– زمامداران ایران پس از خروج آمریکا از برجام، سیاست خود را به امید پایان ریاست جمهوری ترامپ در ۲۰۲۰ بنا گذاشته بودند. اما حالا هم شانس موفقیت ترامپ در انتخابات بعدی افزایش یافته و هم چه بسا دمکراتها هم نخواهند سیاست مماشات اوباما را دنبال کنند.
– جمهوری اسلامی سرنوشت خود را با نقشی گره زده که با ماجراجویی جهت صدور انقلاب برای خود آفرید. این بار برای مذاکره با آمریکا باید از این نقش صرف نظر کند!
علی خامنهای اردیبهشت سال گذشته، چند روزی پس از خروج رسمی آمریکا از برجام (هشتم ماه مه ۲۰۱۸) اعلام کرد «نمیجنگیم و مذاکره نمیکنیم». امروز در اولین سالگرد امضای فرمان خروج از برجام از سوی دونالد ترامپ، جمهوری اسلامی بر سر دوراهی قرار گرفته است: بجنگیم یا مذاکره کنیم! احتمالا علی خامنهای با این مثل رایج در زبان دیپلماسی که که جنگ زمانی آغاز میشود که مذاکرات به بنبست رسیده باشند، بیاطلاع است.
محمدجواد ظریف در جریان سفر اخیرش به نیویورک برای شرکت در اجلاس «چندگرایی و دیپلماسی برای صلح» در گفتگو با رسانههای آمریکایی نزدیک به دونالد ترامپ رئیس جمهور این کشور، صحبتهایی کرد که کارشناسان بینالمللی این سخنان را تمایل جمهوری اسلامی به مذاکره با آمریکا تفسیر کردند. برخلاف سفرهای قبلی، در این سفر محمدجواد ظریف با رسانههایی که در جبهه مخالف دونالد ترامپ قرار دارند گفتگو نکرد. وزیر خارجه جمهوری اسلامی اینبار شبکه خبری فاکس را انتخاب کرد که مهمترین حامی سیاستهای دونالد ترامپ به شمار میرود.
اعتراف ظریف به کارآیی تحریمها
در این گفتگو محمدجواد ظریف تلاش کرد حساب رئیس جمهور آمریکا را از نزدیکترین مشاورانش یعنی مایک پمپئو وزیر خارجه و جان بولتون مشاور امنیت ملی جدا کند. وزیر خارجه جمهوری اسلامی در این گفتگو گفت دونالد ترامپ، با وجود پافشاری «گروه ب»، که به گفته او بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل، جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید، محمد بنسلمان ولیعهد پرقدرت پادشاهی سعودی و محمد بن زائد ولیعهد ابوظبی را در بر میگیرد، تمایلی به جنگ ندارد. این سخنان محمدجواد ظریف را میتوان تلاشی مذبوحانه برای ایجاد شکاف بین کاخ سفید و متحدینش در منطقه به حساب آورد؛ و یا اینکه چنین تفسیر کرد که برخلاف اظهارات تند قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس و مجری سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه، که مذاکره با آمریکا را «ذلت» خوانده است، و یا علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی که مذاکره با آمریکا را «اشتباه بزرگ» میداند، در داخل نظام توافقی برای یک «نرمش قهرمانانه» دیگر صورت گرفته و به وزیر خارجه وظیفه زمینهسازی این نرمش محول شده است.
گفتگوی محمدجواد ظریف با شبکه خبری فاکس یک واقعیت دیگر را نیز برملا کرد. در این گفتگو محمدجواد ظریف برخلاف ادعای حسن روحانی و دیگر مقامات جمهوری اسلامی که فریاد میزنند تحریم ها تاثیر مهمی نداشته و آنها در یافتن راههای دور زدن آن استاد هستند، پذیرفت که عبور از تحریمهای کنونی آمریکا، و تحریم های دیگری که در راهاند، بسیار دشوار است و «تنها راه باقیمانده مقابله با آنها است». روزنامه اقتصادی «وال استریت جورنال» در گزارشی به نقل از منابع دولتی آمریکا، البته بدون نام بردن از آنها، مینویسد به زودی صنایع پتروشیمی ایران نیز در فهرست تحریمها قرار خواهد گرفت. محصولات پتروشیمی، پس از نفت، دومین منبع درآمد ارزی جمهوری اسلامی است. در ۸ ماه اول سال گذشته خورشیدی، جمهوری اسلامی درآمدی برابر با ۸.۱ میلیارد دلار از صدور محصولات پتروشیمی داشته است.
ناامیدی از انتظار
در این گفتگو آنچه محمدجواد ظریف در باب تبادل زندانیان بین جمهوری اسلامی و آمریکا گفت نیز قابل ملاحظه است. وزیرخارجه دولت حسن روحانی گفت او در این رابطه دارای اختیارات تام است. محمدجواد ظریف که تا همین چند هفته پیش در پاسخ هر پرسشی در رابطه با زندانیان دوتابعیتی صحبت از «استقلال قوه قضائیه در جمهوری اسلامی» میکرد البته توضیحی نداد که چگونه ناگهان این «استقلال» از بین رفته است و دولت و وزارت خارجه میتوانند در رابطه با تبادل این زندانیان مذاکره و تصمیمگیری، آنهم با اختیارات تام، کنند. از صحبتهای محمدجواد ظریف در سفر اخیرش به نیویورک و گفتگو با رسانههای محافظهکار و نزدیک به کاخ سفید، میتوان نتیجه گرفت که جمهوری اسلامی از «سیاست انتظار» ناامید شده است.
جمهوری اسلامی پس از خروج آمریکا از برجام، سیاست خود را بر انتظار برای به پایان رسیدن چهار سال اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ و امید به پیروزی دمکراتها در انتخابات سال ۲۰۲۰ میلادی بنا گذاشته بود. به دلایل مختلفی در تهران میتوانند به این نتیجه رسیده باشند که یا شانس موفقیت دونالد ترامپ در انتخابات بعدی افزایش یافته، یا اینکه اگر دمکراتها نیز به کاخ سفید بازگردند، سیاست مماشات باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین، را دنبال نخواهند کرد. دلیل دیگر هم میتواند کارآیی تحریمهایی باشد که در ۶ ماه اخیر اعمال شدهاند. برخی از کارشناسان اقتصادی ۶ ماه پیش بر این نظر بودند که با وجود تحریمهای نفتی، در صورت تمدید ۶ ماهه معافیت موقت برای مهمترین خریداران نفت ایران چون چین و هند، و با توجه به افزایش صادرات محصولات پتروشیمی، جمهوری اسلامی خواهد توانست تا آخر سال ۲۰۲۰ مقاومت کند. حالا با عدم تمدید آن معافیت نه تنها دیگر هیچ کشوری نمیتواند نفت ایران را بخرد، بلکه هر لحظه ساطور تحریمها میتواند بر گردن صادرات پتروشیمی هم وارد شود. سیل و ملخهای صحرایی هم مزید بر علت شدهاند و وضعیت اقتصادی را بسی بیش از تصور مقامات جمهوری اسلامی بحرانی کردهاند.
مذاکره هم یعنی خودکشی
دونالد ترامپ که در سال ۲۰۱۶ از دید علی خامنهای بهترین گزینه برای ریاست جمهوری آمریکا بود، امروز به کابوسی برای رهبر جمهوری اسلامی تبدیل شده است. سه سال پیش علی خامنهای، و البته برخی دیگر از مقامات سیاسی جمهوری اسلامی و کارشناسان سیاست خارجی نظام، دونالد ترامپ را، به دلیل تمایل او به مذاکره و مبادلات اقتصادی، گزینه مناسبتری نسبت به هیلاری کلینتون، دیگر کاندیدای ریاست جمهوری در آمریکا، تصور میکردند. هواداران این نظریه در محاسبات خود یک مسئله را در نظر نگرفته بودند: دونالد ترامپ تنها زمانی پای میز مذاکره خواهد نشست که منافعی را برای آمریکا در افق این مذاکرات ببیند. جمهوری اسلامی اما امروز چیزی برای عرضه در مذاکرات با آمریکا ندارد!
آنچه جمهوری اسلامی باید برای مذاکره روی میز قرار دهد، عملا پایان نظامی را رقم خواهد زد، که ۴۰ سال است بر ایران حکومت میکند. برای آمریکا، غرب و متحدین آنها در منطقه، دو خواست از جمهوری اسلامی در اولویت قرار دارد: بازنگری در برنامههای موشکهای بالستیک، و تغییر سیاستهای منطقهای. سیاست خارجی جمهوری اسلامی از بدو تشکیل بر صدور انقلاب استوار بوده است. موجودیت جمهوری اسلامی به صدور انقلابی که ۴۰ سال پیش روحانیت شیعه را در ایران به قدرت رساند بستگی دارد. جمهوری اسلامی، برخلاف ایران قبل از انقلاب، قادر نیست به عنوان کشوری با نفوذ در منطقه بدون تسلط ایدئولوژیک بر دیگر کشورها عمل کند. تنها راه نظام کنونی برای گسترش این ایدئولوژی، به چالش کشیدن نظامهای حاکم بر دیگر کشورها از طریق تقویت نگرشهای افراطی و تهدید نظامی است.
در این رابطه ایجاد گروههای ایدیولوژیک و نظامی مانند حزبالله در لبنان، حماس و جهاد اسلامی در غزه، گروههای شبهنظامی شیعی در عراق، حمایت از گروههای افراطی در کشورهای آسیای مرکزی و یا انصارالله در یمن و شیعیان در جنوب پادشاهی سعودی، در بحرین، و در کویت، گروههایی که برخی از آنها با عملیات تروریستی تلاش در ایجاد بیثباتی در کشورهای خود دارند، و همچنین تهدید به عملیات تروریستی و ارسال مواد مخدر و اعزام «پناهجو» در اروپا مهمترین اهرم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است! حضور فعال حکومت ایران با اعزام «مستشار» و ارسال اسلحه، به ویژه موشک، در جنگهای منطقهای البته نقشی برای این حکومت آفرید که سرنوشتش را نیز به آن گره زده است. اما این نقشیست که اگر اینبار جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره با آمریکا بنشیند، باید از آن صرف نظر کند.