سیوهفتمین مراسم تقدیر از پدیدآورندگان کتاب سال جمهوری اسلامی در نیمه بهمن با حضور رئیس جمهوری ایران برگزار شد. کسی که در مراسم کتاب سال، در ردیف سوم پشت حسن روحانی، با کت آبی روشن ایستاده، محکوم ماجرای “ترور رستوران میکونوس” کاظم دارابی است.
“نقاشی قهوهخانه”، عنوان کتاب خاطرات آقای دارابی است که در بخش تاریخ و جغرافیا به عنوان مستندنگاری، اثر برگزیده سال شناخته شده و از آن تقدیر شدهاست. کار تحقیق و تألیف این کتاب را محسن کاظمی بر اساس خاطرات آقای دارابی انجام داده است.
عنوان این کتاب برگرفته از تعبیری است که بیش از دو دهه پیش، رهبر جمهوری اسلامی برای رستوران میکونوس به کار بردهاست. او در فروردین ۱۳۷۶ و چند روز پس از اعلام حکم دادگاه میکونوس در یکی از دیدارهای عمومیاش گفته است “در همین دادگاهی که در آلمان برای قضایای قهوهخانهای تشکیل شده، آمدند، مسائل را سرهم بندی کردند و به خیال خودشان خیمهشببازیای پرداختند.”
آنچه رهبر جمهوری اسلامی، خیمهشب بازی در قهوهخانه خوانده، ماجرای قتل چهار مخالف سیاسی حکومتش است که در برلین رخ داد و حالا شرحش در این کتاب آمده است.
روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ (شهریور ۱۳۷۱) در رستورانی به نام میکونوس در شهر برلین تعدادی از مخالفان جمهوری اسلامی به قتل رسیدند. بر اساس مشروح حکم دادگاه، اندکی قبل از ساعت ۱۱ شب ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ چهار نفر در رستوران میکونوس واقع در پراگر اشتراسه برلین (خیابان پراگ) با شلیک جمعا ۳۰ گلوله یک مسلسل خودکار و یک سلاح کمری کشته شدند.
سرشناسترین چهرهای که در این ماجرا به قتل رسید صادق شرفکندی دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران بود. سه نفر دیگر فتاح عبدی، نماینده حزب در اروپا، همایون اردلان، نماینده حزب در آلمان فدرال و نورالله محمدپور مترجم حزب بودند.
سه سال پیش از این ترور، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، عبدالرحمان قاسملو نیز کشته شده بود و نام مقامهای جمهوری اسلامی در فهرست مظنونان قتل او هم به چشم میخورد.
پرونده “ترور میکونوس” زمانی رخ داد که در ایران اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری و علی فلاحیان وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی بودند.
کتاب نقاشی قهوهخانه که اکنون به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شده روایت زندگی یکی از محکومان دادگاه میکونوس است. کسی که حکم دادگاه میگوید، “تهیه مقدمات ترور” بر عهده او گذاشته شده بود.
کاظم دارابی شهروند ایرانی مقیم آلمان در کنار چهار شهروند لبنانی از متهمان دادگاهی بودند که حکم آن آوریل ۱۹۹۷ و آخرین ماههای ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی صادر شد. دارابی و یک شهروند لبنانی به نام رحیل به جرم مباشرت در چهار قتل به حبس ابد محکوم شدند. فرمانده عملیات و عامل اصلی ترور، شخصی به نام عبدالرحمان بنی هاشمی معرفی شد که این عملیات را با همکاری چند نفر از جمله کاظم دارابی برنامهریزی و اجرا کردند.
این پرونده و صدور حکم نهایی دادگاه آن، تبعات سیاسی زیادی برای ایران به دنبال داشت. ابتدا آلمان سفیر خود را از ایران فراخواند و به دنبالش در همراهی با آلمان، سفرای کشورهای اروپایی دیگر نیز تهران را ترک کردند. زمانی که هاشمی رفسنجانی دولت را به محمد خاتمی تحویل داد، سیاست خارجی ایران تحت تاثیر ماجراجوییهای وزارت اطلاعات در اروپا و فتوای قتل سلمان رشدی، وضعیتی تیره و تار داشت.
در کتاب خاطرات کاظم دارابی اشاراتی به این وضعیت سیاسی شده اما او بیشتر کوشیده است با روایت جزییترین بخشهای زندگی خود از کودکی تا زمان مهاجرت به آلمان و فعالیتهای مذهبیاش و حتی دوران زندان در آنجا، تصویری را که دادگاه میکونوس از او ساخته تغییر داده و خود را قربانی سیستم قضایی آلمان نشان بدهد.
کاظم دارابی کیست؟
حکم دادگاه میکونوس، کاظم دارابی را چنین توصیف کرده است: یک تبعه ایران، متولد ۱۹۵۹ در کازرون، که پس از انقلاب ایران در ۲۰ سالگی به آلمان مهاجرت و شروع به تحصیل کرده است.
او پیش از واقعه میکونوس هم سابقه مشارکت در زد و خوردهای سیاسی به نفع جمهوری اسلامی را داشته و از گردانندگان مسجد امام جعفر صادق برلین بوده است. بر اساس محتوای کتاب خودش، او در برنامهریزی و اجرای مراسم مذهبی و حکومتی در حمایت از جمهوری اسلامی مانند مراسم درگذشت آیت الله خمینی یا سالگرد انقلاب ایران نقش داشته، به مسئولان سفارت ایران نزدیک بوده و از میهمانان حکومتی جمهوری اسلامی در آلمان پذیرایی میکرده است.
کاظم دارابی پیش از ماجرای میکونوس زندگیاش را ابتدا از مغازهداری و بعدها تجارت میان ایران و آلمان میگذراند و به دلیل رفت و آمدش به مسجد با برخی از لبنانیهای ساکن آلمان رابطه نزدیکی داشته و نهایتا با دختر یک خانواده لبنانی هم ازدواج کرده است.
در سال ۱۹۸۲ (ده سال قبل از ترور میکونوس) یک بار حکم اخراج از آلمان برایش صادر میشود. در زمان صدور حکم دادگاه میکونوس گفته شد که دلایل این اخراج بر اساس قانون مرکز بایگانی فدرال افشا نمیشود. اما دارابی در کتاب “نقاشی قهوهخانه” میگوید مشارکتش در حمله به خوابگاه دانشگاه شهر ماینس آلمان که جمعی از اعضای سازمان مجاهدین خلق در آن زمان در آن ساکن بودهاند، دلیل صدور حکم اخراجش بوده است.
کاظم دارابی وقتی به ماجرای میکونوس میرسد تصویری از یک انسان معمولی با زندگی و دغدغههای معمولی از خود نشان میدهد که از طریق ویدئوتکست (تلهتکست) از وقوع این قتلها مطلع شده است.
“زندگی طبیعی و معمولی من با خانواده، دوستان و همکاران ادامه داشت، میخریدم، میفروختم، وارد میکردم، صادر میکردم، قرارداد میبستم، پول میدادم، پول میگرفتم، مهمانی میرفتم، مهمانی میدادم و برای خود رفت و آمدهای معقول و معمولی داشتم.”
اما همانطور که خودش نوشته اوضاع همواره به کام نمیماند. او ۹ روز بعد از حادثه به تهران میرود و یک هفته بعد به آلمان برمیگردد و چند روز بعد از بازگشتش در هشتم اکتبر به دست پلیس بازداشت میشود.
اما شواهد دیگر از جمله کیفرخواست صادر شده علیه دارابی نشان میدهد که او بر خلاف ادعایش که مینویسد “روحم از میکونوس خبر ندارد”، یک خانه خود را در برلین در اختیار “تیم ترور” قرار داده بوده، عضو نهادهای امنیتی ایران و نزدیک به حزب الله لبنان بوده است.
کاظم دارابی در دفاع از خود گفته است که گرچه آن خانه در اجاره او بوده اما برادرش و دوستانش در آن زندگی میکردهاند و از رفت و آمدهای به خانه بیاطلاع بوده است.
راوی کتاب نقاشی قهوهخانه تلاش کرده است در بیش از ۹۰۰ صفحه با روایت جزئیات زندگی شخصیاش، تلاش برای مهاجرت و ساختن یک زندگی معمولی در آلمان، روابط و زندگی تجاریاش و دلبستگیاش به خانواده و فرزندانش، خود را از تصویر کسی که در حکم دادگاه، زمینه “ترور میکونوس” را فراهم کرده دور کند. اما از لابه لای همین خاطرهها و یادها، کسانی از پشت پرده میگذرند که دلبستگی عمیق او به جمهوری اسلامی و تلاش عملیاش برای کمک به اهداف آن در اروپا را به مخاطب نشان میدهند.
تصویری که از او در کتاب میبینیم تصویر یک “مرد عمل” است. کسی که برای برگزاری تولد همسرش از درون زندان برنامهریزی میکند، امور تجاریاش را از همان جا سر و سامان میدهد و مسئولان سفارت ایران با یک تماس تلفنی او از زندان، کارهایش را راه میاندازند.
کاظم دارابی با استفاده از قانونی که در آلمان به مجرمان اجازه میدهد با وجود شرایطی، در محکومیتشان تخفیف بگیرند، بعد از ۱۵ سال زندان، در دسامبر ۲۰۰۷ (آذر ۱۳۸۶) و زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژآد آزاد و از آلمان اخراج شد.
در زمان آزادی او گزارشهایی از احتمال مبادله او با یک زندانی آلمانی در ایران، یا مبادله زندانیان میان لبنان و اسرائیل منتشر شد. اما مقامات آلمان این گزارشها را تکذیب کردند و آزادی آقای داربی را یک روند قضایی خواندند.
در فرودگاه تهران چندین مقام دولتی از جمله علی باقری، معاون اروپا و آمریکای وزارت خارجه به استقبال دارابی رفتند که او در کتابش مینویسد از حضورشان ناراضی بوده است چرا که برای آزادی او تلاشی انجام ندادهاند.
کتاب “نقاشی قهوهخانه” مجموعه خاطرات حجیمی است که راوی آن در بیش از ۹۰۰ صفحه با ذکر جزئیات بسیار زیاد از مسائل به نظر بیاهمیت زندگی شخصی خودش بارها و بارها خواننده را با این سوال مواجه میکند که چرا باید چنین متن و چنین روایت طولانی و بی انتهایی را بخواند.
من هم بارها این سوال را از خودم پرسیدم اما حالا در پایان کتاب میتوانم بگویم جذابیت این اثر در مفید و مختصر بودنش نیست، در همین شلوغی پرده نقاشی روی دیوار قهوهخانه است. وسط همه آن رنگها و تصویرها، و در سر و صدای نقال باید به عبور سایهها از پشت پرده دقت کنیم و در گوشه و کنار این تصویر شلوغ، چشم بچرخانیم تا تصویر پنهان پیچ و مهرههای دستگاه عظیمی را شناسایی کنیم که در چهل سال گذشته بخشی از ماشین سرکوب مخالفان جمهوری اسلامی بودهاند.
معصومه ناصری – بی بی سی: