– نتایج انتخاباتی، پارلمانی منسجم از یک جریان «واحد» را تشکیل میدهد که در رویکرد سیاست داخلی و خارجی با رژیم هماهنگ کامل خواهد داشت.
– سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اکنون ماموریت انتقال قدرت به رهبری جدید را به عهده گرفته است. رهبری که بتواند پوشش «انقلابی و ایدئولوژیک» برای این نهاد نظامی را تضمین کند و از موقعیت آن در ساختار قدرت دفاع کند. کاری که خامنهای پس از به قدرت رسیدن انجام داد و به کمک او بود که سپاه پاسداران وارد همه عرصههای سیاسی و اقتصادی شد. اما این معادله، سپاه پاسداران را وادار به دخالت مستقیم در انتخابات ریاست جمهوری آینده میکند زیرا برای سپاه پذیرش حضور رئیس جمهوری قوی در دوره انتقالی که نقش رهبر جدید را تضعیف کند، دشوار است.
ولی فقیه رژیم ایران در انتخابات اخیر موضع خود را نسبت به اوضاع داخلی مشخص و ماهیتی جدید از نظام را ترسیم کرد.
این ماهیت جدید با نسخههای قبلی که شاهد نوعی رقابت ظاهری میان جریانهای چندگانه اصلاحطلب، میانهرو و اصولگرا در درون «انقلاب» و «دولت» بود، کاملا متفاوت است. برای خیلیها اینگونه القاء شده که دو جریان اصلاحطلب و اعتدالگرا خواهان رساندن نظام به مفهوم «دولت» و «انقلاب» بودند در حالی که جریان اصولگرا از همان ابتدا ماهیت خود را با «انقلاب» و انقلابیگری پیوند داد. اما آنچه در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی اتفاق افتاد ولی فقیه بطور رسمی راه را برای به کنترل درآوردن همه نهادهای رسمی، ایدئولوژیک و دوگانگی «انقلاب» و «دولت» به سوی ماهیتی «واحد» باز کرد.
ماهیت جدید و«واحد» بطور کامل به رژیمی ایدئولوژیک، نظامیگرا و وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خلاصه میشود که پس از این انتخابات بر مجلس شورای اسلامی نیز مسلط شد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اینک بر قوه قانونگذاری یا مقننه تسلط پیدا کرده و احتمالا رئیس جمهوری آیندهی رژیم نیز از فرماندهان سابق این نهاد نظامی تعیین خواهد شد.
این تغییر «ناسالم» در حیات سیاسی رژیم جمهوری اسلامی، معضل ساختاری نخبگان حاکم و ناتوانی در بازتولید طبقه سیاسی جدید در چارچوب و شرایط عقیدتی این فرقه تندرو را آشکار میکند بهخصوص که این ناتوانی در شرایطی است که این قشر برای مرحله پس از خامنهای خود را آماده میکند. به همین دلیل در جهت سختترین تصمیم خود یعنی پایان دادن به جریان اصلاحطلبی و به حاشیه راندن کامل اعتدالگرایان گام برداشته است.
با وجود همه پیامدهای آینده اما این تصمیم، کاهش شدید محبوبیت رژیم در میان مردم را بیش از هر زمان دیگر نشان میدهد.
فقدان محبوبیت رژیم ولایت فقیه در میزان مشارکت ضعیف مردم در انتخابات اخیر بهخصوص در شهرهای بزرگ مانند تهران، اصفهان، مشهد، تبریز و اهواز که بر افکار عمومی و تصمیمگیری سیاسی دولتها همیشه تأثیرگذار بودند، نمایان شد .علاوه بر اصلاحطلبان و اعتدالگریان حتی حضور جریان اصولگرا در صحنه انتخابات بسیار ضعیف بود و انتخابات به گونهای رقم خورد که روند انتقال قدرت به نظامیان (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در آن تسریع شده است. دفاع سپاه پاسداران از رژیم مورد توافق همه جریانهای تندرو است اغلب اصولگریان از استمرار رژیم تنها به واسطه این سپاه اطمینان دارند.
نتایج انتخابات پارلمانی اخیر نشان داد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اصولگرایان بر اکثر کرسیهای مجلس شورای اسلامی مسلط شدهاند. برای اولین بار سپاه پاسداران از ۲۹۰ صندلی ۱۲۰ کرسی به دست آورد در حالی که با مهندسی شورای نگهبان و رد فلهای صلاحیتها، سهم اصلاح طلبان به ۱۹ کرسی کاهش یافته و جریانهای بنیادگرا و اصولگرای رژیم باقیمانده کرسیها را به دست آوردهاند.
این نتایج انتخاباتی، پارلمانی منسجم از یک جریان «واحد» را تشکیل میدهد که در رویکرد سیاست داخلی و خارجی با رژیم هماهنگ کامل خواهد داشت.
مجلس شورای اسلامی یازدهم دو وظیفه داخلی بر دوش خواهد داشت: اول وظیفه داخلی کارشکنی در برنامههای روزهای باقیمانده از ریاست حسن روحانی بر دولت و محاصره قانونی او با این هدف که مانع هر گونه نقش یا تأثیر گذاری وی بر صحنه سیاسی آینده ایران شود تا تجربه رفسنجانی و خاتمی و تاثیرات آنها پس از دوران ریاست جمهوری آنان بر روند سیاسی کشور، تکرار نشود.
علاوه بر این، ماموریت مجلس نظامی جدید رژیم ارائه یک تجربه از قانونگذاری پوپولیستی است که بازتاب واقعیتهای موجود شهروندان تنگدست و درمانده ایرانی باشد که از نظر اقتصادی و معیشتی در شرایط بسیار دشواری بسر میبرند. احتمالا این مجلس با تصویب چنین قوانینی بتواند قشری از تهدیدستان را راضی کند و راه را برای تسلط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر پست ریاست جمهوری آینده حکومت ایران هموار کند.
دومین ماموریت و وظیفه مجلس نظامی جدید پوشش قانونگذاری برای تصمیمات در زمینه سیاست خارجی رژیم است که احتمالا به تشدید تنش بیشتر با واشنگتن در مراحل بعدی منجر خواهد شد. پیشبینی میشود که با این مجلس نظامی و رئیس جمهوری احتمالا نظامی در آینده اصطکاکها و دشمنیها میان تهران و واشنگتن که همچنان به اعمال تحریمهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی ادامه میدهد، بیشتر شود.
از مجلس اسلامی فعلی تا دوره ریاست جمهوری آینده ، رژیم مذهبی ایران در حال آماده شدن برای نظامیسازی ماهیت و ساختار قدرت است. این روند درواقع یک اعتراف ضمنی از سوی نخبگان رژیم به شکست گفتمان عقیدتی رژیم و طبقه حاکم و کاهش تأثیرات فرهنگی و اجتماعی آن بر جامعه ایرانی است. این شکست وحدت جناحین رژیم را تهدید کرده است. رژیم جمهوری اسلامی از سال ۱۹۷۹ تلاش میکرده دو هویت ملی و مذهبی را در نهاد ولایت فقیه جمع کند تا ولی فقیه در مقام ضامن و نگهبان در صدر هرم قدرت بنشیند و به عنوان حلقه پیوند معنوی، رابطه «انقلاب» و«دولت» را تضمین کند اما با افزایش دشواریهای دوره انتقالی پس از خامنهای و نبود چهرهای موثر و دارای میراثی در تاریخ این انقلاب که بتواند خلاء غیاب رهبر کنونی را پر کند، رژیم متوسل به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نقش مطلق این نهاد در حفظ رژیم شده است.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اکنون ماموریت انتقال قدرت به رهبری جدید را به عهده گرفته است. رهبری که بتواند پوشش «انقلابی و ایدئولوژیک» برای این نهاد نظامی را تضمین کند و از موقعیت آن در ساختار قدرت دفاع کند. کاری که خامنهای پس از به قدرت رسیدن انجام داد و به کمک او بود که سپاه پاسداران وارد همه عرصههای سیاسی و اقتصادی شد. اما این معادله، سپاه پاسداران را وادار به دخالت مستقیم در انتخابات ریاست جمهوری آینده میکند زیرا برای سپاه پذیرش حضور رئیس جمهوری قوی در دوره انتقالی که نقش رهبر جدید را تضعیف کند، دشوار است.
اگر رهبر جدید و رئیس جمهوری جدید حکومت اسلامی در ایران ضعیف باشند، رژیم با تهدید بقای خود روبرو خواهد شد. پس گمانه زنیها بیشتر به اینسو میرود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای تصاحب قدرت در هر دو مکان یعنی پست «رهبری» و «ریاست جمهوری» پیش خواهد رفت. در این میان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شرطی یک رئیس جمهوری قوی را برای نظام خواهد پذیرفت که از خود سپاه باشد.
*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده : مصطفی فحص
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن