قداره در نیام قلم

By | ۱۳۹۹-۰۲-۱۶

سید طاهر طباطبایی در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است درباره‌ی مصاحبه‌ی اخیر دکتر عبدالکریم سروش با سایت زیتون [لینک] نوشت:

دکتر سروش صاحب قلم است. یعنی در نوشتن سبکی دارد، و این را مرهون سالها انس با ادبیات فاخر پارسی ست.

قدرت قلم چیز خوبی ست، منتها تا جایی که سجع و وزن، جای برهان و استدلال را نخواهد بگیرد.

دکتر سروش از طرفی داعیه روشنفکری و اصلاح گری و اندیشه ورزی دارد.

تا اینجای کار مشکلی نیست، چرا که قدرت قلم و ادبیات فاخر با اندیشه ورزی و اهل فکر بودن مانعه الجمع نیستند.

اما هر گاه قدرت قلم یک فرد بخواهد جور کاستی‌های اندیشه و برهان آن را بکشد، اینجاست که دغل رخ می‌دهد. اینجاست که به اندیشه و قلم خیانت می‌شود.

اینجاست که محفل علم و اندیشه به سیرک تبدیل می‌شود. قدرت قلم به کمک صاحب قلم آمده و با تعابیر مهیب و کوبنده، خصم را لجن مال می‌کند و عرض از او می‌برد. به عصا و ریش سفید این و آن بند می‌کند، اما به سؤالات اساسی که از او شده پاسخی نمی‌دهد.

اینهمه در مقابل جمعیتی رخ می‌دهد، دانشجویان و دوستداران اندیشه و قلم. عده‌ای از این حملات سلحشورانه‌ی سروش مانند تماشاگران سیرک سرخوش می‌شوند و عده‌ای هم مانند شکست خوردگان گود زورخانه‌ها مغموم، اما آنچه در این بین در سکوت مظلومانه ذبح می‌شود، اندیشه و قلم است. چون آنچه اندیشه و برهان نبود را به اسم استدلال و اندیشه به خورد مردم دادند پس اندیشه کشی کردند، و اما به قلم ظلم شد، چون از آنچه خدا به آن قسم خورده تا در خدمت راستی و حقیقت باشد به عنوان آلت قتاله استفاده کردند و در استفاده از آن تزویر کردند.

پس بدا به حال قلم، و بدا به حال اندیشه و برهان.

قلم اگر بجای دست علامه‌ها، همچو قداره‌ها به دست نا اهلان افتد، چه منصورها که بر سر دار نکند،

«چون قلم در دست غداری بود /

بی گمان منصور بر داری بود»

قلم هرچه شیواتر باشد، برنده‌تر و کارسازتر است.

قلمی که قرار بود چون تیغ طبیبان بهر درمان به کار آید و عقل و اندیشه را خدمتگذار باشد، در کف رندی اگر افتد، به دعوی طبابت چه جراحت‌ها که بر قلب اندیشه و فکر ننشاند، و چه خامه‌ها که از خون حقایق نسازد.

تیغ در کف زنگی مست خطرش کمتر ست از اندیشه و قلمی که به دست نا اهلان افتاده باشد

«تیغ دادن در کف زنگی مست /

به که آید علم ناکس را به دست»

اما بعد:

جالب ست سروش که آنقدر داعیه وسواس در روایت کردن دارد و اکثر بحارالانوار را بی ارزش می‌داند و روحانیون را به این خاطر متهم می‌کند، خودش در همان مصاحبه‌ی اولش با سایت زیتون درباره‌ی کرونا برای اثبات ادعایش بارها به روایات و نقل‌های تاریخی و نقل قول‌ها استناد می‌کند و البته در آن موارد، دیگر نقل‌های تاریخی را خزعبل و یاوه نمی‌داند.

مثلاً یکجا برای اثبات ادعایش درباره‌ی سیره نبوی از ابن خلدون نقل می‌کند و می‌گوید:

«ابن خلدون می‌گوید پیامبر هنگام بیماری به طبیبان راه‌نشین حجاز مراجعه می‌کرد و از آنان داروهای گیاهی می‌گرفت».

یا مثلاً ایشان می‌گوید برای درمان ضربت امام علی جراح یهودی آوردند. (که اتفاقاً روایتش ضعیف ست)

که این‌ها همه‌اش یک روایت تاریخی ست.

اما اوج هنرنمایی سروش در جاییست که؛

در آن مصاحبه نقل قول علامه طباطبایی و علامه طهرانی و سیدعلی قاضی از یک واقعه – که در باره‌ی عذاب شب اول قبر یک زن سنی بود- را طوری بیان می‌کند تا الهیات و خدای فیلسوفان و عارفان را تبعیض‌گر بداند و به عقل علامه طباطبایی و سید علی قاضی هم شک کند.

در حین نقل قول آن واقعه، سروش خودش یک چیزی اضافه می‌کند و می‌گوید: لابد آن زن سنی مسلمان معتقد و متشرعی بوده ست. (از کجا معلوم؟)

در ادامه می‌گوید من بعد از این نقل قول در عقل علامه طباطبایی و علامه طهرانی و سیدعلی قاضی شک کردم و گفتم پس اینها هم الهیات سست و قبیلگی و انسانواری داشته‌اند.

و باز ادامه می‌دهد: «وقتی علامه طباطبایی را می‌بینم، از او چه انتظاری می‌توانم داشته باشم؟ او خود خدایی را که تبعیض‌گر و ضعیف‌کُش است می‌پرستد».

بعد از این نقل قول، ناگهان سروش، خدای خودش را معرفی کند:

«والله خدای عبدالکریم سروش از لابلای همین سخنانی که گفتم سر و کله‌اش پیدا می‌شود،… خدایی که ظالم و تبعیض‌گر نیست…»

اما حقیقت ماجرا:

سروش در نقل قولش از واقعه‌ی منقول از علامه طهرانی و علامه طباطبایی، یک پیش فرض را از پیش خودش اضافه می‌کند که آن زن سنی زن متشرع و خوبی بوده است اما با این حال خدا به خاطر عدم قبول ولایت آن را عذاب می‌کند.

اما وقتی به اصل کتاب (معاد شناسی) رجوع می‌کنیم می‌بینیم در نقل قول علامه طهرانی از علامه طباطبایی هیچ اشاره‌ای به متشرع بودن و خوب بودن آن زن سنی نشده ست، و حتی اگر صفحات قبل و بعد این واقعه را در کتاب علامه طهرانی ببینید عنوان بحث در باره‌ی امید عفو و مغفرت برای مستضعفینی هست که راه وصول به حقایق ندارند و در صفحه‌ی ۱۰۱ تصریح می‌کنند که مستضعفین به اندازه‌ی کارهای خوبی که می‌دانستند و انجام داده‌اند مستحق ثواب هستند و برایشان حسنه نوشته می‌شود و برای این مطلب آیه و روایت می‌آورد.

جالب‌تر این که علامه طهرانی بعد از نقل واقعه‌ی زن سنی، داستانی دیگر نقل می‌کند که داستان شب اول قبر یک پیرمرد سنی مستضعف ست که این داستان را از زبان سیدجواد کربلایی نقل می‌کند، جالب اینکه در آن داستان چون پیرمرد مستضعف بوده و اهل عناد و لجاج نبوده، مشمول رحمت الاهی شده و عذاب نمی‌شود و در نهایت برزخش به بهشت می‌رسد.

اینهمه قرینه و تصریح در آن نقل قول، و قبل و بعد آن نقل قول را ندیده و خودش هم یک دروغی را به نقل قول اضافه کرده (که لابد زن خوب و متشرعی بوده) بعد هم شروع کرده هرچه دلش خواسته به عقل و خدا و الاهیات طهرانی و قاضی و علامه طباطبایی گفته، تا در آخر خدای خودش را معرفی کند، خدایی که تبعیض‌گر نیست.

کاش مصاحبه‌گر سایت زیتون از سروش می‌پرسید مگر تبعیض مساوی با ظلم است؟

تبعیض یعنی جزء جزء کردن و پاره پاره کردن چیزی.

خدا خودش در برخی آیات قرآن وقتی می‌خواهد حال مردم را در قیامت بیان کند آنها را جزء جزء می‌کند و حال هر جزء را جداگانه بیان می‌کند:

وکنتُمْ أَزْوَٰجًا ثَلَٰثَهً فَأَصْحَٰبُ ٱلْمَیمَنَهِ مَآ أَصْحَٰبُ ٱلْمَیمَنَهِ ، وَ أَصْحَٰبُ ٱلْمَشْـَٔمَهِ مَآ أَصْحَٰبُ ٱلْمَشْـَٔمَهِ ،….

تبعیضی که نتیجه‌ی اعمال خود ما باشد، کجایش ظالمانه است؟

مگر در قرآن وقتی خداوند به گناهکاران می‌گوید عذاب آتش را بچشید، خود خدا خطاب به آنان نمی‌گوید که این عذاب من نه از سر ظلم، بلکه نتیجه‌ی اعمال خودتان ست: ذُوقُوا۟ عَذَابَ ٱلْحَرِیقِ، ذَٰلِک بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیکمْ وَ أَنَّ ٱللَّهَ لَیسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِیدِ.

خدا به مومنان پاداش می‌دهد و به گناهکاران عذاب می‌دهد و این نتیجه‌ی اعمالشان ست.

این همه واضحات و تصریحات در قرآن را، و تصریحات در آن نقل قول علامه طهرانی در کتابش را نمی‌بیند و آنچه خودش می‌خواهد به این و آن نسبت می‌دهد و پیش فرض تخیلی خودش را به نقل قول علامه طهرانی اضافه می‌کند تا توپخانه‌ی لفاظی‌هایش را علیه خدای فیلسوفان و عارفان آتش کند و در آخر، فاتحانه‌ی خدای غیر ظالم خودش را از خورجین روشنفکری‌اش به در آرد و ندای هل من مبارز سر دهد، خب یکی نیست بگوید این خدای ظالم آنها را هم که خود شما با شعبده لفاظی و نیرنگ ساخته‌ای!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *