رژیم حاکم بر ایران خواستار تنش دایمی است
پس از حذف سلیمانی و ابومهندس، مقامات سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران و نایبان آن در عراق و لبنان، همچنان به تهدیدات نظامی خود علیه ایالات متحده ادامه میدهند. حملات موشکی به اطراف سفارت امریکا نیز ادامه داشته است. آیا آن حذف، در میان مدت و دراز مدت، پایانی بر این گونه اقدامات خواهد بود؟ آیا میتوان این تهدیدات را توخالی دانست؟ ایالات متحده در برابر آنها چه خواهد کرد؟
نمایش تک صحنهای قدرت، یا یک مرحله از بازدارندگی؟
از رفتار دولت ترامپ در حذف سلیمانی و اراده این دولت در ماندن در عراق در کنار تهدیدات جمهوری اسلامی ایران ایران، میتوان این نتیجه را گرفت که اقدامات نظامی ایالات متحده علیه نیروهای جمهوری اسلامی ایران ایران و نایبان آنها در عراق پایان نیافته است. حملات موشکی محدود نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران به منطقه سبز و پایگاههای امریکا در عراق، در نقطهای میتواند دوباره به کشتن شهروندان امریکایی بینجامد و واکنش نظامی ایالات متحده با آن را، بدون هزینه سیاسی برای این دولت در سال انتخابات، موجه سازد. سخنان برایان هوک در تهدید فرمانده جدید سپاه قدس را در صورت کشته شدن شهروندان امریکایی، باید جدی گرفت، اما مشخص نیست که سپاه و همپیمانان آن در عراق، تا چه حد خواهان کاهش تنش هستند. از رفتار ایالات متحده روشن است که حذف سلیمانی تنها یک نمایش تک صحنهای قدرت نبوده است، و این گونه کنشها و واکنشها ادامه خواهد یافت. دولت ترامپ جنگ تمام عیار نمیخواهد، اما در برابر حملات سپاه و همپیمانانش ساکت نخواهد نشست.
خواست تنش دایمی توسط «نظام»
جمهوری اسلامی ایران در موارد مکرر نشان داده است که نه تنها از اعلام و بهجای گذاشتن نشانههای تنشزایی خود در منطقه اجتناب نمیکند، بلکه پس از یک حمله، آماده ادامه تشدید تنشهاست. رژیم بدین طریق تلاش میکند با عدم پذیرش مسئولیت، افکار عمومی را از خطرناک و بیترمز بودن خود آگاه سازد. رژیم تصور میکند که با بالا بردن هزینه برای دولتهای غربی و تحریک افکار عمومی با همراهی عملی بخشی از رسانههای غربی (اکثرا همدل و همزبان با اسلامگرایان)، آنها را از منطقه فراری میدهد. از این رو، تعیین کنندگان راهبرد ایالات متحده در منطقه و در برابر ایران، بدانجا خواهند رسید که عملیات بازدارندگی خود (مشتمل بر حملات محدود نظامی در کنار تحریمها) را ادامه دهند، تا نظام حاکم بر ایران را از تنشزایی پشیمان سازند.
سیاست دولتهای مختلف ایالات متحده در کجدار و مریز رفتار کردن با جمهوری اسلامی ایران، تا کنون به مهار آن منجر نشده است. تلاش ایالات متحده در چهل سال گذشته معطوف به این امر بوده است تا به جمهوری اسلامی ایران نشان دهد که میتواند رفتارهای آن را ردگیری و مهار کند یا هزینه آن را بالا ببرد، یا با درست کردن ائتلاف، فشار بینالمللی بر آن را افزایش دهد. اما یاغیان حاکم بر تهران، ابایی از دادن هزینه یا انزوا یا قربانی کردن منافع و امنیت ملی در برابر جاهطلبیهای خود نداشتهاند. رژیم حاکم بر ایران، خواستار تنش دایمی است و تنها در نقطهای که کلیت نظام را در مخاطره ببیند، دست از تهاجم، آن هم به صورت موقت، برمیدارد (جام زهر و نرمش قهرمانانه). تنها در صورتی که تعداد جامهای زهر و نرمشهای قهرمانانه افزایش یابد، مردم ایران به نقطهای خواهند رسید که نبود حکومت را بیشتر در جهت منافعشان ببینند، تا ادامه بقای آن را.
دو سیاست همزمان
اگر سیاست دولت ترامپ فشار حداکثری اقتصادی بر رژیم اسلامگرا و حملات محدود نظامی در برابر تهاجم نظامی آن بوده است، جمهوری اسلامی ایران دو سیاست واکنشی در برابر آن در پیش گرفته است: به حراج گذاشتن اموال عمومی، زدن از سفره مردم و صرف ذخایر ملی برای گذشتن از بحران اقتصادی با امید باخت ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰، و تداوم حملات دفعتی و محدود به منافع ایالات متحده و متحدانش در منطقه خاورمیانه. خامنهای اسم این سیاست را گذاشته است «نه جنگ و نه مذاکره»، اما این سیاست «هم جنگ» است و هم در نهایت«مذاکره». جنگ است، چون به اپیزودهایی مثل حمله به نفتکشها و تاسیسات آرامکو، و بعد حذف سلیمانی و حمله موشکی به پایگاه امریکایی، منجر میشود که نامی غیر از جنگ ندارد. فشار اقتصادی نیز در نهایت به مذاکره میانجامد، چون چه ترامپ دوباره انتخاب شود چه نشود (رئیس جمهوری احتمالی آتی، یکباره نمیتواند سیاست دولت قبلی را وارونه سازد)، جمهوری اسلامی ایران به درآمدهای نفتی نیاز دارد و بدون مذاکره نمیتواند آنها را به دست آورد.
اخراج امریکا از منطقه و معنای آن
مقامات سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران رسما و مکررا در طی چهار دهه اعلام کردهاند که میخواهند ایالات متحده، خواه نیروهای نظامی و خواه دیپلماتهای آن، را از منطقه بیرون کنند. البته خواست خروج نیروهای نظامی آمریکا با صراحت مطرح میشود، و بخش دیگر، تلویحی. تسخیر سفارت امریکا در تهران، اولین گام برای اخراج دیپلماتهای امریکایی از منطقه بود. وقتی فرمانده سپاه رسما از نیروهای همپیمان خود میخواهد که به سفارت امریکا در عراق حمله کنند، دارد همین سیاست را در وجه دیپلماتیک آن دنبال میکند. نقش سپاه در تجهیز طالبان و همپیمانان عراقی در سالهای اخیر و حمله به مقر تفنگداران امریکایی در لبنان و نیروهای امریکای در عربستان سعودی، در راستای همین سیاست انجام شده است. مینگذاری روی نفتکشها در آبهای خلیج فارس و دریای عمان و سلب امنیت از کشتیرانی در آبهای آزاد بینالمللی، نیز با همین سیاست انجام شد. اینها فقط لقلقه لسان و تهدیدات زبانی نبوده است و دارد روی آن عمل میشود.
معنای این سیاست برای دوبتهای منطقه آن است که باید میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران یکی را انتخاب کنند. این، یعنی جنگ دایمی در منطقه. از این رو، با وجود جمهوری اسلامی ایران، منطقه خاورمیانه روی صلح و آرامش نخواهد دید، چون کشورهای منطقه حاضر نیستند حاکمیت ملی، کشتیرانی در آبهای آزاد و تصمیمگیریهای راهبردی خویش را به حاکمان اسلامگرای شیعه در ایران واگذار کنند؛ مگر آن که در جنگ داخلی (سوریه و عراق و یمن) درگیر باشند. ایجاد و آتشریزی روی جنگهای داخلی (در آن کشورها) توسط جمهوری اسلامی ایران، با همین هدف دنبال میشده است.
دور دوم ترامپ
مقامات جمهوری اسلامی ایران در سه سال اخیر دست به دعا برداشتهاند که دور دومی از دولت ترامپ وجود نداشته باشد، چون در صورت انتخاب مجدد، وی بدون دغدغه انتخاباتی دیگر، میتواند همانند ریگان در دور دوم، به رفتارهای تهاجمی جمهوری اسلامی ایران پاسخ دهد. امیدهایی که جان کری به ظریف در سال اول ترامپ میداد که این دولت عمر کوتاهی خواهد داشت، تا کنون محقق نشده است، اما جمهوری اسلامی ایران همانند دمکراتها هنوز ناامید نیست. دمکراتها حتی بعد از عدم موفقیت استیضاح ترامپ، احتمالا تلاش خواهند کرد استیضاح دیگری را رقم بزنند.
در دور دوم ترامپ، هم میتوان انتظار برخوردهای نظامی بیشتر میان دولت ترامپ و جمهوری اسلامی ایران را داشت، و هم انتظار نشستن مقامات جمهوری اسلامی ایران بر سر میز مذاکره. مصاحبه ظریف با اشپیگل در ژانویه ۲۰۲۰ و باز گذاشتن در مذاکره، به این خاطر است که ظریف متوجه این مطلب شده است که احتمال انتخاب مجدد ترامپ، بالاست، و حتی اگر چنان احتمالی را هم در نظر نداشته باشد، میداند که رئیس جمهوری و دولت آتی، چنان که پیشتر اشاره شد، قادر به تغییر سریع سیاستهای دولت پیشین خود نخواهد بود.