نجم والی، نویسنده عراقی ساکن برلین و بغداد، مقالهای در مورد تفاوت قیام مردم عراق با سایر کشورهای عربی برای روزنامه آلمانی “زوددویچه” نوشته است. او معتقد است شیعیان عراق از بیعدالتیهای اجتماعی حکومت شیعه خسته شدهاند.
ناآرامیها با شورش جوانان زاغهنشین حاشیه بغداد، الثوره و الحریه آغاز شد؛ جوانانی دستفروش یا راننده موتورهای سهچرخه. پاسخ دولت به آنها خراب کردن زاغهها بر سرشان، جمع کردن بساط دستفروشیشان و بستن مسیر موتورهای سهچرخه در خیابانها بود.
هیچکس فکر نکرد که این جوانان حال کجا و چطور قرار است زندگی کنند؟ این ماجرا شش هفته پیش اتفاق افتاد و معترضان را راهی بغداد کرد. آنها در میدان تحریر و سایر نقاط پایتخت دست به تجمعاتی زدند که پیش از این به ندرت در عراق اتفاق افتاده بود.
تا قبل از این ماجرا، دستفروشها و رانندههای موتورهای سه چرخه که پشت چراغ قرمز هم توقف نمیکردند، چندان خوشنام نبودند. اما اعتراض آنها به مطبوعات عراق کشیده شد و شجاعت و فداکاری آنها در حمایت از مجروحان و رساندن آنها به بیمارستانها، تحسین زنان و مردان، روشنفکران و شهروندان عادی عراق را برانگیخت.
سرکوب بیرحمانه اعتراض آنها حتی در مقایسه با استانداردهای منطقهای هم حیرتانگیز بود. نیروهای امنیتی با مهمات جنگی و گاز اشکآور تلاش کردند، آنها را متفرق کنند. هر بار که قیامی در جهان عرب شکل میگیرد، تصاویر دردناکی از جسدهای خونآلود و آتش و دود در رسانههای دنیا پخش میشود. اما شلیک نارنجکهای گاز اشکآور به چشم یا سر معترضان عراقی بسیاری را شوکه کرد.
دولت عراق که ابتدا فلج شده بود، تلاش کرد با پیشنهاد عرضه بنزین رایگان به رانندگان موتورهای سهچرخه آنها را قانع کند. اما هر چه شمار قربانیان بیشتر شد، وضعیت بدتر شد. بنا بر آمار رسمی، تا کنون ۲۵۰ نفر در اعتراضهای مردمی عراق کشته و هزاران نفر مجروح شدهاند. اما رقم واقعی قربانیان احتمالأ بسیار بیشتر از چیزی است که مقامات رسمی تأیید میکنند.
معترضانی که یک رستوران متروکه ترکی را در بغداد اشغال و به دفتر مرکزی خود تبدیل کرده بودند از دولت خواستند، تک تیراندازها را از مراکز خرید و پشت بام وزارت دارایی خارج کند، کابینه را تغییر دهد و مبارزه با بیکاری و فساد را آغاز کند. دولت در پاسخ تهدید کرد هر کارمندی که در اعتراضات شرکت کند را اخراج میکند و مقررات منع رفتوآمد وضع کرد. این اقدامات اعتراضها را گستردهتر کرد و ناآرامیها به استانهای دیگر عراق هم کشیده شد.
حال دولت عراق در وضعیت بیسابقهای قرار دارد. در مقایسه با سودان، الجزایر و لبنان که در آنها هم قیامهای مردمی در جریان است، در عراق شیعیان برابر شیعیان قرار گرفتهاند. اعتراضهای مردمی عراق در مناطق شیعهنشین جنوب کشور و پایتخت آغاز شد. در موصل یا شهرهای سنینشین غرب عراق ابتدا خبری نبود، اما شهروندان سنی عراق هم رفتهرفته به معترضان بغداد پیوستند.
برای آنهایی که ناآرامیها در عراق را همیشه ناشی از اختلاف و درگیری میان شیعیان و سنیها میپندارند این وضعیت شاید غریب باشد. اما واقعیت اینجاست که در تاریخ هفت هزار ساله عراق، از امپراطوری بین النهرین تا کنون همواره اقوام و ادیان مختلف کنار یکدیگر زندگی کردهاند. بینالنهرین، مرکز یکی از تمدنهای بزرگ جهان، همواره مهد اقوام و ادیان مختلفی بوده و عدم تفاهم همیشگی بین آنها پدیده تازهای نیست.
حال هم برای نخستینبار نیست که شیعیان علیه شیعیان قیام میکنند. دو سوم از نیروهای ارتش صدام حسین که هشت سال با ایران در جنگ بود، شیعیان فقیر جنوب عراق و شماری از کردها بودند. سنیها افسران ارشد و ژنرالهای ارتش بودند.
پس از سقوط صدام و به قدرت رسیدن اکثریت شیعه در عراق هم صدها جوان شیعه از شهرهایی مانند بصره و ناصریه در نبرد با داعش از خاک عراق دفاع کردند و جان خود را از دست دادند. اما پس از عقب راندن داعش تضادها دوباره آشکار شد. ائتلاف ضد داعش احزاب و جناحها در عراق از هم پاشید و بسیاری از مردان جوانی که از جنگ با تروریستها بازگشتند از بیعدالتی اجتماعی میان شیعیان حیرتزده شدند.
چندی پیش در سفر یک هیأت دولتی به ناصریه یکی از تظاهرکنندگان خطاب به آنها گله کرد که از زمان صدام تا به حال وضعیت مردم تغییر چندانی نکرده است. در حالیکه مردم با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند، گروه اندکی که با قدرت در ارتباط هستند، زندگی مرفهی دارد.
بیشتر جوانان تظاهرکننده که بیکار هستند، دیگر حاضر نیستند به حرف رهبران شیعه مانند مقتدی صدر توجه کنند که تا چندی پیش نفوذ زیادی میان آنها داشت. آنها دیگر حوصله موعظه ندارند و یکی از اولین شعارهای قیامشان این بود: “سارقان به نام دین ما را غارت میکنند.” آنها در واکنش به تصمیم مقتدی صدر که خود را طرفدار معترضان میخواند و میخواست به آنها بپیوندد، میپرسیدند او که در قم در ایران زندگی میکند، چه میگوید؟
به تصویر کشیدن وضعیت عراق، بدون اشاره به نقش ایران، گویای تمام واقعیت نخواهد بود. پس از سقوط صدام، نفوذ ایران در عراق سال به سال بیشتر شده است. ایران حال حتی بیشتر از ایالات متحده آمریکا در عراق نفوذ دارد و عرصه تقابل ارتش عظیم آمریکا و ایران شده است.
ایران تا کنون از نفوذ خود در برای اقدام نظامی در خاک عراق استفاده نکرده است. اما بسیاری از سیاستمداران و شبهنظامیان عراقی به ایران وفادار هستند. این “رابطه خوب” برای مردم حقیقتا ناراحت کننده است. آنها میبینند که نخبگان سیاسی کشورشان با ایران همدست هستند و تنها به حفظ قدرت خود فکر میکنند، آنهم در حالی که عراق علیرغم داشتن ذخایر نفتی عظیم، نه آب آشامیدنی کافی، نه برق، نه سیستم بهداشت و درمان و نه آموزش و پرورش مناسبی دارد.
هم اکنون موج دوم اعتراضات در عراق علیه نفوذ ایران است. معترضان تصویر آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی را پایین کشیدند و به ساختمان کنسولگری ایران در کربلا حمله کردند. آنها خواستار پایان “دخالتهای ایران” در عراق هستند.
معترضان در بصره از شهروندان خواستهاند دست به نافرمانی مدنی بزنند و خیابانها را مسدود کنند. اگر همینطور پیش رود توزیع مواد غذایی به زودی با مشکل مواجه خواهد شد. جنبش اعتراضی مردم عراق به فصل آخر خود نزدیک میشود و با وجود بازیکنان قدرتمند خارجی پرشمار، بعید به نظر میرسد که جنبش آنها به خواستههای خود برسد.
این وضعیت به طور ناخودآگاه جملهای از کتاب “زندگی گالیله” نوشته برتولت برشت را تداعی میکند.
پس از آنکه گالیه در دادگاه حرف خود را پس گرفت و به زندان رم فرستاده شده، شاگردش آندره به ملاقات او رفت و با اندوه به او گفت: «بدبخت ملتی که قهرمان ندارد.» گالیه پاسخ داد: «بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد.»
دویچه وله: