹ فعال «چهارشنبههای سفید» را بازداشت کردند. موگرینی روسری به سر در دیدارها حضور پیدا میکرد و هرگز هم اعتراضی نکرد. در دیدار با پمپئو بر این نگرانی تاکید کردم.
-مایک پمپئو چه گفت؟
-نقطه نظرهای ایشان در بیانیه رسمی آمده است. در این بیانیه به دو نکته صریح اشاره شده: دولت آمریکا تلاش خواهد کرد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی را مورد توجه قرار داده و محکوم کند، و همچنین از جامعه جهانی نیز بخواهد که به مسئله نقض حقوق بشر در ایران توجه داشته باشد.
-شما در ابتدای صحبتهایتان به محدویتهای مردم ایران اشاره کردید. آیا منظورتان عدم صدور ویزای آمریکا برای شهروندان ایرانی بود؟ در این رابطه نیز با مایک پمپئو صحبت کردید؟
-به وزیر خارجه گفتم حاضرم فهرست کاملی از فرزندان مسئولان نظام، اعضای مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه و حتا کسانی که دیپلماتهای آمریکایی را به گروگان گرفتند، در اختیار ایشان قرار دهم که در آمریکا زندگی میکنند، در حالی که ۴۰ سال است که پدران و مادران آنها شعار «مرگ بر آمریکا» میدهند و ما را پادوی آمریکا میخوانند. این افراد تنها در آمریکا زندگی یا تحصیل نمیکنند، در این کشور نفوذ سیاسی دارند، برای جمهوری اسلامی تبلیغ میکنند و با نفوذ در رسانهها تلاش دارند صدای مردم ایران به گوش کسی نرسد. این در حالیست که مردم عادی و یا دانشجویان نمیتوانند به دلیل مشکل در تهیه ویزا به آمریکا سفر کنند.
-پس از دیدار با مایک پمپئو بسیاری به شما از دیدگاههای مختلف حمله کردند. یکی از روزنامهنگاران سرشناس ساکن لندن که پیش از این حامی شما نیز بود، در حساب توئیتر خود نوشت شما را نباید روزنامهنگار بلکه «فعال سیاسی» خواند. به نظر شما روزنامهنگار نمیتواند در زمینه حقوق بشر فعالیت داشته باشد؟
-من صریح میگویم کههرگز ادعای بیطرفی نکردم. در کشور من اطلاعات طبقهبندی شده در اختیار جامعه قرار میگیرد و اخبار به خارج هم پس از گذشتن از سد سانسور میرسند. در چنین شرایطی، من در کنار مردمی قرار دارم که نه تنها حقوقشان نقض میشود بلکه رسانهای هم ندارند که صدای آنها باشد. من دقیقا برای اینکه نمیخواهم بیطرف باشم هرگز به استخدام رسمی هیچ رسانهای در خارج از کشور در نیامدم، تا بتوانم به فعالیتهای مدنیام ادامه دهم. البته این روزنامهنگاری که شما به او اشاره کردید، همچنین نوشته است که مسیح علینژاد دچار هیجان است. باز صریح میگویم کسانی دچار هیجان هستند که با ایجاد شور کاذب مردم را تشویق میکنند به آمران قتلهای زنجیرهای، شکنجهگران و بنیانگذاران حجاب اجباری رأی دهند. من خودم زمانی توسط گروهی از همین افراد هیجانزده شدم و رأی دادم. اگر یکبار در عمرم کاری عقلانی کرده باشم، زمانی است که از کسانی که دستانشان به خون آغشته است فاصله گرفتم و به قدرت مردم باور پیدا کردم.