روزنامه ابتکاردر مطلبی با عنوان «تا دیر نشده متمکنان جامعه دست به کار شوند» به قلم محمدعلی وکیلی،مدیرمسئول روزنامه ونماینده سابق مجلس این گونه آورده است
خیلی وقت است که وضع معیشت به نقطه هشدار رسیده است. هر روز معترضین به وضع موجود تعدادشان افزایش مییابد. وجود معترض البته لزوماً نشانه بحران نیست؛ از قضا امکانِ اظهار وجود معترضان در حکومتها میتواند به یک معنا نشانه سلامت آن حکومت باشد. خصوصاً امکان اعتراض مدنی و وجود معترض مدنی میتواند به بهبود و تعالی حکومت کمک کند. درواقع در این معنا، اعتراض و وجود معترض میتواند بخشی از فرآیند اصلاح بهحساب آید. اما اگر اعتراض به جاهای باریک بکشد، میتواند کارکردی عکس داشته باشد.
درواقع، رسیدن اعتراض به نقطه جوشِ بقا، یعنی دیگر کار از اعتراض گذشته است! راه افتادنِ جنبش گرسنگان دیگر نمیتواند اعتراض مدنی تلقی شود. مدنیت، موقعیتی پسابقا است؛ پیش از آن و در نقطه نزاع برسرِ غذا و بقا، دیگر نمیتوان انتظار اعتراض مدنی داشت. جنبش بقا، خارج از پارادایم اعتراض رفتار میکند.
مدت زیادی است که جامعه ما در لبه پارادایم اعتراض زندگی میکند. در این مدت، این جامعه بارها به نقطه جوش رسیده است اما به هر علت فرونشسته است. آبانماه یک خروجِ نصفه و نیمه شورشیانِ گرسنه بود. در تمام این مدت، شوربختانه نزاعهای جناحی، مانع از توافق بر سرِ یک راه حل ملّی برای وضعیت فعلی شده است. هر کس درپی آن است که بهمیانجیِ این مشکلات، اغراض جناحی خویش را پیش براند. در طی این چند سال، چندین بار صراحتاً گفتهام، و اکنون نیز میگویم که گره ماجرا نه در نظارت مجلس است و نه مدیریت دولت؛ قصه حادتر از این حرفها است. راهبردهای کنونی به بنبست رسیدهاند و باید تجدیدنظری جدی در راهبردها داشته باشیم. البته این سخن به هیچ وجه به معنای عدم کمکاری دولت و سایر کارگزاران حکومت نیست؛ بلکه سخن این است که راهحل مسائل کنونی، بدین راحتی و سادگی نیست.
اکنون نابرابری ثروت و فاصله وحشتناک طبقاتی در ایران، به نقطهای بیمناک رسیده است. قطعاً این نشان میدهد که هم امکانات به صورت نابرابر توزیع شده و هم کشور بهطور ناکارآمد اداره میشود و هم متمکنان جامعه تکالیف مالی خویش را انجام ندادهاند و هم تیر تحریمِ ظالمانه بر سفره مردم نشسته است وهم دهها نقصان دیگر را حکایت میکند. علت مشکلات هرچه باشد، وضع فعلی قابل ادامه نیست. ما مدتها است از نقطه هشدار عبور کردهایم. اگر جنبش گرسنگان بهطور کامل راه بیفتد، هیچ چیز دیگر باقی نخواهد ماند. در این صورت، جامعه هابزی خواهد شد؛ یعنی رفتن به وضعِ پیشامدنیت و پیشاقانون. همین اکنون نیز نشانههای این اتفاق ظهور کرده است. با رخ دادنِ چنین جنبشی و رسیدن به چنان وضعی، هرکس که بیشترین سود را تا کنون برده است بیشترین ضرر را میکند. برندهها بزرگترین بازندهها میشوند. در چنین وضعی، هیچ سرمایهای نمیتواند در سایه امنیت بماند و یا امنیت بیافریند!
درنتیجه، اگر سیل گرسنگان راه افتاد اولین قربانیان، جامعه متمکن است، بر این اساس پیشنهاد میشود حال که تجویزهای دولت مسئلهای راحل نمیکند، تمام ایرانیانی که مجموعه داراییشان بالای صد میلیارد تومان است، سی درصد آن را جهت کمک به طبقات ندار و بالانس شرایط حادِ کنونی در اختیارِ دولت قرار دهند.
اگر تکانهای مثبت و جدی به وضع فعلی وارد نشود، دیر یا زود، آتشی افروخته خواهد شد و به جان خرمنهای سرمایه خواهد افتاد!