رحیم محمدی، مدیر گروه «جامعه شناسی ایران» انجمن جامعهشناسان ایران، در نامهای خطاب به خامنه ای که ۹ آذرماه در کانال تلگرامی خود منتشر کرد به وقایع آبان ماه پرداخت. پروانه سلحشوری نیز در بخشی از نطق پرحاشیهی خود در مجلس به بخشهایی از این نامه اشاره کرد.
بخشهایی از این نامه:
تاریخ معاصر ایران چنان نشان میدهد که معمولاً محرّک خیزشها و انقلابها و جنبشهای ایران به مقدار قابل توجهی، کیفیت و باطن حکومتهای ایران و گفتمانهای آنها و انباشته شدن رفتارها و تصمیمات و اقدامات آنها بوده است. چه در زمان قاجار و پهلوی و چه در دوره کنونی که دورهی جمهوری اسلامی است و جنابعالی در رأس امور آن هستید. اگر چه باور و توضیح حاکمان عصر همواره چیز دیگری بوده است. محمّدرضا پهلوی که در ماههای نزدیک به سقوط نظام سلطنت، هشت جلسه با دکتر احسان نراقی ـ از تبار فاضلین نراقی ـ بالضروره به مشاوره پرداخته بود، آنگونه که در «از کاخ شاه تا زندان اوین» گزارش شده، در صدر اولین جلسه از او پرسیده بود: این اغتشاش و تحریکی که دارد عمومیّت مییابد از کجاست؟ و چه کسی پشت آن قرار دارد؟ نراقی برخلاف انتظار او فوراً پاسخ گفته بود: اَعلیحضرت خود شما.
امروز هم ما باید آزادانه در این بیندیشیم که چرا میزان خسارات و هزینهها و تبعات سیاسی حوادث خونین هفتهی آخر آبان به مراتب بیشتر از درآمد و فایدهای شد که نظام میخواست از محل فروش بنزین با نرخ جدید و توزیع آن در میان مردمِ نیازمند اقدام کند؟
علیرغم ایستادنگاهی که جنابعالی جهان و امور را از آنجا میبینید و تحلیل میکنید و فرهنگ و جامعه و تاریخ و تمدن و دولت و انقلاب را یکسره محصول مداخله و عمل و مهندسی و برنامهریزی این و آن برمیشمارید، خود این هستیهایِ اجتماعی قدرت و جهتی مستقل و خارج از ارادهی این و آن دارند که چندان به هوسها و آرزوهای این جبهه و آن جبهه نیستند.
اکنون جنابعالی بهتر از دیگران این مطلب را تأیید فرمایید که حرکت اعتراضیِ مردمی در هفتهی آخر آبان در ایران و در کشورهای عراق و لبنان که از پیش آغاز شده است، چیزهایی را بر سیاستمداران این کشورها تحمیل کرد و قطعاً بخشی از برنامهها و تصمیمهای قبلی آنها را تغییر داد و آغاز زوال آرزوی برخی طرفها را حتمی کرد.
به صورت اشاره عرض میکنم، تحلیل خیزشهای اعتراضی پس از انقلاب اسلامی، مثل خیزشهای سالهای ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و اعتراضات صنفی که در میانهی آنها رخ داد، حاکی از آن است؛ هم فاصلهی زمانی آنها رفته رفته به هم نزدیک میشود، هم گسترهی آنها در کشور بیشتر میشود، هم میزان و تراکم خشم و خشونت آنها بیشتر میشود، هم خسارات ملّی و جانی و مالی آنها مرتب بیشتر میشود، و هم شعارها و مطالبات آنها ریشهایتر و متمرکزتر بر ارکان نظام و گفتمان اصلی آن میشود. در نتیجه همهی این اموری که از یکسو میشوند و در مقابلْ آن اموری که نمیشوند ـ و من نامی در اینجا از آنها نبردم، ـ حاکی از آن است که خیزش بعدی احتمالاً به صورتی بروز نخواهد کرد که قابل مهار و کنترل کردن باشد. پس این روند، وقایع و نشانهها به آهستگی سخنانی را در گوشها نجوا میکنند که شایسته است شنیده شوند و به شکل آزادانه اندیشیده شوند.