این گزارش را «بهناز» شهروندخبرنگار ایرانوایر از آبادان با موضوع مصرف مواد مخدر در خیابانهای این شهر تهیه و ارسال کرده است. در این گزارش بهناز با دو مصرف کننده مواد مخدر گفتوگو میکند.
بهناز در توضیح این گزارش تصویری میگوید: اینجا یکی از محلههای آبادان است. با پتو و مقداری وسیله دیگر برای خودشان سایهبان درست کردهاند تا از سرما و گرما در امان باشند. یک پاتوق عمومی برای مصرف مواد مخدر است. چند متر آنطرفتر فروشندهها حضور دارند که اجازه تصویربرداری ندادند. ترسی هم از عمومی شدن و رسانهای شدن این بداخلاقی اجتماعی نداشتند، میگفتند:« پلیس از خودمان است اتفاقا جنبه تبلیغی هم دارد و مشتریهایمان زیاد میشود. ما این پاتوقها را درست کردهایم که همینجا بکشند و نگران مکان مصرف نباشند، روزانه نیروی انتظامی میآید پولش را میگیرد و میرود ما کاری به کاری نیروی انتظامی نداریم آنها هم با ما کاری ندارند»
بهناز در ادامه نوشته است: درست است که این محله در منطقهای محروم است اما بچههای قد و نیمقد در این محله بازی میکنند. سرنگهای تزریق شده همبازی دائمی بچههای این محله و مصرفکنندگان مواد مخدر رهگذارن دائمی این محله هستند. این دو فرد مصرف کننده به راحتی و بدون استرس مواد مصرف میکردند و تنها نگرانیشان نبود پول و یا مشکلاتی مانند توقیف موتورسیکلتشان توسط نیروی انتظامی خارج از این محله بود.
یکی از مصرف کنندگان مواد مخدر که «رضا» نام دارد در این گزارش میگوید متولد سال ۱۳۶۶ است و ماه گذشته دارای یک فرزند شده است. رضا در ادامه میگوید:« تنها سرگرمیام کشیدن مواد مخدر است. نفت از زیر نشیمنگاهمان رد میشود، خونمان را میخورند اما خودمان چیزی نداریم. جمع کننده ضایعات هستم. آهن و مابقی ضایعات را از اطراف پالایشگاه جمع میکنم و میفروشم. مقداری را صرف هزینه خرید «شیشه» میکنم و مابقی خرج زندگیام میشود. بچههای بومی را بیکار کردهاند و در پالایشگاه غیربومیها کار میکنند. وقتی هم اعتراض بکنیم میگویند حرف سیاسی میزنید. ما از حقمان حرف میزنیم آنها میگویند حرف سیاسی نزن. »
مصرف کننده دیگری که در این گزارش با شهروندخبرنگار ایرانوایر گفتوگو کرده، «مهدی» نام دارد. این جوان ۳۴ ساله میگوید: « نقاش ماشین هستم. شما نگران نباشید پلیس خودش در جریان خرید و فروش و مصرف مواد هست. در محلههای دیگر هم از اینگونه پاتوقها وجود دارد. پلیس، از فروشندهها پول میگیرند که کاری به ما نداشته باشد. دولت و پلیس از اعتیاد ما رضایت دارد. آدم معتاد دردسری ندارد و اعتراضی نمیکند. اگر مشروب بخوریم ما را میگیرند اما با کشیدن مواد مشکلی ندارند.»
«رضا» در ادامه به شهروندخبرنگار ما میگوید: «خانم، دست روی زخمهای ما نگذارید، زخمهای ما عمیق است. بنا بودم و در حال حاضر یک دختر یک ماهه دارم چند بار برای استخدام به شهرداری و پالایشگاه مراجعه کردم. شهرداری برای جارو کردن خیابانها استخدامم نکرد پالایشگاه هم نیروی بومی نمیگیرد. خب مجبورم کار کنم. مدام موتورم را توقیف میکند و پول میگیرند تا پس بدهند. »
«مهدی» با نشان دادن برگههای احضاریه دادگاه میگوید در پروسه طلاق همسرش است. در پاسخ به علت طلاق همسرش میگوید: «پدر زنم به دلیل فقر و نداری، دخترانش را کرایه میدهد. درست است که من معتاد هستم و چیزی ندارم اما ناموس پرستم. همه ما فقیر هستیم از فقر آدم چرا باید ناموسش را کرایه بدهد».