زندان آدمی را به خود می خواند.اما فرصتی هم برای پیدا کردن خود هم است اگر چه فرصتی اجباری.من را عادت شده در ساعت های شب راز و نیازو نیایش ،برای تحمل رنج هستی کنم. تا بتوانم در گفتگو های تنهائی خودم، زندان را با توقع کمتر و مهر بیشتر به دیگران تحمل کنم. چرا که نیایش سبک بالی می رود و روح را گشاده می کند تا انسان ها را به خاطرانسان بودنش برابر بدانی نه چیز دیگر،همان نکته که عارف ایرانی یعنی خراقانی گفته است.
چند شب پیش بعد از خاموشی به عادت معمول برخواستم بدون سر وصدا، ناگهان چراغهای بند روشن شد و زندانبان بلندگو را روشن کرد و با فریاد تذکر داد بخواب ،روشن و خاموش مکرر و صدای بلندگو هم بندهایم را از خواب بیدار کرد .
فردایش به زندانبان اعلام کردم منبعد پس از خاموشی نه برای تمکین حرف شما ،بلکه برای ازار ندادن دیگر زندانیان راز و نیاز خود را شکل دیگری انجام خواهم داد. چرا که راز و نیاز در دین و هم عرفان ایرانی حاضر به دگر آزاری نیست.چون نمی خواهم زندانیان را آزار دهید.
گو اینکه دستور این فشار جدید بر من از بالا باشد چه دشوار ولی ضروریست باور وتجربه این واقعیت که حکومت دینی استبدادی ،درونی ترین امور شخصی را ابزار قدرت نمایی وسلطه طلبی خود بر انسانها تبدیل میکند .یاد زنان کمونیست مان در دهه ۶۰در زندانها می افتم که برای نخواندن هر وعده نماز، ضربه شلاق می خوردند .
مسئله این نیست که چه کسی به چه چیزی باور دارد مسئله این است که استبداد انسان را از هویت و منزلت انسانی دور میکند و استبداد دینی چیره دست تر و بی پرواتر از هر استبدادی عمل میکند .پس از تحمل سالها زندان اکنون کار را به جایی رسانده اند که حق راز و نیاز شبانه را ندارم و باید تحقیر و توهین بشنوم و این سیر فزونی یافته محرومیت پیام حکومت روشن است ،برای تضییع حقوق معترضان،مرز قانونی و انسانی و شرعی نمیشناسد وشدت خواهد بخشید تا معترض بمیرد یا بشکند یا توبه کند .پس از تحصن در اوین دی ماه سال۹۸در اعتراض به کشتار جوانان خیابانی به فقر و بیکاری ناشی از استبداد حکومت ،محرومیت ها و تعرض های هولناکی را متحمل شده ام که طاقت فرساست ،قصد طرح پی گیری حقوق شخصی ام را ندارم .
ولی در طرح مطالبات مردم مصرتر شده ام این روزها علاوه بر کشتار خیابانی معترضان در سال گذشته ،نسبت به اعدام جوانان معترض و دسیسه چینی حکومت اعتراض دارم و از نهادهای مدنی و حقوق بشری و آزادیخواهان جهان یاری بطلبیم و از مادران رنج کشیده سرزمینم میخواهم مبادا در انتظار برافراشته شدن چوبه دار دیگر بنشینیم چرا که برای نجات جوانان بی پناهمان دیر خواهد شد زمان تنگ است بیایید همه باهم یک صدا مخالف اعدام باشیم .جان محکومان به اعدام در خطر است دیروز فرزند او بود ،امروز فرزند من است فردا نوبت فرزند تو می شود.
نرگس محمدی، زندان زنجان