اطلاعیهء آقای میرحسین موسوی، به دلیل زبان انتقادی صریح و روشن، هدف گرفتن مستقیم «ولی فقیه» و در بند بودن نویسندهء آن، نشانهای است از شجاعت فردی و پایبندی نویسنده به اعتقادات خود و نیز نشانهء آن که آقای موسوی نیز تا حد زیادی از جنبش سبز، اصلاحات در درون ساختار حکومت اسلامی و «ولی فقیه» برگذشته و اگر به این اطلاعیه پایبند باشد دیگر مبلغ مستقیم و غیرمستقیم شرکت در انتخابات به سود روحانی و نسخههای مشابه آن نخواهد بود؛ و اگر چنین باشد این اطلاعیه پیامی است جدی برای کسانی که هنوز به اصلاحات در درون ساختار جمهوری اسلامی و جنبش سبز فکر میکنند. اما:
1 ـ یک سان انگاری ددمنشی حکومت اسلامی در روزهای اخیر، و در گذشته نیز، با کشتار میدان ژاله در این اطلاعیه، نه فقط از منظر شمار کشته شدگان، (که حتا یک بار تیراندازی به مردم معترض نیز جنایت است)، که بعلاوه از منظر تفاوت بسیار این دو موقعیت، تفاوت ساختاری ارتش شاه با نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی، تفاوت شیوه برخورد دو نظام استبدادی با معترضان، تفاوت ماهوی و ساختاری دو نظام سلطنتی و اسلامی و… مقایسهای ناروا و کژدیسه کردن تاریخ است. کارنامهء جمهوری اسلامی در کشتار جمعی مردمان به آبان ماه امسال محدود نیست. نتایج کشتار میدان ژاله نیز، برخلاف بیانیهی آقای موسوی، با نتایج کشتار مردم در روزهای اخیر یکی نیست.
2ـ شبیه سازیهائی از این دست شاید پیامی را «ساده» کند اما تفاوتهای ماهوی، ساختاری، تاریخی و… دو نظام و دو موقعیت متفاوت را پوشانده و به نتیجه گیری های نادرست منحر میشود به ویژه به هنگامی که سخن از دو نظام و دو موقعیت کاملا متفاوت در میان است.
3ـ نویسندهء اطلاعیه، خود، در کشتارهای جمعی 60 و 67 در قدرت بوده است. کارنامه گذشته هر سیاست مداری بر حال و آیندهء او سایه انداخته و از معیارهای سنجش موضع گیری های او است. مسئولیت پذیری از رکنهای اصلی اعتقاد به دموکراسی و نشانهء احترام به ارزشهای انسانی است و مسئولیت ناپذیری از نشانههای اصلی خوی استبدادی و بیصداقتی. جنبش سبز، که آقای موسوی رهبر اصلی آن بود، به تاریخ پیوسته است. اکثریت جامعه ایرانی از جنبش سبز برگذشته و امید به اصلاحات در درون ساختار حکومتی را به خاک سپرده است. دی ماه 96 و روزهای اخیر مهر تائیدی است بر این برگذشتن. این درست که بخشی از لایههای ثروتمند و بخشی از لایههای میان درآمدِ برخوردار از رانتهای نفتی هنوز هم از اصلاحات در درون ساختار مسلط سخن گفته و در اعتراضهای مردمی اخیر حضور نداشتند اما بخش مهمی از لایههای میان درآمد، حامیان سابق اصلاحات حکومتی و جنبش سبز، در سالهای اخیر نابود و به اردوی کمدرآمدها رانده شدهاند، بخش مهمی سرخورده و بخشی از آنان به اعتراضهائی پیوسته اند که خواست اصلی آن گذر از نظام مسلط است.
4ـ آقایان موسوی و خاتمی و کروبی و دیگر چهرهها و نهادهای سیاسی اصلاح طلب حکومتی و جنبش سبز و دنبالهء تبلیغاتی آنها در رسانهها فارسی زبان خارج از کشور، و نیز هنربندان و سلبریتی های رانتی که با تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم از روحانی و فهرست قاتلان امید خاتمی حمایت کردند، مسئولیت کارنامهء نامزد مطلوب خود را بر عهده دارند. کارنامهء دولت روحانی نیز میخ دیگری است بر تابوت اصلاحطلبی حکومتی.
5ـ تحقق خواست آقای موسوی در این اطلاعیه «معرفی آمرین و مباشرین این کشتار و محاکمه علنی آنها»، جز با سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن نیست چرا که همهء دولتمردان جمهوری اسلامی، از رهبر و فرماندهان سپاه و رؤسای نهادهای امنیتی و پلیسی تا رئیس جمهور و رؤسای قوهء قضائیه و مجلس و… به صراحت و روشن و واضح، گرچه با بیانهای گوناگون، از کشتار مردم معترض حمایت کردند. «آمرین و مباشران» این کشتار، و کشتارهای قبلی، همهء دولتمردان سیاسی و نظامی و امنیتی و… نظام اسلامی هستند و محاکمهء آنها، که خواستی به حق است، جز با سرنگونی این نظام ممکن نیست.
6ـ اگر آقای موسوی به شرط اصلی تحقق خواست خود اندیشیده و آن را پذیرفته باشد میتوان گفت که او نیز خواهان گذر از نظام اسلامی است. این خواست و زبان و لحن این بیانه پیامی است روشن به کسانی که هنوز به رویای جنبش سبز دل بستهاند؛ پیامی که با مُهر رهبر جنبش سبز بر سپری شدن و به تاریخسپاری این جنبش و ناممکن بودن اصلاحات در چارچوب اسلامی گواهی میدهد.