۱- انفجار جمعیتی
وقتی آیت الله روح الله خمینی روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از پلههای هواپیما در فرودگاه مهرآباد پایین میآمد، جمعیت ایران ۳۶ میلیون نفر بود. امروز جمعیت بیش از دو برابر شده و به بیش از ۸۱ میلیون نفر رسیده است.
در این چهل سال البته سیاستهای حکومت ایران در مورد جمعیت سه بار تغییر کرد. در آغاز انقلاب و در دوران جنگ با عراق، رشد جمعیت تشویق شد. بعد از جنگ وقتی دولت دید منابع کشور به خاطر جنگ و تحریم تحلیل رفته است، به فکر کاهش جمعیت افتاد و در اجرای این برنامه بسیار موفق بود.
بی بی سی:
برنامه “تحدید موالید” بسیار موفق بود. اما محمود احمدینژاد، در دوران رئیس جمهوریاش از این سیاست انتقاد کرد و با حمایت رهبر ایران تشویق به رشد جمعیت را پیش گرفت.
با این حال، آمارها نشان میدهد که در سالهای اخیر، جمعیت رشد قابل توجهی نکرده و ساختار جمعیتی ایران در حال پیر شدن است. البته ایران همچنان یکی از جوانترین کشورهای جهان شناخته میشود.
در این سالها افزایش تند جمعیت، شهرها را بزرگ کرد. منتقدان حکومت ایران میگویند رهبران ایران هرگز برنامهای برای رسیدگی به کیفیت زندگی در کشور نداشتهاند. شهرها بیرویه بزرگ شدند بدون آنکه ساختار شهر مورد توجه باشد و امکانات کشور هم متناسب با رشد جمعیت توسعه نیافت.
۲ – اقتصادی کوچکتر به نسبت جمعیت
بخشی از جامعه ایران، که حالا در سنین بالای ۶۰ سال هستند، سالهای پیش از انقلاب ایران را به عنوان افراد بالغ زندگی و کار کردهاند. در این ۴۰ سال، نسلی که بعد از انقلاب متولد شده، داستانهایی را از رفاه و وضعیت بهتر مالی دوران قبل از انقلاب، مخصوصا دهه ۱۳۵۰ شنیده است. اما این روایتها چقدر واقعیت دارد؟
آنچه مشخص است آن است که بسیاری از امکانات زندگی، بعد از انقلاب رشدی چشمگیر داشته است. این امکانات شامل دسترسی به تحصیلات ابتدایی، بهداشت، آب لوله کشی، فاضلاب و غیره میشود.
اما اگر تولید ناخالص داخلی کشور را بر حسب دلار امروز(یعنی با احتساب تورم جهان) در نظر بگیریم، و بر تعداد جمعیت تقسیم کنیم، عددی که به دست میآید میتواند پاسخی به وضعیت ثروت کشور باشد.
این شاخص که به سرانه تولید ناخالص داخلی شناخته میشود، در مورد ایران قبل از انقلاب برای هر نفر ۱۰ هزار دلار و امروز کمتر از ۷ هزار دلار است.
البته این نوع برآورد منتقدان سرسختی دارد، که میگویند باید مثلا از شاخص برابری قدرت خرید استفاده کرد یا آنکه متغیرهای دیگری را هم وارد محاسبه کرد.
اما مقایسه همین شاخص برای ایران و ترکیه، کشور همسایه با جمعیت و ثروت کم و بیش قابل مقایسه با ایران، نشان میدهد که ترکیه با وجود بحرانهای سیاسی و اقتصادی دهههای قبل، شاهد افزایش سرانه تولید ناخالص داخلی در بلند مدت بوده و در مدت مشابه سرانه تولید ناخالص داخلی ترکیه به قیمت امروز حدود سه برابر شده است.
اقتصاد ایران وابستگی شدیدی به فروش نفت دارد. نمودار زیر نشان میدهد که ایران چهل سال بعد از انقلاب هنوز موفق به رسیدن به سقف تولید روزانه قبل از انقلاب نشده است. پیش از انقلاب تولید نفت ایران روزی حدود ۶ میلیون بشکه بود. جنگ زیرساختهای نفت و گاز ایران را ویران کرد و بازساری و توسعه بعد از جنگ، در شرایط تحریم آمریکا و کاهش درآمدهای دولت و افزایش هزینههایش ممکن نشد.
نمودار زیر نشان میدهد که فرصت درآمدی عظیم از فروش نفت و گاز بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ از دست رفته است و تحریمها همچنان ادامه دارند.
بیشتر بودن سرانه تولید ناخالص داخلی، قبل از انقلاب البته به معنی رفاه یکسان برای همه بخشهای جامعه نیست. ایران به صورت تاریخی با توزیع نامتناسب ثروت و نبود چتر حمایتی گسترده برای افراد ضعیف و کم درآمد روبه رو بوده است. همچنین فساد مالی و اداری همواره یکی از مشکلات حکومتهای حاکم بر ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب بوده است.
اما مقایسه حداقل درآمدها، قبل و بعد از انقلاب نشان میدهد که دستکم قدرت خرید بیشتر بوده است.
قبل از وقوع انقلاب حکومت دستمزدها را تا حد قابل توجهی افزایش داد و حداقل دستمرد به حدود ۱۷۰۰ تومان رسید. در آن زمان میشد با این پول – فقط برای آنکه برآوردی داشته باشید – ۷۴ کیلوگرم گوشت قرمز خرید.
این روزها با حداقل دستمرد حدود یک میلیون تومانی و گوشت صد هزار تومانی بیشتر از ۱۰ کیلو گوشت نمیتوان خرید. البته گوشت یک مثال ساده برای نشان دادن قدرت خرید خوراک است، که البته مهمترین بخش هزینههای خانوارهای ایرانی است. در این مدت هزینههای مسکن و حمل و نقل هم افزایش یافته است که مقایسه آنها در این مطلب ممکن نیست.
و در پایان این بخش، اشتغال یکی دیگر شاخصهای مهم اقتصادی است که ایران در آن سابقه خوبی ندارد. آمار بیکاری که در سالهای اخیر اعلام میشود به این شکل مدون قبل از انقلاب وجود نداشته است. مطالعاتی هم که در آن زمان درباره بازار کار شده در دسترس نیست.
اما نگاهی به آمار بیکاری از اواخر دهه ۱۳۷۰ نشان میدهد که نرخ بیکاری مطلق به طور متوسط بالای ۱۰ درصد بوده است. در این میان جوانان و زنان، بیشتر طعم بیکاری را چشیدهاند. امروز نرخ بیکاری زنان دو برابر مردان است. همچنین آمارها نشان میدهد که حکومت ایران برای نسل جوانی که در آغاز انقلاب مشوق ایجادش بود، هرگز موفق به ایجاد اشتغال پایدار نشد.
۳- کشوری خشکتر
خشک شدن اقلیم ایران البته از دست سیاست مداران خارج است. اما کم شدن بارش به هر حال آثار اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی فراوانی دارند.
ایران در ۴۰ سال اخیر خشکتر شده است. آنطور که مرکز مدیریت بحران سازمان هواشناسی ایران گفته، در بازه زمانی ۱۲۰ ماه اخیر ۹۷ درصد مساحت ایران دچار درجهای از خشکسالی است و ۶۳ درصد مساحت ایران دچار خشکسالی شدید یا بسیار شدید است.
تصویر زیر، تصویر ماهوارهای دریاچه ارومیه را در آذربایجان غربی را در سال ۱۳۶۴ با ۱۳۹۷ مقایسه میکند. خشک شدن دریاچه ارومیه یکی از پروندههای بحث برانگیز محیط زیست ایران در سالهای اخیر بود و سیاستهای دولت در ساخت سد و یک گذرگاه از وسط دریاچه به عنوان اقدامات مخرب در وضعیت این دریاچه شناخته میشود.
در جنوب غربی ایران، خشک شدن تالابها در ایران و عراق، باعث ایجاد بحران ریزگردها شده است. بخشی از ریزگردها از جنوب عراق وارد ایران میشود و توان حکومت ایران در کنترل آن مبهم است.
در مرکز ایران هم، خشک شدن زایندهرود تبدیل به صحنهای دردناک در اصفهان شده است. اولین بار در سال ۱۳۷۹ بود که زایندهرود برای بخشی از سال خشک شد. از آن سال دوره خشکی بستر رود طولانیتر شده است و امیدی هم به احیای این رودخانه نیست. بخشی از آب زاینده رود برای کشاورزی استفاده میشود و بخشی هم به استانهای همسایه منتقل میشود و همین مسئله باعث خشکی زاینده رود شده است.
۴ – طلاق
رهبران ایران مشوق ازدواج و تشکیل خانواده جوانان و حفظ ارزشهای خانواده براساس معیارهای اسلامی هستند. اما آمارهای رسمی نشان میدهد که آمار طلاق نسبت به قبل از انقلاب حدود چهار برابر شده است.
نمودار زیر تعداد موارد طلاق در هر گروه یک هزار نفری از جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر را نشان میدهد. بعضی از مقامهای حکومت ایران، انتشار این آمار را “نا امید کننده” و “سیاه نمایی” خوانده و آمار قبل از انقلاب را از سایت ثبت احوال ایران حذف کردند.
۵ – نقش زنان
قبل از انقلاب ایران، روند توسعه آموزش و امکان و خواست به تحصیل رو به رشد بود. این رشد بعد از انقلاب هم ادامه یافت. در مورد زنان، قبل از انقلاب تنها ۳ درصد دانش آموزان وارد دانشگاه میشدند. این آمار حالا به بیش از ۶۵ درصد رسیده است.
افزایش علاقه به تحصیل و کار میان زنان،با تفکرات گروههای اسلامی تندرو در ایران منافات دارد. بعضی از این جریانها وظیفه اصلی زنان را خانهداری و شوهرداری و پرورش فرزند میدانند.
با این حال بازار کار فرصتهای برابری برای زنان ایجاد نمیکند. براساس برآوردهای بانک جهانی – که تفاوتهایی با برآورد دستگاههای آمار گیری ایران دارد – بیکاری میان زنان دو برابر مردان یعنی حدود ۲۰ درصد است. و در حالی که بیکاری میان مردان ۱۵ تا ۲۴ ساله، ۲۶ درصد است، در مورد زنان هیمن گروه سنی آمار بیکاری ۴۸ درصد است.
۶ – سینما ها و کتابهای کمتر
دسترسی به سینما در چهل سال اخیر تغییر قابل توجهی کرده است. برآورد میشود که قبل از انقلاب حدود ۴۵۰ سینما وجود داشت. یعنی برای هر ۷۰ هزار نفر یک سینما.
آمارهای یونسکو نشان میدهد که حالا حدود ۳۸۰ سالن سینمای فعال در ایران وجود دارد. یعنی برای هر ۲۱۳ هزار نفر یک سینما.
در مورد کتاب هم آمارها نشان میدهد علاقه به کتاب خوانی کاهش قابل توجه داشته است.
متوسط شمارگان یک کتاب که در دهه ۱۳۶۰ بیش از ۷۰۰۰ جلد بود، حالا به طور متوسط به حدود ۲۰۰ تا ۵۰۰ جلد رسیده است.