ویروس کرونا همچنان در ایران قربانی میگیرد. از روز ۳۰ بهمن که حکومت بالاخره مجبور شد مرگ دو نفر در شهر قم را در اثر ابتلا به ویروس به کرونا به صورت رسمی تأیید کند تقریباً نزدیک به یک ماه میگذرد. مقامهای رسمی آمار کشته شدگان را در این مدت ۶۱۱ نفر اعلام کردهاند و برخی رسانههای غیر حکوتی آمار صحیح فوت شدگان در اثر ابتلا به ویروس کرونا را کمی بیشتر از ۱۸۰۰ نفر اعلام کردهاند. رهبر جمهوری اسلامی دستور تشکیل قرارگاه نظامی مقابله با کرونا را صادر کرده است. رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران به عنوان فرمانده این قرارگاه نظامی اعلام کرده است ظرف ۲۴ ساعت همه شهرها و فروشگاههای ایران را خلوت خواهد کرد و مردم ایران را رصد میکند تا مانع شیوع بیشتر بیماری شود.
با وجود آنکه چند روزی است که اینترنت در ایران با اختلال فراوان همراه است اما فعلاً قرارگاه نظامی مقابله با کرونا دستور قطع اینترنت را صادر نکرده است و رسانههای جهان هنوز از طریق شبکههای اجتماعی از موج وحشتی که مردم ایران را فرا گرفته است اطلاع دارند. در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ بنا به گزارش خبرگزاری رویترز ۱۵۰۰ نفر از معترضان ظرف فقط چهار روز در ایران کشته شدند و جهان به دلیل قطعی اینترنت ایران نتوانست در این چهار روز از فاجعهای که در جامعه ایران در حال وقوع بود باخبر شود. معلوم نیست اگر سرداران نظامی به بهانه مدیریت وضعیت کرونایی، تصمیم به قطع اینترنت بگیرند، در این اوضاع نابسامان جهان که کسی به فکر دیگری نیست چه فاجعهای در ایران رقم خواهد خورد.
این گزارش تلاشی است برای انتقال تصویرهایی که کمتر در رسانهها منعکس میشوند.
کودکان و کودکان کار
این خبر که بیماری کرونا باعث مرگ و میر کودکان زیر ده سال نمیشود شاید یکی از عوامل گسترش مرگ و میر کرونا در ایران باشد. پدران و مادران به تصور اینکه خطری کودکان آنها را تهدید نمیکند به این مسئله توجه نمیکنند که کودکان میتوانند عامل انتقال و شیوع ویروس کرونا باشند. در محلههای محل سکونت اقشار ضعیف جامعه هنوز کودکان بیرون از خانه در حال تردد هستند. یکی از معدود اقدامات درست حکومت در مقابل ویروس کرونا تعطیلی مدارس بوده است ولی برای خانوادههایی که در خانههای کوچک زندگی میکنند و محیط و وسایل بازی برای کودکان فراهم نیست این اقدام درست تبدیل به معضل شده است.
برای نگه داشتن کودکان در خانه راههای زیادی وجود ندارد. برای آرام نگه داشتن آنها باید به آنها اسباببازی یا خوراکی داد، با آنها گفتوگو کرد یا آنها را مشغول درس و مشق نگاه داشت، آنها را به فعالیتهای هنری مشغول کرد یا به آنها اجازه داد در حیاط خانه بازی کنند و با گیاهان باغچه سرگرم باشند. برای اقشار ضعیف جامعه و خانوارهای فرودست که اکثریت عددی جامعه ایران را تشکیل میدهند هیچ یک از این امکانات فراهم نیست. شاید فقط کمی اسباببازی. برای همین است که بعد از ساعات طولانی حضور والدین و کودکان در خانههای کوچک بالاخره صبر یکی از طرفین لبریز میشود و قرنطینهای که حکومت زیر بار اجرای آن نمیرود و مردم خودشان سعی میکنند آنرا رعایت کنند به راحتی شکسته میشود. مگر برقراری و اجرای قرنطینه بدون امکانات ممکن است؟
وضعیت در مورد کودکان کار بسیار وخیمتر است. روز بیست و یکم اسفند یک کودک دستفروش را دیدم که در یک محل پر رفت و آمد روی زمین نشسته بود. ماسکی به صورت داشت که برای صورت او بزرگ بود اما آنچه بیشتر جلب توجه میکرد این بود که ماسک را برعکس به صورت خود زده بود. پیشقضاوت من این بود که این نیروی کار خردسال در عالم کودکانه خود به خیال خودش خواسته است تا با پشت و رو کردن ماسک، دو مرتبه از آن استفاده کند. تلاش کردم به او توضیح بدهم که این کار صحیح نیست و اثرات آلوده کننده دارد اما کار بسیار خرابتر از چیزی بود که میپنداشتم. این کودک کار ماسک را از کنار سطل زباله برداشته بود. برخی کسانی که ذخیره کافی از ماسک و دستکش دارند هنگام دور انداختن این اقلام استفاده شده دقت نمیکنند و آنرا روی زمین میاندازند. این کودک کار یکی از ماسکها را که به نظر خودش «خیلی نو و سالم» بوده را برداشته و آنرا پشت و رو به صورت خودش زده بود تا سلامت خود را در مقابل ویروس کرونا تامین کند. بدترین قسمت صحبت او این بود که گفت برای مادر و خواهر خودش هم به همین شیوه ماسک تهیه کرده است.
آب و ریکا
حکومتی که بوجههای هنگفتی را صرف ساخت موشکهای بالستیک و دخالت نظامی در کشورهای همسایه خود میکند قادر به تأمین ماسک، الکل طبی، دستکش لاتکس و ژل ضدعفونی برای مردم کشور نیست. در پرس و جو از تعداد کثیری از مردم در چندین شهر کوچک و بزرگ ایران یک گزاره مشترک به گوش میرسد: «همه جا را گشتیم اما حتی یک قطره الکل سفید گیر نمیآید.» همانطور که هنوز روحانیون و نهاد دین در ایران حاضر نشدهاند حرم امام هشتم شیعیان در مشهد و حرم خواهر او را در شهر قم را تعطیل کنند و آنرا به آینده حواله دادهاند، بعد از یک ماه پنهان کاری و یک ماه مرگ و میر کرونا هنوز روحانیون اجازه افزایش تولید الکل در ایران را نمیدهند. الکل نجس است و بدتر اینکه ممکن است توسط ایرانیان به عنوان مشروب نوشیده شود پس نباید تولید شود.
تولید الکل در ایران نیازمند مجوزهای خاصی است، مقدار تولید واحدهای تولیدی به شدت زیر نظر است و توزیع الکل نیز در اختیار تولید کنندگان نیست. حالا که بیمارستانهای ایران نیازمند الکل طبی هستند، صنایع تولید مواد ضد عفونی نیازمند این کالا برای تولیدات خود هستند و مردم ایران به توصیه سازمان بهداشت جهانی و پزشکان نیازمند الکل طبی هستند تا دست، صورت، محل زندگی و ابزارهای کار خود را ضد عفونی کنند، ایران با کمبود شدید الکل مواجه شده است. واردات کل نیاز ایران از خارج کشور امکانپذیر نیست زیرا کشورهای زیادی در جهان درگیر ویروس کرونا شدهاند و خودشان به الکلی که تولید میکنند نیاز دارند. قرار است کارخانه آبجوسازی شمس که دوبار توسط نیروهای مذهبی به آتش کشیده شده بود بعد از ۴۱ سال راهاندازی شود تا بزرگترین تولید الکل در خاورمیانه باشد اما برای این کار به ۱۵۰ میلیاد تومان نقدینگی نیاز است و در نهایت این کارخانه توان تولید ۲۲هزار لیتر الکل در روز را دارد که گرچه قدم بزرگی است اما به هیچ وجه برای تامین نیاز جامعه ایران کافی نیست. مذهب از همه طرف در حال کشتار ایران است، فرقی ندارد اعتراضات اقتصادی و سیاسی به بهانه مخالفت با ولی فقیه به خاک و خون کشیده شود یا ممانعت از تولید الکل باعث شیوع ویروس کرونا در ایران شود. آنچه مهم است شریعت و اصول اسلامی متعلق به چهارده قرن پیش است که بلای جان ایرانیان در قرن بیست و یکم شده است.
در شرایطی که خانوادههای پولدار توانستهاند از طریق خرید الکترونیکی و پرداخت قیمت بالاتر برای مواد عفونی و بهداشتی خود را تجهیر کنند، ماده ضد عفونی رایج در بین نیمه پائینی جامعه آب و ریکا است. خانوارهای کارگری و فرودستان ایران از مایع ظرفشوئی برای شستن دست و صورت خود استفاده میکنند.
رانندگان تاکسی از مایع شیشه پاککن برای ضدعفونی دستهای خود استفاده میکنند و آنها که به مواد ضد عفونی کننده شیمیای حساسیت دارند با ترکیب آب و سرکه دستهای خود را شستشو میدهند. تردید مشترک همه این اقشار درباره کاری که میکنند در این پرسش خلاصه میشود: «حالا نمیدانیم اثری دارد یا ندارد؟ »
یک دستکش
یکی از عجیبترین تصاویر این روزها در وسایل حمل و نقل عمومی مشاهده افرادی است که فقط یک دستکش به دست دارند. برای دیدن این افراد باید کمی دقت داشت. از روی خجالت یا برای اینکه دستی که با دستکش پوشانده نشده آلوده نشود آنرا در جیبهای خود مخفی میکنند و فقط آن دستی که دستکش دارد در معرض دید است. صحبت کردن با این افراد بسیار دشوار است چرا که اکثر آنها از اینکه بفهمند دیگران متوجه قضیه شدهاند خجالت زده میشوند. به این بهانه که «حالا خوب است شما همین یک دستکش را گیر آوردهاید؛ من همین را هم نتوانستم پیدا کنم» با یکی از آنها وارد گفتوگو میشوم. خلاصه صحبتهای او این است که از پس هزینه خرید دستکش بر نمیآید.
برای آنکه متوجه عمق فاجعه شوید بد نیست بدانید که یک بسته کیسه فریزر ارزانقیمت در حدود پنج هزار است و یک بسته دستکش یکبار مصرف غیر پزشکی بسته به تعداد آن بین هفت تا ده هزار تومان قیمت دارد. این دستکشها مخصوص انجام کارهای خانگی مانند بسته بندی مواد غذایی هستند و از نوع بیمارستانی و پزشکی نیستند با این حال همینها نیز کمیاب شدهاند.
برای آنکه بفهمم چطور یک فرد شاغل از پس هزینه ده هزار تومان در ماه برای خرید دستکش ارزان قیمت بر نمیآید با خانمی گفتوگو کردم. خانواده او توانایی خرید هیچ نوع اقلام بهداشتی و پزشکی برای جلوگیری از ابتلا به ویروس کرونا را ندارد. او میگوید همسرش ساعت پنج صبح بیدار میشود، ساعت پنج و نیم صبح از خانه بیرون میرود و ساعت هشت و نیم شب به خانه باز میگردد اما حقوق ماهیانهای که میگیرد «ده روز اول تمام میشود. بیست روز بدون پول میمانیم تا دوباره حقوق بگیرد.» این خانم توضیح میدهد که «صاحبکارش گفته همه جا همین است اگر دوست ندارید بروید یک جای دیگر کار کنید.» حق با این خانم است وقتی که میگوید «هیچ کجا کار نیست.»
از روزی که جمهوری اسلامی با کشورهای غربی بر سر فعالیتهای اتمی خود دچار مشکل شد کارگران در ایران روز خوش به خود ندیدهاند. با آغاز تحریمها در زمان محمود احمدینژاد تا امروز، دست بالا به شکل بی سابقهای با صاحبکاران است. به دلیل مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با مذاکره با آمریکا مدتهاست که اقتصاد ایران کوچک و کوچکتر میشود. مشاغل کمتر و ریال ایران بیارزشتر شده است. رابطه بازار مالی ایران با جهان قطع شده است و بخش تولید اسیب دیده است. بر شمار ارتش بیکاران افزوده شده و همین باعث شده که نیروهای کار در ایران امنیت شغلی نداشته باشند و دستمزدها سر وقت پرداخت نشود. هر کارگری که ناراضی باشد سریعاً جایگزین میشود. دو تا پنج ماه حقوق معوقه تبدیل به یک روال عادی در بازار کار ایران شده است. این شرایط اقتصادی اجازه نمیدهد که اقشار ضعیف در ایران بتوانند مواد غذایی با ارزش و کالری مورد نیاز برای سوخت و ساز روزانه خود را تامین کنند چه رسد به آنکه بتواند به صورت روزانه ماسک و دستکش تهییه کنند یا در خانه بمانند و خود را قرنطینه کنند.
چسبیدن به یکدیگر برای گرما
کلونیهای کارگران ساختمانی از کانونهای خطر در زمینه شیوع ویروس کرونا است. اگر یکی از این کارگران به ویروس کرونا آلوده شود طولی نمیکشد که بقیه این کارگران نیز آلوده شوند. آنها در دستههای چند نفری ساعتها در کنار خیابان یا میادین شهرها به انتظار مینشینند تا شاید کسی به کارگر احتیاج داشته باشد و آنها را با خودس سر کار ببرد. آنها در این شرایط کرونایی بدون ماسک و دستکش، چسبیده به یکدیگر مینشیند و نزدیک به صورت یکدیگر گفتوگو میکنند.
از آنها میپرسم چرا توصیههای بهداشتی را برای عدم ابتلا به ویروس کرونا رعایت نمیکنند. یکی از آنها پاسخ میدهد «ما نان نداریم بخوریم تو به فکر ماسک هستی؟» دیگری پاسخ میدهد: «ما از روش پنگوئنها در راز بقا استفاده میکنیم و میچسبیم به هم تا گرم شویم.» یکی دیگر از آنها با طعنه میگوید: «گفتند زنها نترسند. این ویروس مال مردهاست.»
شش نفر از آنها میگویند در طول سی روز گذشته فقط پنج روز موفق به پیدا کردن کار شدهاند، یازده نفر از آنها میگویند در طول ماه گذشته کمتر از ده روز کار داشتهاند. چهار نفر از آنها میگویند که در طول ماه گذشته حتی یک روز هم کار نکردهاند و پنح نفر از آنها میگویند کمتر از نصف ماه مشغول کار بودهاند.
یکی از کارگران ساختمانی توضیح میدهد «اگر شانس بیاوری و کار پیدا کنی ممکن است چهار-پنج روز یا بیشتر همانجا کار کنی ولی جوری شده که اگر به خاطر سرما دماغت را بگیری یا خاک برود توی دهانت و تف کنی عصری میگویند دیگر نیا. از ترس کرونا.»
زنان
بنا به نظر متخصصان علم پزشکی، قربانیان اصلی ویروس کرونا در ایران کسانی هستند که فشار خون، دیابت، مشکلات قلبی، آسم، سل، مشکلات سیستم ایمنی و دیگر بیماریهای زمینهای دارند. اگر قرار باشد بر اساس یک غربالگری، پر ریسکترین گروههای جامعه بر اساس وجود بیماریهای زمینهای مشخص شوند علاوه بر سالمندان، افراد دارای مشاغل سخت، اقشار دارای سوتغذیه و فاقد توانایی پرداخت هزینههای مراقبتهای پزشکی و بهداشتی، باید به زنان طبقه کارگر توجه ویژه داشت. بیماری فشار خون، دیابت، انواع بیماریهای قلبی و انواع بیماریهای روانی از جمله اضطراب و استرس در این زنان به وفور دیده میشود.
آنها برای حذف هزینه مراجعه به پزشک، از طب سنتی و خوددرمانی استفاده میکنند. دو نکته از میان عباراتی که این زنان برای شرح وضعیت پزشکی خود به کار میبرند تکان دهنده است. «حوله داغ» یک روش درمان برای انواع بیماریها در این قشر است. آنها برای درمان گلو درد، کلیه درد، درد مثانه، درد شکم، درد پهلو، درد زانو، درد آرتوروز، درد واریس و بسیاری دیگر از دردها فقط در همین حد میتوانند اقدام کنند که روی محل درد «حوله داغ» بگذارند. مراجعه به دکتر فقط زمانی صورت میگیرد که بیمار زمینگیر شده باشد. در این مرحله نیز رجوع به پزشک عمومی «که آزمایش ننویسد» و «اذیت نکند» در دستور کار قرار میگیرد.
در میان صحبت بر سر این شیوه درمان، یکی از خانمها با تعجب نگاه میکند و میپرسد «مگر نمیبینی این عطاریها را؟» این سوال مقدمهای برای دیدن جزئیات شهرها و محلهها در ایران با یک دید و منطق جدید است. روزی نیست که از خانه بیرون بروم و حداقل از جلوی یک عطاری عبور نکنم اما تابحال برایم سوال نشده بود که چرا تعداد عطاریهای در محلات کارگرنشین، حاشیه شهرها و محلات محل سکونت اقشار ضعیف جامعه اینقدر زیاد است. بهترین مقیاس برای فهم این وضعیت انجام یک مقایسه با بنگاههای معاملات ملکی است. ما ایرانیها به مشاهده چند بنگاه معاملات ملکی در یک خیابان کوچک عادت داریم. خیلی از ما تاکنون از خودش نپرسیده است که چرا باید در بیشتر خیابانها پنج، ده یا گاهی بیشتر از بیست بنگاه معاملات ملکی به فاصله کمتر از پنجاه متر وجود داشته باشد. حال در نظر بگیرید که تعداد مغازههای عطاری در محلات فقیرنشین و حاشیهها از تعداد بنگاههای معاملات ملکی بیشتر است. وجود این همه عطاری چه دلیلی دارد؟ برخی زنان ساکن این محلهها کمک میکنند که پاسخ این سوال را بیابم.
این عطاریها به سه نوع نیاز متفاوت در این محلات پاسخ میدهند. در درجه اول فروش انواع مواد مخدر به کسانی که دنبال جایگزنی نسبتاً ارزان قیمت برای مواد مخدر سنتی و صنعتی هستند. انواع شربتها و قرصهای برای نیاز این دسته از شهروندان ایران در عطاریها ارائه میشود. ارائه قرصها، شربتها و اسپریهای مخصوص رفع مشکلات جنسی یا افزایش قوای جنسی به قصد لذتجویی از دیگر خدمات این عطاریها است. خدمات نوع سوم که از همه مهتر است از نوع درمانی و پزشکی است. برای اقشار ضعیف ایران عطاریها جایگزین خدمات پزشکان عمومی، پزشکان متخصص و آزمایشگاههای پزشکی شدهاند. هر کدام از عطارها به درمان انواع خاصی از بیماری شهرت دارد. یکی در بیماریهای زنان تخصص دارد و «کارش را بلد است» و دیگری در بیماریهای مردان «نسخهاش شفاست». یکی دارای تخصص در زمینه چاقی است و دیگری در مسئله کچلی و طاسی خبره است.
در یک ماه اخیر با شیوع بیماری کرونا در ایران، انواع ترکیبات گیاهی و ترکیبات نامعلوم با ادعای کمک به پیشگیری از بیماری کرونا در این عطاریها عرضه میشود. ترکیب چند گیاه مختلف که باید جوشانده شوند و نوشیدن آن سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند تا روغنهایی که روی دست و صورت و «دور دهان» مالیده میشود تا مانع ورود ویروس کرونا به بدن شود!
اگر برای شما سوال پیش آمده که این وضعیت ریشه در سطح آگاهی و مسائل فرهنگی دارد یا ناشی از مشکلات اقتصادی است، شاید توجه به گفتههای چند خانمی که در هنگام بیماری مشتری این عطاریها هستند راهگشا باشد.
■ «من اگر پول داشتم دکتر کلیه میرفتم، دکتر اعصاب میرفتم، دکتر پوست میرفتم، دکتر تغذیه و رژیم میرفتم، همه جا میرفتم. ولی وقتی پول نیست چکار کنیم؟»
■ «شما فکر میکنی ما بلد نیستیم و توی دلت مسخره میکنی چون اعتقاد نداری. دکتر میروی یک پولی برای اولش میگیرد و آزمایش مینویسد. وقتی آزمایش را میبری دوباره پول میگیرد. چندبار باید بروی و پول بدهی اما آخرش معلوم نمیشود درد و مرضت چی هست. همین دکتر علفیها که مسخره میکنید با دوتا حرف میفهمند مریضی آدم چی هست. دکترها فقط به فکر جیب خودشان هستند. از بدبختی و مریضی مردم پول در میآورند. هیچ کدامشان سواد درست و حسابی ندارند.»
■ «این کاری است که از دست ما بر میآید. جوشانده میگیریم بلکه خوب شویم. این کار را هم نکنیم؟»
■ «آدمی که پول داشته باشد مریض نمیشود به این راحتی. کسی که خورد و خوراکش خوب است و جایش راحت است مگر چطور شود که مریضی بگیرد. مریضی برای ما گدا گشنههاست که آه نداریم با ناله سودا کنیم.»
■ «شوهرم بیمه ندارد، سر کار بیمه نمیکنند میگویند مالیات زیاد میآید. ما اگر دفترچه داشتیم دکتر میرفتیم. درمانگاه دولتی نزدیک ما هست ولی بدون دفترچه خیلی پول میگیرند.»
■ خانم پیری میگوید: «پسرم از قدیم گفتند کبوتر با کبوتر، باز با باز. هر کس دین خودش، دنیای خودش. دکتر خیلی خوب است. من سه سال پیش رفتم دکتر، قلبم را در تلویزیون نگاه کرد بعد دارو نوشت. آن موقع که اینطوری گرانی نبود دویست هزار تومان ده هزار تومانش کم، خرج افتاد روی دست ما. گفتم دیگر نمیخواهم. همان نسخه را پسرم فوتوکپی کرد هر وقت تمام میشود از داروخانه آزاد میخریم. خودم را سپردم دست خدا که ایشالا به حق حضرت زهرا خدا خودش تنم را سالم نگه دارد. ایشالا به حق دست بریده حصرت ابوالفضل رختخواب نشین نشوم. ما اعتقاد داریم به خدا و پیغمبری. پناه و دادرس ما همینها هستند.»
رادیو زمانه:سهراب رضایی