ع.ایماگر
هرگاه در جواب نقد نظری یا اعتراض عملی، معنای گفتهی پیشین خود را آن چنان عوض کنیم که هیچ نسبتی با معنای اوّل نداشته باشد و در ضمن ادّعا کنیم که از ابتدا همین نظر را داشتیم مرتکب مغالطهی «تغییر تعریف» (definitional retreat) شدهایم:
مثال اوّل: پیش از قبول آتشبس شعار نظام ایران «جنگ جنگ تا پیروزی» بود ولی پس از قبول آتشبس در توجیه نرسیدن به پیروزی گفته شد: در دوران حاضر این اوّلین جنگی است که به کمشدن مساحت ایران نینجامید. دشمن دستکم در پی جداکردن خوزستان از ایران و شکست انقلاب بود.همین که دشمن نتوانست به خواستههای خود برسد، پیروزی بزرگی برای ماست. ( در این مغالطه معنای «پیروزی» تغییر کرده است)
مثال دوم: سیاستمداران حکومتی میگفتند تحریم نفتی هیچ اثر منفی بر رشد اقتصاد ایران ندارد ولی پس از آغاز تحریم و کاهش شدید صدور نفت و منفیشدن رشد اقتصادی گفتند: تحریمها باعث کاهش اتّکای ما به نفت و خودکفایی میشود و این خود دستاورد اقتصادی خوبی است.
معنای واژهی «مستضعف» در قرآن
سیّدعلی خامنهای چند روز پیش در دیدار بسیجیان چنین گفت: «مستضعفین چه کسانی هستند؟ مستضعفین را بد معنا میکنند؛ مستضعفین را به افراد فرودست یا حالا اخیراً -یعنی این چند سال اخیر باب شده- اقشار آسیبپذیر [معنا میکنند]، یعنی آسیبپذیران؛ نه، قرآن مستضعف را این نمیداند، قرآن میگوید: وَنُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوٰرِثین؛ (قصص، ۵) مستضعفین یعنی ائمّه و پیشوایان بالقوّهی عالَم بشریّت؛ این معنای مستضعفین است.»
این عبارت چند نکته دارد:
یک. قرآن «مستضعف» را افراد فرودست یا آسیبپذیر نمیداند.
دو. معنای مستضعف یعنی ائمّه و پیشوایان بالقوهی عالم بشریّت.
سه. دیگرانی که آن را افراد فرودست معنا میکنند مرتکب اشتباه شدهاند که من جزو آنها نیستم.
هر سه نکته اشتباه است:
یک. «استضعاف» آنچنان که از معنای لغوی آن آشکار است یعنی به ضعف کشاندن که انواع و اقسام دارد. استضعاف اقتصادی، استضعاف فکری و استضعاف سیاسی. مستضعف اقتصادی به ناتوانان مالی یا همان اقشار فرودست جامعه گفته میشود (نساء،۱۲۷) علمای دین مستضعف فکری را کسی میدانند که در طول حیاتش برای رسیدن به عقیدهی حق تلاش کرده ولی به نتیجه نرسیده و معذور است؛ خواه دیگر جنبههای استضعاف در او باشد یا نه. مستضعف سیاسی کسی است که توسّط قدرتمندان جامعه ضعیف نگه داشته شده باشد که منظور از مستضعف در سورهی قصص بخشی از همین گروه است.
دو. معنای مستضعف پیشوایان عالم نیست بلکه قرآن میگوید که ما مستضعفان را به پیشوایی میرسانیم و این آیه عاقبت آنان را بازگو میکند نه معنای واژه را. مثل این میماند که کسی بگوید: «افراد کوشا در تحصیل موفّق میشوند» و کسی بگوید که معنای کوشا افرادی است که بالقوّه میتوانند موفّق باشند نه تلاشکنندگان.
سه. خود خامنهای تا کنون بارها مستضعف را به همین معنایی که رد میکند استعمال کرده است. این نمونهها را ببینید:
در نظام اسلامی رفع فقر و محرومیّت در شمار هدفهای طراز اوّل است و پایبندی به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان ، سخنی بیمعنا و ادّعایی پوچ است. (پیام به مناسبت سالگرد اوّلین درگذشت آیتالله خمینی)
در دعاى روزهاى ماه رمضان مىگوییم: «اللهم اغن کل فقیر. اللهم اشبع کل جائع. اللهم اکس کل عریان». این دعا فقط براى خواندن نیست؛ براى این است که همه خود را براى مبارزه با فقر و مجاهدت در راه ستردن غبار محرومیت از چهره محرومان و مستضعفان موظف بدانند. این مبارزه، یک وظیفه همگانى است. (خطبههاى نماز عید فطر ۸۱/۹/۱۵)
در کشور ما، مثل خیلى جاهاى دیگر، قشر محروم و فقیر و پابرهنگان و روستاییان و طبقات مستضعف، بیشتر مظلوم واقع شدند. در حق آنها، احتمال مظلومیت قویتر است، تا فلان آدم پولدار زمیندار وسیع الامکان. به درد و تظلم همه باید رسید؛ اما به آن کس که در او، احتمال مظلومیت بیشتر است – قشرهاى مظلوم و پایین جامعه – دلسوزانهتر باید رسید. (دیدار با رئیس و مسؤولان قوهى قضاییه ۶۹/۴/۴)
در تنظیم برنامههاى کشور، اصلىترین مسئله عبارت است از رفع فقر و محرومیت و نجات طبقات مستضعف و محروم و پابرهنگان؛ که از تبعات دوران ستمشاهى و آثار سلطه بیگانگان است. همه برنامههاى اقتصادى و تولیدى و سازندگى و رونق اقتصادى، باید به این هدف متوجه باشد و تنها در این صورت است که این برنامهها، درست و قابل قبول است. (پیام به مناسبت افتتاح چهارمین دورهى مجلس شوراى اسلامى ۷۱/۳/۷)
قشرهای مستضعف، قشرهاى فقیر و ضعفاى مردمند که نیروهاى وفادار و ماندگار انقلاب و امام و دولتهاى مختلف بودهاند و هستند و خواهند بود. عزیزانى که انشاءالله در آینده نزدیک مسئولیت بر عهده مىگیرند، باید هرچه مىتوانند از این ذخیره دائمى استفاده کنند و تا آنجا که قدرت دارند، براى آنها خدمت و کار کنند. (مراسم تنفیذ ریاست جمهوری ۷۶/۵/۱۲)
و…
اگر خامنهای میگفت که در قرآن معنای مستضعف فقط استضعاف مادّی نیست و دیگر جنبهها را نیز در بر میگیرد، مشکلی نبود ولی چرا کلّاً اقشار فرودست را به عنوان مصداق این واژه رد میکند؟ شاید همزمانی این سخنان با اعتراضات آبان امسال بیتأثیر نباشد.
مدّت کوتاهی پس از جنبش سبز که عمدتاً قشر متوسّط و شهری در آن شرکت داشتند، رهبر نظام از لزوم پرداختن به «علوم انسانی اسلامی» گفت. گویا تحلیلگران نزدیک به ایشان به این نتیجه رسیده بودند که کتابهای ترجمه و «علوم انسانی غربی» قشر دانشجو و فرهیخته و قشر متأثّر از آنان را به سودای جامعهای دیگر و حکومتی دیگر انداخته و چاره در اسلامیکردن علوم بود که مثل هر برنامهی بیمبنای دیگر مدّتی دنبال و پس از صرف هزینههای فراوان فراموش شد.
حالا که هم در دیماه ۹۶ و هم در آبان ۹۸ قشر فرودست جامعه به خیابان آمدند، نظام تکیهگاهش را از دست داده است. یعنی نظامی که خود را نظام برآمده از پابرهنگان و محرومان و مستضعفان میداند، با پرسشی اساسی روبهرو شده که با کمشدن سرمایهی اجتماعی خود بین گروههایی که هم خود را مدافع آنان میدانست و هم آنان را پشتوانهی خود میدید چه کند؟ پس در اجتهادی غریب و البتّه اشتباه معنای مستضعف را عوض میکند و آنان را در بسیجیانی متبلور میبیند که قرار است پیشوایان آینده باشند و صدالبتّه مهمترین ویژگی آنان تبعیّت و پیروی از ولایت به روایت نظام است.
پ.ن: سایت خامنهای که متوجّه فاجعهبودن سخنان او شده نوشتاری را در دفاع از او منتشر کرده که نویسنده با تحریف و تفسیر نادرست تلاش کرده معنای سخن او را درست نشان دهد. وی ضمن برشمردن اصناف مستضعف میگوید که «نکتهی مهم بیانات رهبر انقلاب این بود که ایشان مستضعف را الزاماً به معنای انسانهای بیقدرت،آسیبپذیر و فرودست نمیداند». خوب به قید «الزاماً» توجّه کنید؛ چنین چیزی در سخنان خامنهای نیست. او به صراحت اقشار فرودست و آسیبپذیر را مستضعف نمیداند نه اینکه آنها را الزاماً مصداق این واژه نداند که معنایش این است که فقط آنها مستضعف نیستند و گونههای دیگر استضعاف نیز وجود دارد.