(۱۰ پاسخ)
۱- در تاریخ اجتماعی ایران و در رویدادهای سیاسی این کشور، دیدهایم که هر تغییر و تحولی که به نتیجهای (بد یا خوب) رسیده است، همواره با مشارکت روحانیان انجام گرفته؛ مانند جنبش تنباکو و انقلاب مشروطیت و انقلاب ۵۷. اما نمیتوان از آخوندها انتظار داشت که در سرنگون کردن جمهوری اسلامی، یعنی حکومت خودشان، مشارکت داشته باشند. چاقو دسته خودش را نمیبُرد. این به لحاظ روشی.
۲- از جهت اخلاقی، گویا کم و بیش رذائل مردم ایران بر فضائل ایشان کثرت یافته و غلبه پیدا کرده است و مردم تا حدود زیادی به حاکمان خویش شباهت یافتهاند.(الناس علی دین ملوکهم). به عنوان مثال، این روزها هر ایرانی در آرزوی یک پول قلمبه ایست که بردارد و فرار کند برود کانادا. همینطور هم مردم یارانۀ نقدی را بسیار دوست دارند و از صیغه نیز اگر فقط اسمش را نبری بدشان نمیآید؛ یک جور فسق حلال و فسق شرعی است. و …
۳- از نظر روانشناختی، جامعۀ ایران نه، ولی مردم ایران افسردهاند. اگر جامعه دچار افسردگی بود، همچون بعد از حمله اعراب دوسه قرنی و بعد از حمله مغول تا قرنها، خودش را در عرفان و تصوف گم میکرد و اسمی از خود نمیبُرد. اما این چنین نیست و جهان هم نسبت به گذشته به مراتب کوچکتر شده و اجازۀ بیخبری و فرورفتن در لاک خود را به هیچ مردمی نمیدهد. ولی تک تک شهروندان افسردهاند. در هیچ زمینهای هیچ افق و چشمانداز روشنی در برابر خود نمیبینند، به جز کانادا. اکثراً در فکر مهاجرتند. بقیه هم مواد مصرف میکنند.
۴- به دلایل سیاسی میتوان پرسید از کجا معلوم که بعد از جمهوری اسلامی، آزادی و دموکراسی داشته باشیم و دچار یک استبداد دیگر نشویم: مثلاً نوعی فاشیسم راست با تبلیغات پوپولیستی و باستانگرایی و مقدسات زیرخاکی. مخصوصاً الان که سلطنتطلبها و ساواکیها و عوامل استبداد سابق، برای بازگشت به قدرت دندان تیز کردهاند و در فکر آنند که بازگردند و از ملت ایران انتقام بگیرند. همینطور هم ترس شدید مردم از هجوم هیولاها و تروریستهای سازمان مجاهدین خلق جدی است و در مجموع مردم گمان میکنند که شرایط موجود هرچند بسیار ناگوار است، اما آنان را در برابر اینگونه مخاطرات محافظت میکند.
۵- طبیعت لامروت هم به حفظ و دوام حکومت آخوندها خیلی کمک کرده است. همین خشکسالیها و سیلهای متناوب، گرد و غبار نفسگیر در چندین استان کشور، زمینلرزههای پیاپی و حوادث غیرمترقبه که در جغرافیای ایران انگار از حد معمول مقداری بیشتر است. چون اینگونه رویدادهای ناگوار، زندگی را متزلزل و بی اعتبار میسازد و عامۀ مردم را خسته و نسبت به هرگونه تغییر و تحول و بی ثباتی بیشتر حساس و بدبین میکند و باعث میشود دست به عصا راه بروند.
۶- از دیدگاه امنیت کشور، باید گفت که غیر قابل پیشبینی بودن آینده و احتمال وقوع هرج و مرج و جنگ داخلی، دغدغهها و افکار ناآرامی است که نه تنها مردم ایران، بلکه جامعۀ بینالمللی را نیز بیمناک میکند. به ویژه آنکه دشمنان استقلال و یکپارچکی و تمامیت ارضی ایران، هرگز چون امروز چهرۀ زشتشان را آشکار نکرده بودند. ترس از «سوریهای شدن» هم چیزی نیست که فقط جمهوری اسلامی تبلیغ میکند؛ یک پایی هم در واقعیت دارد.
۷- شرایط وحشتناک اقتصادی و بیکاری و گرانی و کمبود مواد غذایی، چنانچه مردم را به شورش برنیانگیزد – که تاکنون چنین نشده – بدین معنی است که به ضد خود تبدیل شده و به حفظ جمهوری اسلامی کمک میکند. چون آخوندها علت به وجود آمدن این شرایط و کمبودها را فقط و فقط ناشی از تحریمها میدانند، نه فساد و تباهکاری و بی کفایتی خودشان؛ و بدینگونه خود را مظلوم و بی تقصیر و قربانی جلوه میدهند و مردم را منفعل میکنند؛ کردهاند.
۸- گذشته از این هم، مردم ایران در دی ماه ۹۶ در بیش از صد شهر به خیابان ریختند تا کار رژیم را یکسره کنند؛ اما دیدند که چگونه گرگها مترصد چپاول حاصل مبارزه و تلاش و جانفشانی آنان کمین کردهاند. با دوتا شعار مشکوک مانند “رضاشاه روحت شاد” و از این قبیل، سلطنتطلبها و ساواکیها و عوامل استبداد سابق، همه چیز را به حساب طرفداری از خود گذاشتند و از آن تاریخ، فحاشیها و تهدید ملت ایران و توهین به نسل ۵۷ به اسم ارتجاع سرخ و سیاه شروع شد. فرصتطلبیهایی اینچنین، گامهای جوانان مبارز را سست و متزلزل میسازد. هیچکس مایل نیست جادهصافکن گروهی دزد تازه نفس شود.
۹- از عوامل و فاکتورهای خارجیِ مؤثر در ماندگاری جمهوری اسلامی نیز باید به حمایت همه جانبه برخی قدرتهای بزرگ اشاره کرد. فاجعۀ جمهوری اسلامی در تمام این چهل سال تقریباً برای همۀ دنیا سود داشته است به جز برای مردم ایران. حتی برای آمریکا و اسرائیل هم بد نبوده: کشورهای منطقه را از جمهوری اسلامی ترساندهاند و اسلحه فروختهاند و وابسته کردهاند. پس طبیعی است که دولتهای بسیاری از آخوندها حمایت کنند. مخصوصاً پشتیبانی قدرتهایی چون روسیه و چین که در ایران منافع چندگانهای دارند را نمیشود دست کم گرفت. با چوب زیر بغل هم اگر شده، رژیم اسلامی را برای مدتی سرپا نگه میدارند.
۱۰- پیچیدهترین و بزرگترین و آخرین بحرانی که جمهوری اسلامی با آن روبروست، بحران فروپاشی است. قرار است حکومت اسلامی با هزار و صد سال (از کلینی) پشتوانۀ حرف و حدیث و فکر و فلسفه و اندیشۀ سیاسی، با هزار و صد سال دغدغۀ حفظ بیضۀ اسلام و تجربۀ جنگیدن با فرقهها و مذاهب و رقبای سازمان روحانیت شیعه، که به آخوندها هوشیاری بیمارگونهای بخشیده و از آنان هیولاهای شرور و تبهکاری ساخته است، از هم بگسلد و فرو بپاشد. این حادثه بسیار بزرگ است و ابعاد هولناکی دارد. این اتفاق به اندازهای مهیب و سهمگین، و خرابیها و آوارش به قدری گسترده و زیاد است، که ملت ایران برای تحمل آن هنوز آمادگی لازم را ندارد. حکومت اسلامی ابتدا باید در ذهن یکایک ایرانیان بی اعتبار و ساقط شده باشد؛ نه فقط در مدیریت سیاسیاش، بلکه در کلیت دین و اسلام و ایدئولوژی و اعتقادات و ارزشهایش. این روند به سرعت در حال طی شدن است. بعد از این مرحله است که سقوط مادی آن در بیرون، به صورت اضمحلال و اتفاق تدریجی و کم هزینهای خواهد بود.
————————————————————————————————-
سیامک مهر (پورشجری)
siamakmehr1960@gmail.com
https://gozareshbekhakeiran.blogspot.com