میگویند مورخ با طرح پرسش به سُراغ گذشته میرود. دربارۀ انقلاب ۱۳۵۷ کم نیستند پرسشهایی که تاکنون بیپاسخ ماندهاند و یا اصلاً مطرح نشدهاند. برای مثال، این که گفته میشود آمریکاییها محمدرضا شاه را به خروج از ایران واداشتند و از فرماندهان ارتش خواستند که اعلام بیطرفی کنند، تا چه اندازه مُستَند و اثباتپذیراست؟ کُنفرانسِ گوادْلوپ منبع اصلی و، به عبارتی، دستاویزِ این گزارۀ تاریخی است. اما سندی در دست نیست که نشان دهد جیمی کارتر، رئیس جمهوری آمریکا، رسماً از محمدرضا شاه خواسته باشد ایران را ترک کند.
رادیو بین المللی فرانسه:
دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ برابر با ۱۱ فوریۀ ۲۰۱۹ چهلمین سالروز برافتادنِ رژیم پادشاهی در ایران و پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری روحالله خمینی است. بیشتر مورخان، انقلاب اسلامیِ ایران را آخرین انقلابِ پیروزمند جهان میدانند. در چهل سال گذشته دربارۀ جنبههای گوناگونِ آن صدها کتاب و هزاران مقاله به فارسی و به چندین زبان دیگر دنیا نوشتهاند. انقلابیانِ مسلمان سرآغازِ انقلاب را تظاهرات یا به گفتۀ خود قیامِ ۱۵ خردادِ ۱۳۴۲ (۱۹۶۳م) می دانند که در پیِ دستگیریِ آیتالله خمینی در سحرگاهِ آن روز در قم و در چند شهرِ بزرگ ایران روی داد. بعضی از نظریه پردازانِ چپگرا نیز به راه افتادنِ جنبش چریکی را سرآغازِ انقلاب میدانند. البته تاکنون نظریههای دیگری نیز در این باره مطرح کردهاند. به نظر میرسد هنوز زمانِ آن نرسیده است که مورخان به یک همرأییِ نسبی دربارۀ سرآغازِ انقلاب و سرچشمههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعیِ آن برسند. از همین رو، مورخانی معتقدند که تاریخنگاریِ انقلاب از مرحلۀ رویدادنگاری فراتر نرفته است. یعنی مورخان هنوز نمیتوانند برپایۀ بررسیِ انتقادیِ اسناد و شواهدِ موجود، دربارۀ چند و چونِ رویدادهای مهم و تعیینکنندۀ آن انقلاب به نوعی اجماع یا همرأیی برسند. البته منظور از مورخان، مورخانی هستند که روشهای بررسیِ انتقادیِ اسناد، مدارک و شواهد را میشناسند و با به کار بستن آنها میکوشند اصل بیطرفی علمی را در کار خود رعایت کنند.
میگویند مورخ با طرح پرسش به سُراغ گذشته میرود. دربارۀ انقلاب ۱۳۵۷ کم نیستند پرسشهایی که تاکنون بیپاسخ ماندهاند و یا اصلاً مطرح نشدهاند. امروز بسیاری از مورخان پذیرفتهاند که یکی از عللِ اصلیِ پیروزی انقلابِ ایران، روی دادنِ آن در گرماگرمِ جنگِ سرد بود. درست است که دستگاه حکومتیِ آمریکا همواره نگرانِ نفوذِ شوروی در ایران و از دست دادنِ متحد استراتژیکش در منطقه بود، اما این که گفته میشود آمریکاییها محمدرضا شاه را به ترک ایران واداشتند و از فرماندهان ارتش خواستند که اعلام بیطرفی کنند، تا چه اندازه مُستَند و اثباتپذیراست؟.
کُنفرانسِ گوادْلوپ منبع اصلی و، به عبارتی، دستاویزِ این گزارۀ تاریخی است. آن کنفرانس جلسهای بود که سرانِ چهار قدرتِ بزرگ غربیِ آن روزگار یعنی آمریکا، فرانسه، بریتانیا و آلمان غربی از ۴ تا ۷ ژانویۀ ۱۹۷۹، کمی بیش از یک ماه مانده به انقلابِ بهمن، در جزیرۀ گوادْلوپ تشکیل دادند و در آن از جمله دربارۀ بحرانِ ایران گفت و گو کردند. خیلیها چندین رویدادِ تاریخیِ پیاپیِ ایران را پس از آن کنفرانس تا پیروزیِ انقلاب مربوط به تصمیمگیریهای سرانِ آن چهار قدرتِ بزرگ به ویژه آمریکا در گوادْلوپ میدانند. از اسنادِ طبقه بندی شدهای که تاکنون دربارۀ گفت و گوهای آن کنفرانس منتشر کردهاند، تا چه اندازه میتوان پیوندی سرراست میان آن رویدادها و گفت و گوهای سرانِ چهار قدرتِ بزرگ برقرار کرد؟
در سندِ محرمانهای که از ۱۴ نوامبر ۲۰۱۳ در دسترسِ همگان قرار گرفته، آمده است : «رئیس جمهوری آمریکا در آن کنفرانس خاطرنشان کرد که اوضاع و احوال ایران به جایی رسیده است که بعید مینماید ماندنِ شاه در ایران کمکی به حل بحران کند. دلمشغولی کارتر این است که رویدادهای ایران در جهتی متحول شوند که آن کشور با غرب روابط دوستانه داشته باشد، همواره منبع صادرات نفت به کشورهای غربی باشد، آزاد از سلطۀ خارجی بماند و از نظر داخلی نیز پیشرفت کند».
سندی در دست نیست که نشان دهد جیمی کارتر، رئیس جمهوری آمریکا، رسماً از محمدرضا شاه خواسته باشد ایران را ترک کند. اما شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» هنگامی که از ورود ژنرال هایزِر، ژنرال چهارستارۀ نیروی هوایی آمریکا، به ایران سخن میگوید، مینویسد: در اوایل ژانویه به من خبر دادند که ژنرال هایزِر از چند روز پیش به تهران آمده است. رویدادهای چند هفتۀ گذشته به من آموخته بود که دیگر از هیچچیز تعجب نکنم. با این حال، ژنرال هایزِر شخصیت کم اهمیتی نبود. او معاون فرماندهِ «ناتو» بود. پیش از آن، چندین بار به تهران آمده بود و هربار خواسته بود با من دیدار کند. اما این بار برای اظهار ادب نیامده بود. من فرمانده ارتش بودم و ایران عضو «سِنتو» بود.
شاه سپس مینویسد: از فرماندهانِ ارتش پرس و جو کردم، دیدم آنها نیز بیخبرند. مطبوعات شوروی نوشتند که هایزِر برای برنامه ریزیِ کودتا به تهران آمده است. اما او، درواقع، نه برای «برنامه ریزی» بلکه برای «جلوگیری» آمده بود: جلوگیری از کودتا. شاه سپس میپرسد: آیا چنین خطری وجود داشت؟ گمان نمیکنم. افسران من سوگند وفاداری به تاج و تخت و قانون اساسی یاد کرده بودند. و در پایان مینویسد: در آن سفر هایزر را یک بار بیش ندیدم. در یکی از آخرین دیدارهایی که با ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا، داشتم همره او آمده بود. آنچه ذهن هر دوی آنها را به خود مشغول میکرد این بود که بدانند من چه روزی و چه ساعتی ایران را ترک میکنم.
احتمال کودتای افسران ارتش را سالیوان روز سوم ژانویۀ ۱۹۷۹ به اطلاع کارتر رسانده بود. یعنی یک روز پیش از سفر کارتر به گوادْلوپ. از همین رو، به گواهیِ بعضی از اسناد منتشر شده، تصمیم خارج کردن شاه را از ایران، کارتر ظهر همان روز در جلسهای غیررسمی با مشاوران ارشدش گرفته بود. اما قرار شده بود نه رُک و راست بلکه به زبانی دیپلماتیک از شاه بخواهد که ایران را ترک کند. در همین گیر و دار سالیوان با آیتالله خمینی و اطرافیان او وارد مذاکره شده بود و هایزِر فرماندهان ارتش را نخست به پشتیبانی از دولت شاپور بختیار و سپس به اعلام بیطرفی و حتی همراهی با انقلابیان فرامیخواند.
آنچه مورخان از بررسیِ انتقادی اسنادِ منتشر شده تاکنون به دست آوردهاند این است که آمریکاییها در آن زمان سر درگم بودند و سیاست معینی نداشتند. داریوش همایون، روزنامه نگار و از خدمتگزارانِ نظام پادشاهی، نوشته است که کارتر در عمل دست به اقدامی برضد شاه نزد. به گفتۀ او: نقش خارجیان در انقلاب ایران بسیار مهم بود، اما نه به سبب آنچه کردند، بلکه به سبب اهمیتی که ایرانیان- از رهبران کشور گرفته تا تودۀ مردم- به آنها میدادند.