– یکی از نتایج کارزار فشار حداکثری آمریکا برچیده شدن همین بساط خیمهشببازی «دوقطبی» جمهوری اسلامی بود که در پیامد آن صحنهی نمایش «مذاکره- مقاومت» بهم ریخت.
– رهبر نظام با همه هارت و پورتها در نهایت مجبور است جام زهر مذاکره را بنوشد و اینبار «کُرنش قهرمانانه» کند. اینبار اما مذاکره با آمریکا فقط کسب قدرت و پول نیست و در انتخاب جانشین خامنهای موثر خواهد بود.
– ابراهیم رئیسی که به شدت مورد اعتماد خامنهای است در قوه قضائیه چنان بال و پر گرفته که روی مهرههای ریز و درشت هر جناحی و جریانی که بخواهد به اسم مبارزه با فساد دست میگذارد.
-جریان قدرتمند رئیسی اکنون سراغ نظامیها و امنیتیها نیز رفته، پرونده بانک سرمایه دالان هزارحفرهای است که در انتهای هر کدام از آنها یکی از مهرههای نظام خزیده است!
– سیدابراهیم رئیسی و سیدمجتبی خامنهای در مقابل جریان حسن خمینی در یک جبهه قرار دارند اما این جنگ که به ظاهر میان جناحین نظام است، به صورت محفلی نیز بالا گرفته است.
-با فرض اینکه گزینهی جنگ کنار زده شود و نظام همچنان تلوتلوخوران به حیاتش ادامه دهد، اما جنگ بر سر مذاکره با آمریکا در درون خود نظام به آن لطمات جدی وارد میکند!
-آیا حلقهی قدرتمند سیدابراهیم رئیسی- سیدمجتبی خامنهای میتواند در دو سالی که از ریاست جمهوری روحانی باقی مانده هم مانع مذاکره با آمریکا شود و هم نظام را که سخت محتاج این مذاکره است حفظ کند؟!
رهبر جمهوری اسلامی میگوید «مذاکره با آمریکا سمّ است» و مذاکره با دولت فعلی آمریکا سمّ مضاعف». علی خامنهای بارها تاکید کرده «هرگونه مذاکره با آمریکا مطلقاً ممنوع است». ولی آیا واقعا چنین است؟!
رفت و آمدهای محمدجواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی و عباس عراقچی معاون او به اروپا و گفتگوهای تلفنی چند ساعته و ادامهدار بین حسن روحانی و امانوئل ماکرون که اکنون جدیترین چهره برای میانجیگری بین تهران واشنگتن به شمار میرود، غیرقابل کتمان است. اینهمه در حالیست که دولت و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی بدون اجازه «رهبر نظام» هرگز نمیتوانند خودسرانه تصمیم به مذاکره با فرانسه یا آمریکا یا هر کشور دیگری بگیرند.
اما پرسش این است که اگر آنچه علی خامنهای میگوید «فصل الخطاب» است، پس نگرانی حزباللهیها و دلواپسان و باندهای سیاسی نزدیک به قدرت در نظام از چه نگراناند؟
نقشه سازش برای شکست مقاومت
حمیدرضا حاجی بابایی رئیس فراکسیون «نمایندگان ولایی» مجلس شورای اسلامی، سهشنبه ۱۲ شهریور، با انتقاد از مواضع حسن روحانی در مورد طرح مذاکره با آمریکا میگوید، «برای شکست مقاومت، غربگرایان از داخل نقشه مذاکره میکشند و گفتمان سازش و مذاکره مجدداً مطرح میشود». رسانههای اصولگرا نیز مدام تاکید میکنند فرانسه سیاستهای آمریکا را اجرا میکند و در عمل اروپا با آمریکا از برجام خارج شد اما با رندی نمیخواهد هزینه بپردازد. در حال حاضر حرف این گروه این است که دولت «گام سوم» کاهش تعهدات برجامی را محکم بردارد بعد با اروپا چانه بزند. چنانکه روزنامه کیهان تهران به دولت و وزارت خارجه توصیه کرده «باید با قاطعیت گام سوم برجامی را اجرا کرده و از بیان اظهاراتی که از ضریب اولتیماتوم ایران میکاهد، پرهیز کنند.»
در تمام چهل سال گذشته جمهوری اسلامی با ایالات متحده سرشاخ بوده و سیاست آمریکاستیزی در هر دورهای تا جایی که به موجودیت نظام لطمه وارد نکرده فارغ از اینکه کدام حزب در آمریکا قدرت را دست دارد ادامه پیدا کرده و آنجا که با مانع روبرو شده و بقای رژیم به خطر افتاده، سردمداران نظام تصمیم به مذاکره گرفتند و سرانجام به یک مصالحه یا توافق رسیدند که هرچند موقت اما در عمل بقای رژیم را به دنبال داشت!
سیاست خارجی رژیم ایران در قبال آمریکا در تمام این سالها دوقطبی «مقاومت- مذاکره» بوده است که گرچه چیزی جز بدبختی و بحران عاید ملت و مملکت نکرد اما برای عوامل نظام در همهی جناحین و باندها منشاء آب و نان و سطح بالایی از ارتزاق و رفاه همراه با صدور فرزندان و خانوادههای خود به اروپا و آمریکا و کانادا بود.
این دوقطبی کاذب به نیروی محرکهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی در تمام این سالها تبدیل شده و در پس آن علی خامنهای دارد که همواره با حرّافی و ادعاهای توخالی ادای ایستادگی و مقاومت در مقابل آمریکا را در میآورد اما در تاریکخانههای معاملات پنهان بطور مستقیم و غیرمستقیم درپی روزنههایی است که از طریق آنها اخاذی کند و باج بدهد و با همین بده و بستانها بقای نظام را برای مدتی تأمین کند.
در دوران باراک اوباما این دوقطبی بسیار تقویت شد. در آن فضا محمدجواد ظریف سمبل مذاکره و دیپلماسی و بِرند «دولت تدبیر و امید» شد که ظاهرا خواهان ارتباط مستمر و عالی با تمام دنیاست و قاسم سلیمانی هم شد نماد مقاومت و ایستادگی و آزادگی و برند اصلی علی خامنهای و جریانهای نزدیک به او.
خروج آمریکا از برجام و تحریمهای بینالمللی از جمله قراردادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محمدجواد ظریف در فهرست تحریمها نشان داد دونالد ترامپ و اطرافیان او برخلاف اوباما و جان کری متوجهاند هرگونه مماشات و ارفاق با هر باندی از رژیم ایران چیزی جز آب ریختن به آسیاب علی خامنهای نیست. یکی از نتایج کارزار فشار حداکثری آمریکا برچیده شدن همین بساط خیمهشببازی «دوقطبی» جمهوری اسلامی بود که در پیامد آن صحنهی نمایش «مذاکره- مقاومت» بهم ریخت.
ظریف و سلیمانی دو تدارکاتچی شاخص
یکشنبه دهم شهریور، روزنامه دولتی «ایران» مصاحبهای با محمدجواد ظریف منتشر کرد که ظاهرا در هواپیما هنگام بازگشت او از فرانسه انجام شده است. او درباره مناسباتش با حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به صراحت میگوید که «بیش از ۲۰ سال است که از نزدیک با یکدیگر کار میکنیم، بیشترین هماهنگی را با سردار سلیمانی داشتم… من و سردار سلیمانی بعد از آن نیز در دوران وزارتم تصمیم گرفتیم که هر زمان که هردویمان در تهران حضور داشتیم حتما حداقل هفتهای یکبار یکدیگر را ملاقات کنیم.»
وزیر خارجه جمهوری اسلای همچنین در این مصاحبه صحبتهایی نیز در مورد چگونگی هماهنگی میان دستگاه دیپلماسی و نهادهای نظامی در سیاست خارجی کرده و کاملاً واضح آدرس داده «خطوط کلی و تصمیمات راهبردی شورای عالی امنیت ملی را که از سوی مقامات عالی نظام ترسیم میشود اجرا میکند.»
ظریف در این مصاحبه خواسته یا ناخواسته اعتراف میکند که او و قاسم سلیمانی و دیگران «تدارکاتچی» و مجری تصمیماتی هستند که ردههای عالی نظام میگیرند و یقیناً درست میگوید چون بجز این ممکن نیست. بنابراین باید منشاء تحولات را در رأس نظام جستجو کرد. علی خامنهای عملاً نشان داده در مورد مذاکره با آمریکا «با دست پس میزند و با پا پیش میکشد». از یکسو میگوید مذاکره مطلقاً ممنوع است و مدتی بعد با چراغ سبز او، ظریف به فرانسه میرود تا مذاکره کند!
پس این پرسش دوباره مطرح میشود که وقتی همه مسائل تحت سیطرهی خامنهای قرار دارد و اوست که این روش دوگانه را پیش گرفته پس ولایتمداران از چه نگراناند؟!
فرض اول: آیا اصولگرایان و ولایتمداران آنقدر سادهلوحاند که گمان میکنند ظریف و روحانی بدون اجازه خامنهای خودسرانه برای مذاکره با ترامپ تلاش میکنند؟! و یا واقعیت را میدانند اما برای بازارگرمی و از روی رقابت با دولت و دستگاه دیپلماسی دست به انتقاد میزنند و علیه سازش با آمریکا زیر پرچم همان دوقطبی کهنهی «مقاومت- مذاکره» دست به «مخالفت» میزنند؟!
فرض دوم: تجربه ثابت کرده که رهبر نظام با همه هارت و پورتها در نهایت مجبور است جام زهر مذاکره را بنوشد و اینبار «کُرنش قهرمانانه» کند. مذاکره با آمریکا یعنی حفظ قدرت و کسب پول و منابع مالی! چنانکه بعد از برجام نیز اصلاحطلبان فوقالعاده منتفع شدند و پای سفره انقلاب سهم چرب و نرمی از قدرت بردند. ولایتمداران و اصولگرایان این واقعیت را میدانند. حالا دو سال به پایان عمر دولت حسن روحانی مانده، بنابراین نگراناند مذاکرهی تازهای شکل بگیرد و از آنجا که وضعیت نظام بحرانی و وخیم است و «کُرنش قهرمانانه» حتمی است، پس حاضر نیستند در بهرهبرداری از مذاکره با آمریکا از اصلاحطلبان عقب بمانند و یا اینبار نیز «دیپلماسی» [بخوانید عقبنشینی] به نام دولت روحانی و محمدجواد ظریف تمام شود.
به ویژه آنکه مسئله دیگر فقط انتخابات مجلس شورای اسلامی بیخاصیت و ریاست جمهوری تدارکاتچی نیست. احتمالا پیروز انتخابات آمریکا در سال ۲۰۲۰ نیز دونالد ترامپ باشد و ادامهی شرایط کنونی برای نظام تا شش سال دیگر غیرممکن است. اگر مذاکره و کُرنش صورت نگید، فروپاشی اقتصادی و سیاسی رژیم حتمی است. ضمن اینکه رهبر نظام ۸۰ ساله است و در سالهای پیش رو مرگ او محتمل است. جناحی که دولت برخاسته از آن است از نظر قانونی و اجرایی برای انتخاب جانشین رهبر جمهوری اسلامی دست بازتری دارد. از این رو مذاکره با آمریکا اینبار در چارچوب دوقطبی «مقاومت- مذاکره» نمیگنجد و بسی فراتر از آن میرود.
در شرایطی که مشروعیت نظام بین آحاد مردم رو به افول است، از یکسو سخت محتاج سازش با آمریکاست و از سوی دیگر جریانی قدرتمند داخل نظام که پشت آنها به گزینههای اصلی جانشینی خامنهای یعنی مجتبی خامنهای و ابراهیم رئیسی گرم است و حمایت مهرههای اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز دارند و به اندازه کافی از زر و زور برخوردارند نمیخواهند پرچمدار مذاکره با آمریکا اصلاحطلبان و باندهای رقیب باشند.
با وجود نارضایتیهایی گسترده، مردم در ایران در حال حاضر خاموشاند و از اعتصابات و اعتراضات سراسری به عنوان بزرگترین تهدید برای نظام خبری نیست. با فرض اینکه گزینهی جنگ کنار زده شود و نظام همچنان تلوتلوخوران به حیاتش ادامه دهد، اما جنگ بر سر مذاکره با آمریکا در درون خود نظام به آن لطمات جدی وارد میکند.
ابراهیم ریسی و مجتبی خامنهای در مقابل جریان حسن خمینی که بخش عمده اصلاحطلبان او را شایسته رهبری میدانند در یک جبهه قرار دارند اما این جدال که جنگ به ظاهر میان جناحین نظام است، به صورت محفلی نیز بالا گرفته است. ابراهیم رئیسی که به شدت مورد اعتماد علی خامنهای است در قوه قضائیه چنان بال و پر گرفته که روی مهرههای ریز و درشت هر جناحی و جریانی که بخواهد، میتواند به اسم مبارزه با فساد دست بگذارد.
اقدامات رئیسی چنان برای دولت روحانی و باندهای اصلاحطلبان گران تمام شده که روحانی میگوید «فساد و رانت با بگیر و ببند و دادگاه از بین نمیرود و دستگاه قضایی آخرین مرحله است!» عدهای میگویند رئیسی مامور پاکسازی درون نظام است. البته رئیسی پاسخ روحانی را داده و گفته است «وقتی پرونده کسانی که متصل به قدرت و ثروتاند روی میز قاضی میآید فریادها بلند میشود که این جناحی است یا این سیاسی است. به هیچیک از این سخنان توجه نخواهیم کرد!»
موازی با این اقدامات، سیدابراهیم رئیسی چیدن شاخههای مزاحم اطراف در جبهه خودیها را نیز آغاز کرده است. بازداشت اکبر طبری معاون صادق لاریجانی رئیس پیشین قوه قضائیه یکی از این اقدامات است.
جریان قدرتمند رئیسی اکنون سراغ نظامیها و امنیتیها نیز رفته است. پرونده بانک سرمایه دالان هزارحفرهای است که در انتهای هر کدام از آنها یکی از مهرههای نظام خزیدهاند! به همین دلیل بود که روز دوشنبه ۱۱ شهریور نماینده دادستانی اعلام کرد: «متأسفانه پرونده بانک سرمایه وضعیت مناسبی ندارد و شاهد حضور اشخاص امنیتی و نظامی که عمدتاً نیز بازنشسته شدهاند و همچنان نفوذ گسترده در دستگاهها دارند، هستیم.»
او همچنین گفت، «این افراد با تبانی در پستهای مختلف قرار گرفته و خود را منتسب به نهادی امنیتی و نظامی معرفی میکردند، در حالی که هیچ ابلاغ سازمانی نداشتند و فقط یک تفنگ به کمرشان بسته و آن را روی میز قرار میدادند.»
برگزاری دادگاه پسر سرلشکر صالحی به اتهام اخلال اقتصادی؛ خرید بنز ۶۵۰ میلیونی، ملک لوکس زعفرانیه و سعادتآباد، دریافت ۶۸ میلیارد تومان تسهیلات!#کیهان_لندن#عمار_صالحی
گزارش کامل را بخوانید: https://t.co/k25icPL9bShttps://t.co/JS8lKcfqnM pic.twitter.com/aGq7WFSnKH
— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) 31 augusti 2019
همزمان رسیدگی به پرونده فساد تاجران و میلیاردرهایی به جریان افتاده که در نهادهای سرکوبگر رژیم برو و بیا داشتند. حسن میرکاظمی معروف به «حسن رعیت» یکی از آنهاست.
به همین ترتیب نهادهای امنیتی به سراغ مداحانی رفتهاند که از یکسو به ثروت دسترسی داشته و از سوی دیگر به «بیت رهبری» در رفت و آمد بودهاند.
در مقابل اما جریانهای رقیب نیز بیکار ننشستهاند و گفته میشود صادق لاریجانی فیلم دو ساعته از مفاسد کلان خانواده علی خامنهای به «بیت رهبری» ارسال کرده است. منابع راوی این خبر همانهایی هستند که پیشتر از درگیری میان یزدی و لاریجانی و بازداشتها خبر داده بودند که پس از مدتی واقعیت یافت و برملا شد.
امروز دیگر نمیتوان ادعا کرد قدرت تصمیم و اجرا بطور مطلق در اختیار خامنهای است. جریانی قدرتمند در «بیت رهبری» که در این سالها در سایه قرار داشته بیرون آمده و در پی کوتاه کردن دست رقباست. اینها هستند که بیش از گذشته تصمیمات خامنهای را تحت تاثیر قرار میدهند.
حال مسئله این است که اکنون تا دوسال باقی مانده به پایان ریاست جمهوری روحانی، آیا حلقهی قدرتمند سیدابراهیم رئیسی- سیدمجتبی خامنهای میتواند هم مانع مذاکره با آمریکا شود و هم نظام را که سخت محتاج این مذاکره است حفظ کند؟!