دیریست که آخوند خامنه ای به جایگاه خدایی تکیه زده است. این نگارند نیز از دیر باز هرگز نام اخوند سید علی خامنه ای را بدون پیشوند “خداوند،” یا “خداوندگار” و یا ” خدا” بکار نبرده است. یعنی که مهم نیست که ولی فقیه، چه تصمیمی در کدام عرصه و بچه منظوری، اتخاذ میکند. مهم نیست که تصمیمات او بشکست برسد و یا اصلا به نتیجه و بهره برداری نرسیده باشد، در تحلیل نهایی او خود را مسئول نمیداند و همچون خدا مسئولیتی باو نمی چسبد. مثلا بارها ولی فقیه مسئولین را بمبارزه با فساد فرا خوانده است.
حال اگر فساد مثل موریانه بافتهای جامعه را میخورد، دامن ولایت البته که به مسئولیت آلوده نیست. باین دلیل هم هرگز نه مورد سوال قرار گرفته است و نه به سوالی تا کنون پاسخ داده است نه در این مورد بلکه در تمام موارد. یعنی که ولی فقیه بعنوان تنها کسی که حرف آخر را میزند، تنها کسی است که چگونگی و کیفیت رابطه نظام را با آمریکا تعین و تعریف کرده و میکند، در حالیکه او به خواست و اراده ملت اعتنایی ندارد چون او تنها ندای خداوند یکتا و یگانه، الله را میشنود و خود را بدو مسئول میداند ونه خواست و اراده ملت. بنا براین، چه باک اگر رابطه با جهان، بویژه با امریکا همچنان تنش آلود ادامه پیدا کند. هزینه روابط خصومت بار را با امریکا چهل سال است که ملت پرداخته است و دلیلی ندارد که چهل سال دیگر نیز زیر بار ضررو زیان تاب و تحمل نیاورد.
حال قدرت جهانی امریکا، نه قدرت نظامی، بلکه قدرت نرم، قدرت اقتصادی امریکا بواسطه، تحریمات نفت و گاز و محصولات پترو شیمی و بسیاری از محضولات ضروری دیگر در سطح جهانی، اقتصاد جمهوری اسلامی را با خطر فروپاشی روبرو ساخته است. هیچ کشوری نیست، چه دوست و چه دشمن معاملات تجاری و مالی خود را با اقتصاد اول جهان، امریکا، بخاطر معاملات اقتصادی با جمهوری اسلامی بخطر بیاندازد. البته در کنار این تحریمات، امریکا بلحاظ نظامی نیز جمهوری اسلامی را در خلیج فارس تحت کنترل خود د قرار داه است و همه ی جابجایی مهمات و لشگر جمهوری اسلامی را زیر نظر دارند. بعبارت دیگر، امریکا در حالی پیشنهاد مذاکره میکند که نظام بلحاظ اقتصادی ورشکسته گردیده و بلحاظ نظامی نیز لقمه کوچکی بیش نیست برای نیروهای نظامی امریکا در خلیج فارس، چنانکه بنا بر نظر کارشناسان نظامی، نیروهای امریکا میتواند در کوتاه مدتی نظام جمهوری اسلامی را بزانو در آورد.
در چنین شرایط حساسی، شرایطی که بر سرنوشت 80 میلیون ایرانی تاثیر میگذارد، ولی فقیه در مقابله با تحریمات کمرشکن امریکا، “نه جنگ نه مذاکره، مقاومت” را بر گزیده است، راهکار که هرچه که نتیجه اش باشد، بویژه اگر شکست در جنگ و تسلیم در پشت میز مذاکره، باشد، کوچکترین مسئولیتی هرگز متوجه ولی فقیه نمشود. چگونه ممکن است خطا از کسی سر بزند که خطا ناپذیر و از تبار “معصومین” و “مظلومین” است.
مسلم است که گزینه « نه جنگ نه مذاکره، مقاومت» بر حسب عقل محاسبگر اتخاذ نشده است بلکه در پیروی از عقل اجتهاد، عقلی که ریشه از ادبیات الهی و فقهی بر گرفته. اگر نه جنگ و نه مذاکره رابتوان عملیاتی نمود و یا از شعار بعمل درآورد، بدرستی، اما، معلوم نیست که مقاومت بر چه کنشها و تصمیمگیری هایی مبتنی ست. بهمین دلیل اگر سودی در این تدبیر نهفته باشد بیشتر به سود دین و تثبیت و مشروعیت حکومت متولیان دین و روحانیت حاکم است. این در حالی ست که سیاست نه جنگ و نه مذاکره، هم اکنون بیش از 50 درصدمردم را بزیر فقر کشانده است که در صورت ادامه، 30 درصد دیگر به جمعیت زیر فقر باید افزوده شود که از مرز 80 درصد هم گذر خواهد کرد.
البته که نه به جنگ بسیار بجاست، کیست که انسان باشد و خواهان کشتار و تخریب و خونریزی باشد. طبیعی ست که جنگ منفی ست. اما، چرا نه به مذاکره. حضرت ولایت ضمن اینکه مذاکره را “سم” خوانده است، آنرا ضرر بار هم توصیف کرده است و به ضم وی امریکاییها قابل اعتماد نیستند و زیر هر قراردادی میزنند.
افزوده براین از منظرولی فقیه، مظهر تقدس، از مذاکره نیز باید پرهیز کرد، زیرا که میخواهند سلاح های دفاعی را از ما بگیرند که وقتی بما حمله کردند ما نتوانیم در صدد تلافی نظامی برائیم و آنها را هدف قرار دهیم. که البته این نیز چیزی نیست مگر وارونه ساختن حقیقت. چون این نه سلاحهای دفاعی که سلاحها تهاجمی و موشکهای دور زن است که سبب نگرانی اروپا و امریکا گردیده است. در خطبه دیگری، ولی فقیه در حالیکه درب را تماما بر روی مذاکره نمی بندد، با این وجود اعلام میکند که بر سر “ناموس” انقلاب مذاکره نمیکند. اینجا نیز بدرستی روشن نیست که از منظر ولی فقیه چه چیزی ممکن است چنان ارزشمند باشد که آنرا ناموس بنامد، چیزیکه برای حفظ ان هر آدمی حاظر است جان شیرین را فدا سازد.
ولی فقیه و پیروانش بخوبی آگاهند که مذاکره در زیر فشارهای نظامی و دیپلماتیک، تنها میتواند به “تسلیم” بیانجامد، آنهم نه پشت درب های بسته بلکه در پیش چشمان جهانیان و فشردن دست رئیس جمهور امریکا دانالد ترامپ. این تسلیم و دراز کردن دست دوستی بسوی دانالد ترامپ در انظار جهانیان، و یا حداقل عادی سازی روابط بین دو کشور ، آنچیزیست که آخوند خدا خامنه ای ناموس انقلاب میخواند، چیزیکه امکان آن بسی بسیار ناچیز است. دانالد ترامپ و مشاورانش باید بدانند که خداوند آخوند خامنه ای، مثل رهبر کره شمالی، کیم جان اون نیست که باستقبل فشردن دست رئیس جمهور امریکا بشتابد و سبب سرافرازیش در کشورش گردد. بعکس ولی فقیه اقتدار و ابهت شخصی و جهانی خود را در گذاشتن دست رد بر سینه دانالد ترامپ می پندارد. اما این، بدان معنا نیست که مذاکرت پنهانی ادامه نیابد. اگر مذاکراتی در پنهانی در کار نبود هم اکنون تنش بین دو کشور بسطح انفجار میرسید. هر زد و بند و ساخت و پاختی با روحانیت حاکم در خفا و دور از چشمها ممکن بلکه محتمل هم هست. اما، وای بر مذاکره روباز، در آنزمان است که ناموس ولایت ممکن است مورد مصالحه قرار بگیرد.
واقعیت آن است که حاصل «نه جنگ نه مذاکره، مقاومت» هر چه که باشد هرگز پاسخی نیست بازتابنده خواست و اراده ملت و نخواهد بود. هم اکنون 14 نفر از فرهیختگان کشور برخاسته، سر برکف، خواست. بیائید، این هموطنان، شهامت و شجاعت این هم وطنان را جشن بگیریم و بآنها به پیوندیم.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/