بیش از چهار دهه است که از حکومت دین میگذرد، بجای اینکه جامعه هم بلحاظ مادی و هم بلحاظ معنوی و اخلاقی، تعالی یافته و همچون گوهری در سراسر جهان درخشیده، بر تاریکی چیره شده و ظلم و ستم و بی عدالتی و نابرابری را ار بیخ و بن برکند، جامعه را پیوسته به سوی دوزخ به پیش رانده و در سراشیب سقوط قرار داده است. بجای ثروت آفرینی و توسعه رفاه و آسایش در جامعه، به گسترش فقرو بدبختی، فحشا و فساد و فروپاشی ارزشهای اخلاقی و انسانی دامن زده است که هم اکنون با تحریمات اقتصادی و نزدیک شدن درآمد نفتی به صفر، از یکطرف و شیوع ویروس واگیر و کشنده کرنا از سوی دیگر، بسی بسیار گسترده تر گردیده است و بیش از هر زمانی دیگری جامعه را به یک جامعه دوقطبی تبدیل کرده است، به جامعه ای منقسم به غنی و فقیر، به جامعه ای بدون طبقه میانه حال، منبع ثبات و آرامش.
البته که ساختار اقتصادی در نظام جمهوری اسلامی لزوما بر اساس قانونمندیهای عقلانی حاکم بر آن عرصه بنیان گذارده نشده است بلکه مانند هر نهاد دیگری، براساس روابطی بنیان گزاری شده است، الله محور. یعنی که ساختار افتصادی، بویژه در در حوزه دولتی، بانحصارروحانیت برهبری ولی فقیه در آمده است. اقتصاد دولتی اتوبوسی را ماند که راننده آن تا کنون فرمان یک خودرو کوچک هم بدست نگرفته باشد. در محور اندیشه، روحانیت حفظ و تو سعه منافع دین الله است و آنچه به آن ارتباط دارد، منافعی که تعریف کننده اش کسی نمیتواند باشد مگر روحانیت حاکم. التزام مطلق بولایت رمز کسب جاه و مقام از جمله کسب ثروت و نفوذ گسترده و دست یافتن به هرآنچه که دست نیافتنی ست، خود یکی از اصلی ترین عوامل فساد همه گیر در جامعه. آنچه بیش از هرچیز برای روحانیت حاکم حائز اهمیت است، انستکه ساختار اقتصادی جامعه رنگ و بوی اسلامی بخود بگیرد. بی جهت نیست که اقتصاد جمهوری اسلامی، یک اقتصاد ورشکسته است. چون “اقتصاد اسلامی” تنها میتواند در مسیر ورشکستگی حرکت کند
البته آخوندها، همه، تمام فن و فنون حرفه های گوناگون تخصصی، از جمله اقتصاد را در حوزه های علمیه آموخته اند. تمام گرفتاریهای اقتصادی که هم اکنون نظام جممهوری اسلامی با آن درگیر است، لزوما آنگونه که ترامپ دوستان وطنی تصور میکنند، تماما ناشی از تحریمات رئیس جمهور امریکا نیست. کارشناسان اقتصادی تنها 20 در صد از گرفتاریهای اقتصادی نظام را در شرایط کنونی به تحریمات ترامپ نسبت میدهند. چرا که ساختار اقتصادی نظام ازآغاز در مسیر سقوط قرار گرفته بوده است. یغتی که ساختار اقتصادی نظام بیش از چهل سال است که دچار بحران است. حتی در شرایط کنونی اگر سقوط ساختار اقتصادی نظام شتاب هم گرفته باشد و یا اصلا سقوط هم که بکند، این بدان معنا نیست که ملت به قیام برخیزد و نظام را براندازی کند؛ و یا روحانیت از مسند قدرت برضایت فرود میاید و بحوزه های علمیه بازگشته و تحقیق و تفحص در حرفه خود را از سر میگیرد.
خام اندیشان بر آن تصورند که تحریمات ترامپ کلوی حکومت اخوندی را فشرده و راه نفس را بر او بسته است همین بس که ترامپ چهار سال دیگر در کاخ سفید ماندگار باشد. این در حالی ست که حکومت اسلامی را نه تنها بحران اقتصادی نگرانش نمی کند بلکه بآن خوشامد هم میگوید چون از آن بسود تحکیم ساختار قدرت خود بهره بر میگیرد. حکومت اسلامی، بسی بسیار مشتاق هم هست که تنها روزی دهنده جامعه باشد، مثل شبان و گله. یعنی که شبان موظف است که شکم گله خود را سیر نگاه دارد.. لذا هر چند هم که وضع اقتصادی عمیق تر گردد و بخش بزرگتری از جامعه را به فقر و گرسنگی بکشاند، لزوما، نه ملت را بجوش و خروش بر انگیرد و نه نظام را بلحاظ سیاسی دچار فروپاشی میکند. حتی نمیتوان خیزش و خروش آبان سال گذشته را واکنشی خواند برخاسته از یک نیاز مادی. اما، افزایش دو برابری قیمت بنزین، جرقه ای بود که نارضایی های سرکوب شده را بآتش کشاند.
فروپاشی اقتصادی به ندرت سبب فروپاشی نظام سیاسی میگردد آنهم در یک حکومت دینی. دلیل آنرا اینگونه میتوان بیان کرد که کمتر اتفاق میافتاد که سقوط مادی یک نظام سیاسی، بویژه اگر تحت سلطه دین هم باشد، به ارتقا همبستگی و همدردی اجتماعی و تعالی اخلاقی که از شرایط لازم مقاومت و بچالش کشیدن ساختار قدرت است، منجر شود. حال آنکه، سقوط مادی،، بیکاری مزمن و گرانی مهارنشدنی و عدم توانایی کسب معیشت روزانه، ناشی از فرو افتی ارزش دستمزد و ارزش کار انسانی، فروعلتیدن ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی، احساس بقا و تنازع و رقابت را برای کسب کالاهای ضروی ، در سطح جامعه زنده و فعال نموده که لزوما نه تنها همبستگی اجتماعی ببار نمیاورد بلکه زمینه را برای تشدید برخورد های خشونت بار در اقشار مختلف جامعه فراهم آورده و آنرا دامن میزند.
این بدان معناست که شرایط سخت مادی فرضا ناشی از تحریمات ترامپ، خشم و عصیانی را که در ملت بر می انگیزد، بجای آنکه ساختار قدرت و دین را که مظهر آن روحانیت است به مثابه مسئول اصلی شرایطی چنین پر نکبت و سراسر مصیبت بار را نشانه رود و هدف تخلیه نیروی سرکوب شده خود قرار دهد، آنرا متوجه یکدیگر میکنند. بی جهت نیست که در سالهای اخیر شاهد افزایش حیرت آور زد و خورد ها، نزاع ها و درگیریهای خیابانی بوده ایم که گاهی به قتل نفس هم انجامیده است.
تضاد و دشمنی، زد و خورد و درگیری مردم با یکدیگر، پدیده ای نیست که نظام جمهوری اسلامی را مضطرب و نگران کند، اگر خود آنرا دامن نزده باشد از آغاز. چون هرچه اختلافات و دشمنی در درون ملت بیشتر، هرچه ملت فقیر و گرسته تر، احتمال خیزش و خروش و یا شورش و قیام علیه نظام، ضعیف و نادرتر. درواقع نظام جمهوری اسلامی هرگز نگران رفاه و آسایش مردم نبوده است. آیت الله های مقدس و انقلابی حتی اندیشه به رفاه و دل بستن بدنیا مادی، را اندیشه ای کفر امیز میخواندند بویژه در آغاز انقلاب که “ایثارگری” “جهاد”و “شهادت” را ترویج میکردند و تخم “خشونت” و “انتقام ستانی” و بیرحمی را میکاشتند، سیاستی که دیدیم به هشت سال جنگ پوچ و بیهوده و نزدیک به یک میلیون کشته از هر دو طرف انجامید، تنها بآن دلیل که فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگ تحمل رنج و ستم و ناملایمات را حکومت نهادین سازند که بدشواری میتوان گفت موفق نبوده اند.
سرانجام، امام مقدس، امام خمینی برغم میل و اراده اش تن به “صلح” داد و جام زهر را نوشید. این، اما، پایان کار نبود. جنگ هشت ساله جنگی بود علیه شیطان کوچک که به نیابت شیطان بزرگ بمیدان آمده بود. البته که درگیری با شیطان بزرگ، مستلزم هزینه ای هنگفت بود که حکومت اسلامی، بجای انکه در نظام تولیدی سرمایه گزاری نموده و سطح زندگی ملت را ارتقا دهد، صرف برنامه غنی سازی هسته ای و دست یابی به اسلحه کشتار جمعی نمود، برغم تمام خسران و زیانی که ببار میاورد. چرا که حکومت دین شکوه و عظمت را در رفاه و آسایش عمومی و زندگی در آب و هوای تمیز و سالم نمی بیند که در این بخش ها ثروت ملت را سرمایه گذاری نماید. حکومت مقدس ولایت، شکوه و عظمت را در داشتن ابزار قهر و خشونت میبیند. این است که ثروت ملت را هزینه تولید انواع و اقسام موشک و توسعه نفوذ خود در منطقه مینماید. بعبارت دیگر، فروپاشی ساختار اقتصادی حکومت دین، ممکن است لازمه فروپاشی سیاسی نظام باشد، اما، کافی نیست. که هموطنان چه ترامپ دوستان و چه دوستاران رقیب دمکرات او، جو بایدن، خیال آسوده دارند که این فشارها از بیرون نیست که نظام آخوندی را سرنگون میکند. از درون و با تکیه به نیروهای درونی است که باید از نظام گذر کرد، فرایندی که وقتی امکان پذیر میشود که بتوانیم به تاکتیک هایی دست بیابیم نو و تازه در خور مبارزه با یک حکومت دینی.
این نیز زمانی امکان پذیر است که پرچم رهایی را برافراشته نگاه نداریم، پرچمی که در سالها اخیر، بویژه در سال 96 بر افراشته شد، پرچم رها از سلطه دین، رها از اسطوره ها و افسانه ها، رها از احکام و فرائض دینی که در وجود ما نهادین گردیده و آنها را بدیهی و طبیعی ساخته است. گذر از نظام استبداد مضاعف و دین و قدرت زمانی امکان پذیر میشود که به این رهایی آگاهی یافته و بدان سخت احساس نیاز کنیم. یعنی که گذر از نظام دین با دل بستن با نیروی خارجی امکان پذیر نیست، چه ترامپ باشد و چه بایدن. اگر حکومتی همچون حکومت ونزوئلا میتواند برغم فروپاشی اقتصادی هنوز برسریر قدرت پایدار بماند، حکومت اسلامی چهار دهه است که با فروپاشی اقتصادی روی در رو بوده است و با تمام وخامت اوضاع بقا یافته است. دلیلی نیست که تا زمانیکه ملت در بند شریعت گرفتار است، حکومت آخوند نتواند چهل سال دیگر به سلطه خود ادامه دهد.
روشن است که حکومت دین هرگز ما را رها نخواهد ساخت، اگرما خود را از یوغ حکومت دین، از سلطه اش بر خودآگاه و نا خودآگاه، خویشتن را رها نکنیم. البته که این امری ست بسی سخت و دشوار. چه، باید درون خود را از آلودگی به دین پاک زدایی نماییم، دینی که در دوران طفولیت، دوران نادانی و جهالت در ما نهاده شده است. تنها با بینایی و اشراف به به ریا و فریبکاریهای نهادین در دین است که میتوانیم از حکومت آخوندی گذرکنیم. پس باید درون خود از دین تهی داریم تا نور معرفت را در خویشتن ببینیم! در غیر اینصورت نمیتوان چندان برحمت بیگانگان امیدواربود.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/