– صدام حسین در نامهاش به رئیس جمهوری اسبق فرانسه نسبت به خطر اندیشههای خمینی هشدار داده بود. او در نامهاش به شیراک نوشت: «مراقب باشید، که خمینی الان هر چه در فرانسه میگوید گفتههایش بینالمللی و پر سر و صدا خواهد شد».
– خمینی در نامهای از پاریس به صراحت به آمریکاییها نوشته بود: «شما خواهید دید که ما هیچ دشمنی با شما نخواهیم داشت.»
چهار دهه از کشمکش و نزاع بین ایران، غرب و اسرائیل را شاهد هستیم. نزاعی که در نتیجه آن جهان عرب بهای سنگینی را پرداخت کرد اما قبل از رسیدن منطقه به چنین وضعیتی که امروز ما شاهد آن هستیم (نقش رژیم ولایت فقیه در بیثبات کردن جهان عرب و تهدید و تلاش این رژیم برای باجگیری از کشورهای غربی و جامعه بینالمللی)، لازم است اطلاعات، مدارک و اسناد و شواهد موجود از دخالت چند قدرت غربی در ۴۰ سال پیش ایران و نقش اساسی آنها در به وجود آوردن چنین شرایطی را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم.
ابتدا از فرانسه شروع میکنیم؛ «آیتالله» خمینی در ۶ اکتبر ۱۹۷۸ پس از اینکه دولت عراق او را از نجف طرد کرد و کویت نیز او را نپذیرفت، وارد فرانسه شد. ژاک شیراک، رئیس جمهوری اسبق فرانسه، در خاطرات خود نوشته: «صدام حسین، رئیس جمهوری فقید عراق (که معاون احمد حسن البکر رئیس جمهوری وقت عراق بود) یک دوستی صمیمانه و شخصی با من داشت لذا فرانسه بر دوستی او خیلی حساب میکرد) نامهای از طریق سفیر عراق در پاریس به من فرستاد و از فرانسه خواست تا به خمینی پناهندگی ندهد».
صدام حسین نسبت به خطر اندیشههای خمینی به فرانسویها هشدار داد. او در نامهاش به شیراک نوشت: «مراقب باشید، که خمینی الان هر چه در فرانسه میگوید گفتههایش بینالمللی و پر سر وصدا خواهد شد».
صدام حسین که از تصمیم کشورش برای اخراج رهبر مذهبی مخالف شاه ایران در آن زمان پشیمان شده بود، سعی کرد دوستان فرانسوی خود را از خطر بالقوه خمینی و افکارش آگاه کند اما شیراک از نظر قانونی قدرتی برای منع خمینی نداشت او تلاش کرد موضوع را به رییس جمهوری سابق فرانسه والری ژیسکاردیستن در میان بگذارد اما رئیس جمهوری وقت فرانسه به شیراک گفت: «استقبال از خمینی با هماهنگی و توافق غرب و آمریکا صورت گرفته است.»
اقامتگاه خمینی در نوفل لوشاتو، به سرعت به هستهای برای مدیریت قیام علیه شاه ایران تبدیل شد و ارسال نوارهای صوتی حاوی پیامهای خمینی به داخل ایران شروع شد. نوارهای صوتی در آن زمان تاثیر بسیاری داشت، درست مانند تاثیر رسانههای امروزی ما در شبکههای اجتماعی بر مردم.
مدارک و خاطرات بجا مانده از مقامات فرانسوی تأکید میکند که هیچ نشست رسمی بین خمینی و مقامات فرانسه تا پیش از ژانویه سال ۱۹۷۹ صورت نگرفته بود. پس از آن تاریخ یک مقام از وزارت امور خارجه فرانسه که از محل اقامت خمینی بازدید کرد، گفته بود: «فرانسه از مواضع علنی خمینی علیه شاه و حکومت ایران نگران است؛ دیپلمات فرانسه از خمینی خواست حملات خود را به شاه ایران متوقف کند، اما خمینی حاضر نشد.»
خمینی به دیپلمات فرانسه گفت: «آماده است تا تصمیم اخراج او از فرانسه را بپذیرد، اما در مورد آنچه که در ایران اتفاق میافتد، نمیتواند چشمپوشی کند.»
بر اساس اسناد دیپلماتیک، یک دیپلمات آمریکایی که در آن زمان (سال انقلاب) شاهد رویدادها بود میگوید: «انتقاد اصلی را باید متوجه آمریکا کرد چون ایالات متحده سیاستی مبهم در طول بحران انقلاب ایران در قبال ایران داشت و جیمی کارتر رئیس جمهوری آمریکا آن زمان در تحلیل بحران ایران بسیار کند عمل کرده بود.»
البته هدف آمریکا این نبود که شاه را از کشور خارج کند تا بازگشت خمینی تضمین شود بلکه هدف اصلی ایالات متحده یافتن راه حلی مسالمتآمیز بود تا به موجب آن منافعش را تضمین و حفظ کند.
واشنگتن و (شاید با مشاورهی اسرائیل از طریق همکاریهای امنیتی) با بیطرف کردن نیروهای مسلح ایران که ستون اصلی و قدرتمند برای حفظ دولت و کشور از تهدیدها بودند و با عدم حمایت از شاپور بختیار آخرین نخست وزیر روشنفکر حکومت شاهنشاهی، بطور غیرمستقیم به ورود خمینی و برآمدن رژیمی ناکارآمد و واپسگرا کمک کرد. ارزیابی غلط آمریکا از خمینی به برآمدن چنین وضعیتی در خاورمیانه منجر شد زیرا همّ و غم آمریکا ممانعت از افزایش نیروهای چپ و دیگر نیروهای انقلابی در ایران بود پس واشنگتن روی کار آمدن یک رژیم دینی در ایران را بهترین گزینه برای رویارویی با اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم در ایران میدانست، به همین دلیل این سیاست بعدها در نظریههای برژنسکی مشاور امنیت ملی آمریکا تحت عنوان «سیاست جنگ دینی یا جهاد دینی علیه کمونیسم» در افغانستان نیز عملی شد و افغانستان را به «ویتنامی» برای اتحاد جماهیر شوروی تبدیل کرد.
سیاست دولت کارتر ساختن دژ دینی افغانستان- ایران برای جلوگیری از اتحاد جماهیر شوروی جهت رسیدن به آبهای گرم خلیج (فارس) بود. اگرچه در ظاهر دولت کارتر یا وزارت خارجه او هیچگونه نشستی رسمی با خمینی نداشتند. البته وارن زیمرمان یکی از مقامات بلندپایه سفارت آمریکا در پاریس قبل از رفتن خمینی به تهران با ابراهیم یزدی که در آن زمان دست راست خمینی بود، ملاقات کرد؛ هدف آنها قانع کردن خمینی برای تعلیق بازگشت به ایران بود تا فرصتی به دولت بختیار داده شود. آمریکاییها شاید میخواستند وانمود کنند که آنها نهایت تلاش خود را کردند تا در ایران کودتا یا انقلاب نشود. در ملاقاتی که وارن زیمرمان با ابراهیم یزدی داشت به او گفته بود که اگر ارتش با مذهبیون برخورد کند و با هم درگیر شوند بهترین نفع را نیروهای چپ خواهند داشت چیزی که ایالات متحده به شدت با آن مخالف بوده است.
خمینی و دار و دستهاش در خارج در تمام جلساتشان ترس و نگرانی از اقدام احتمالی ارتش ایران را ابراز میداشتند اما دولت کارتر نه تنها ارتش را تشویق به اقدام نکرد بلکه از هر گونه اقدام ارتش جلوگیری نیز کرد. کارتر به نتیجه رسیده بود که شاه ایران مستبد است و باید ایران را ترک کند. خروج شاه از کشور، و تغییر چند وزیر در مدتی کوتاه که اغلب آنها پایگاه مردمی نداشتند و وضعیت بلاتکلیف ارتش شاه در اتخاذ موضع، همه یک نوع بینظمی را به وجود آورد. طبق مدارکی که دو سال پیش سازمان سیا منتشر کرد، خمینی در چنین شرایطی با ارسال نامهای به آمریکاییها به آنها اطمینان داد که او منافع آنها را حفظ و ایران به مثابه یک دوست برای آنها باقی خواهد ماند. خمینی به صراحت نوشته بود: «شما خواهید دید که ما هیچ دشمنی با شما (آمریکا) نخواهیم داشت.»
اسناد نشان میدهد که پس از خروج شاه، واشنگتن به نماینده خمینی اطلاع داد که: «ایالات متحده آمریکا با ایده تغییر قانون اساسی ایران و لغو نظام پادشاهی در ایران موافق است و فرماندهان نظامی ایران با انعطافپذیری با موضوع انقلالب و خمینی کنار خواهند آمد.»
بر اساس اسناد سیا، خمینی معتقد بوده است که حضور آمریکاییها در ایران برای مبارزه با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی «ملحد و کافر» و بریتانیا بسیار مهم و ضروری است.
در ۹ ژانویه ۱۹۷۹، دیوید آرون، معاون مشاور امنیت ملی، به برژینسکی نوشت: «به نظر من بهترین گزینه برای آنچه در ایران اتفاق میافتد این است که یک کودتای نظامی علیه شاپور بختیار صورت بگیرد و سپس توافقی میان ارتش و خمینی انجام شود.» به نظر من همین گزینه هم البته بدون کودتا و خونریزی در یک معامله سرّی علیه بختیار انجام گرفت». دو روز پس از این نامه بود که جیمی کارتر به شاه گفت: «شما باید فورا ایران را ترک کنید!»
اسناد سیا مسائل شگفتآوری مانند سادهلوحی آمریکاییها یا بهتر است بگوییم همدستی آنها با خمینی را نشان میدهد. خمینی به آنها نوشته است که :«رژیم او در امور کشورهای دیگر دخالت نخواهد کرد و جمهوری اسلامی بر خلاف شاه همانند یک پلیس برای منطقه عمل نخواهد کرد و انقلاب اسلامی را به خارج از مرزهای کشور صادر نخواهد کرد و با عربستان سعودی، کویت و عراق کاری نخواهد داشت و مردم منطقه را برای اخراج غربیها تشویق نخواهد کرد.»
خمینی همچنین به آمریکاییها در رابطه با نفت اطمینان داد که نفت را به آنها خواهد فروخت. اما پس از بازگشت خمینی در ۱ فوریه ۱۹۷۹ و فروپاشی دولت بختیار در روز ۱۱ فوریه، آمریکاییها سردرگم شده بودند و نمیتوانستند یک انقلاب به رهبری شخصی ۷۴ ساله با افکار مذهبی افراطی را درک کنند. آمریکاییها مانند بسیاری از مخالفان سکولار شاه بر این باور بودند که خمینی خود نمیتواند بر دولتی مدرن مانند دولت آن زمان ایران حکومت کند و در نهایت طبقه روشنفکر ایرانی از سکولارها و لیبرالهای مخالف زمام امور را به گرفته و نوعی سیاست خارجی منسجم ،معتدل و متوازن را در پیش خواهند گرفت اما چنین نشد و آمریکاییها به زودی ناامید شدند و سفارت آمریکا در تهران در نوامبر سال ۱۹۷۹ توسط هواداران خمینی اشغال شد، گروگانگیری و متعاقبا استعفای دولت بازرگان، شروع جنگ با عراق و سرکوب مخالفان اتفاق افتاد و از آن زمان تا کنون سناریوی «آمریکایی- ایرانی» در منطقه ادامه دارد.
این تنها بخشی از داستان انقلابی است که فرزندانش را یکی پس از دیگری بلعید و رهبران مذهبیاش با طرح شعارهای دفاع از مستضعفان در فکر تاسیس امپراتوری اسلامی هستند. رژیم مذهبی ایران در برابر محیط اطراف خود با احترام عمل نکرده و تفاهم سیاسی خود را با قدرتهای بزرگ جهان مانند ایالات متحده آمریکا نه بر مبنای مناسبات سازنده بلکه بر اساس سیاستهای تهاجمی ترسیم کرده است.
*منبع: روزنامه العرب
*نویسنده: دکتر خطار أبودیاب استاد دانشگاه ژئوپلتیک پاریس
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن