با گذشت حدود یک هفته از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، خبرگزاری رویترز به نقل از سه منبع گزارش کرده که دولت ترامپ قصد دارد در سالگرد اعتراضات آبان ۹۸، شخصیتهای حقیقی و حقوقی جدیدی را به خاطر نقش آنها در برخوردبا این اعتراضات تحریم کند.
انتشار چنین گزارشهایی، یک بار دیگر توجهات عمومی را به رویکرد دولت ترامپ به حرکتهای اعتراضی در ایران جلب کردهاست.
در همین ارتباط، البته قابل انکار نیست که فشار اقتصادی بی سابقه واشنگتن بر تهران، در زمینهسازی اعتراضاتی از نوع آبان ۹۸ و دی ۹۶ نقش تعیین کننده داشته. به علاوه، این یک واقعیت است که در پی اعتراضها، چند تحریم علیه دست اندرکاران برخورد با معترضان وضع شدند که احتمال میرود هفته بعد، با تحریمهای جدید ادامه بیایند.
اما گذشته از آنکه چنین تحریمهایی -به ویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا- باعث نگرانی خاصی در حاکمان ایران بشوند یا نه، به نظر میرسد موثرترین واکنشهای دونالد ترامپ به اعتراضات ضدحکومتی، برخی پیامهای غیرمنتظره او به همین حاکمان بودهاند.
به طور مشخص، دعوتهای صریحی که شخص آقای ترامپ در مقاطع پس از اعتراضها، برای معامله با تهران ارسال کرد و لاجرم، در شکل دادن به برداشت رهبران ایران از اولویتهای اصلی واشنگتن، نقش تعیین کننده داشتند.
‘دیدید می توانیم به توافق برسیم؟ ‘
در فاصله ۲۴ تا ۲۹ آبان ۹۸ که شهرهای مختلف ایران شاهد شلیک های مرگبار ماموران امنیتی به معترضان بودند،دونالد ترامپ از هرگونه اعلام موضع در خصوص این اعتراضات خودداری کرد.
نخستین واکنش علنی رئیس جمهور آمریکا به این تحول، در ۳۰ آبان یعنی دو روز پس از پایان اعتراضات صورت گرفت. زمانی که سرکوب معترضان را “خشونت عظیم” نامید و با انتقاد از قطع اینترنت در ایران گفت مسئولین این کشور “فکر کردهاند جهان از مرگ و مصیبتی که رژیم ایران باعث آن شده، خبردار نمیشود.”
آقای ترامپ دو هفته پس از اعتراضها، در پاسخ به سوال خبرنگارانی که موضع او را پرسیده بودند وضعیت را “وحشتناک” دانست و افزود: “همین الان که داریم حرف میزنیم، هزاران و هزاران نفر را دارند در ایران میکشند.” او در اظهارات ۱۲ آذر خود، بدون اینکه مشخص کند در عمل چه خواهد کرد هشدار داد که “جهان نظارهگر است” و از خبرنگاران بین المللی -که مقامات ایرانی اجازه ورودشان را نمی دادند- خواست “به ایران بروند و ببینند که چه خبر است”.
ترامپ در ۱۴ آذر، با انتقادی دیگر از “سرکوب وحشیانه” و قطع اینترنت در ایران، مجددا به رسانه ها توصیه کرد “بروند ببینند چه اتفاقی در آنجا در حال رخ دادن است”. دونالد ترامپ به علاوه بدون توضیح بیشتر، وعده داد که “ایالات متحده همواره در کنار مردم ایران و خواسته آنان برای آزادی خواهد ایستاد”. این اظهارنظر، در میان برخی ناظران چنین تعبیر شد که شاید او از اقداماتی بیش از وضع تحریمهای جدید سخن می گوید.
آنچه به این تصور دامن زد، برخی مواضع قبلی وزارت امور خارجه آمریکا بود. مثلا توییت ۳۰ آبان مایک پومپئو وزیر امور خارجه که از مردم خواست “ویدیوها، عکسها و اطلاعات خود را پیرامون سرکوب اعتراضها” برای ایالات متحده بفرستند تا آمریکا “آزار معترضان را علنی و محکوم کند”، یا اظهارات همزمان برایان هوک مسئول امور ایران در وزارت خارجه که وعده داد کشورش “فناوریهایی را برای اینکه مردم ایران بتوانند با دنیای خارج در ارتباط باشند در اختیار آنها قرار خواهد داد”.
رئیس جمهور آمریکا سپس در ۱۶ آذر سخنرانی کرد تا بگوید مردم ایران “خواستار بازپسگیری سرنوشت شکوهمند” خود هستند و جمهوری اسلامی در واکنش، “صدها و صدها، بلکه هزاران تن از آنها را کشته”.
اما آقای ترامپ در همان روز، اظهاراتی جداگانه هم انجام داد که حکایت داشت دولتش همزمان با اظهارات روزهای قبل او علیه مقام های ایرانی، مشغول مذاکرات محرمانه با همان مقام ها بوده است.
دونالد ترامپ با تشکر از “مذاکره بسیار منصفانهای” که در ۱۶ آذر به مبادله یک زندانی آمریکایی (ژیائو وانگ) با یک زندانی ایرانی (مسعود سلیمانی) منجر شده بود، خطاب به حکومت ایران توییت کرد: “دیدید ما می توانیم با هم به توافق برسیم؟”
ترامپ در عین حال به این هم بسنده نکرد و همزمان، طی اظهارنظری دیگر ابراز امیدواری کرد که مبادله اخیر مقدمه معامله ای بزرگتر، یا به بیان او “یک پیش درآمد برای چیزی باشد که می شود انجام داد”.
اظهاراتی که تنها، دو روز با اظهارات معروف ۱۴ آذر این سیاستمدار که واشنگتن “در کنار مردم ایران ایستاده است” فاصله داشت.
‘هیچ شرطی وجود ندارد ‘
واکنش رئیس جمهور آمریکا و دولتش به اعتراضات آبان ۹۸، کمابیش از نوع واکنش به اعتراضات دیماه ۹۶ بود که در فاصله ۷ تا ۱۲ دی، بیش از ۱۳۰ شهر ایران را درگیر کرد.
دو روز بعد از شروع حرکت اعتراضی، دونالد ترامپ در توییتی به تاریخ ۹ دی جمهوری اسلامی را نصیحت کرد که “حقوق مردم خود را محترم بشمارد” و افزود: “دنیا به نظاره نشسته است”. در همان روز، وزارت خارجه آمریکا در بیانیه ای با اعلام حمایت از معترضان از کشورهای دنیا خواست “از مردم ایران و مطالبات آنها برای حقوق ابتدایی شان و پایان فساد حکومت به طور علنی حمایت کنند”.
آقای ترامپ سپس، در ۱۰ دی از قطع اینترنت در ایران انتقاد کرد و در ۱۳ دی با ذکر اینکه معترضان در حال “باز پس گرفتن” کشور هستند به آنها وعده داد “در وقت مناسب شاهد حمایتی بزرگ از سوی ایالات متحده خواهند بود”. همزمان، مایک پنس معاون اول او ایالات متحده را “متحد طبیعی” ایرانیان دانست و با انتقاد از شیوه واکنش دولت قبلی به اعتراضات ۸۸ گفت آمریکا “این بار در کنار مردمی خواهد ایستاد که به دنبال آیندهای بهتر و توأم با رفاه بیشتر هستند”.
دو روز بعد در ۱۵ دی، به درخواست آمریکا جلسه شورای امنیت سازمان ملل در مورد وقایع ایران برگزار شد. در جریان آن، نیکی هیلی، سفیر وقت آمریکا در سازمان ملل گفت: “حکومت ایران حالا هشدار لازم را گرفته است؛ جهان کاری را که شما می کنید زیر نظر دارد.” جلسه فوق البته به نتایج مشخصی منجر نشد.
ولی وقتی چند ماه بعد، در ۱۸ اردیبهشت ۹۷، دونالد ترامپ به وعده ای که از زمان مبارزات انتخاباتی خود داده بود عمل کرد و از برجام خارج شد، به تصوراتی جدید در میان ناظران دامن زد. مثلا اینکه شاید درنتیجه افزایش بحران در روابط تهران و واشنگتن، نحوه رفتار حکومت ایران با مخالفان -از قبیل آنچه در جریان وقایع دی ۹۶ صورت گرفته بود- به گونه ای متفاوت زیر ذره بین قرار بگیرد.
متعاقبا در ۳۱ اردیبهشت، وزارت امور خارجه آمریکا به طور رسمی شروط واشنگتن را برای کاهش فشار بر تهران اعلام کرد که ترکیب آنها، از واقعیت معنیداری حکایت داشت: تک تکِ ۱۲ شرط اعلام شده از سوی ایالات متحده به سیاست های استراتژیک تهران مرتبط بودند و حتی یکی از آنها هم به نحوه رفتار حکومت با منتقدان و اساسا مردم خود مرتبط نبود. گویی برای دولت ترامپ، رفتار داخلی حکومت ایران در حدی اولویت نداشت که ولو به عنوان یک شرط به ۱۲ شرط دیگر واشنگتن افزوده شود.
در چنین فضایی بود که رئیس جمهور آمریکا در ۲۱ تیر ۹۷ اظهار داشت می داند مسئولان ایرانی “روزی تلفن خواهند زد و خواهند گفت که بیایید توافقی بکنیم”. او به علاوه بدون اشاره به رفتار این مسئولان با معترضان، ابراز خوشنودی کرد که آنها پس از انتخاب او به ریاست جمهوری “نسبت به قبل با احترام بیشتری با ما برخورد میکنند”.
دونالد ترامپ سپس در سخنانی جنجالی در ۸ مرداد، تا آنجا پیش رفت که در توضیح شروط خود برای معامله با حکومت ایران گفت: “هیچ شرطی وجود ندارد. اگر آنها بخواهند ملاقات کنند، ما هم ملاقات می کنیم. این هم برای کشور[شان] خوب است، هم برای آنها، هم برای ما و هم برای جهان.”
ساعاتی پس از تاکید آقای ترامپ بر تمایل خود به مذاکره “بدون شرط” با مقامات ایرانی، مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا کوشید سخنان او را تعدیل کند و “نحوه رفتار با مردم” را یکی از شروط گفتگو با این مقامات دانست. ولی طبیعتا رسانه های جهان، حرف های مقام مافوقش را بیشتر از توضیحات او جدی گرفتند.
خود آقای پومپئو هم در اول مهر ۹۷ و در آستانه سفر رئیس جمهور ایران به نیویورک برای شرکت در اجلاس عمومی سازمان ملل، عملا از اظهارات دو ماه قبل عقب نشینی کرد.
وزیر خارجه آمریکا نه تنها بدون تکرار شرط قبلی خود از آمادگی دونالد ترامپ برای ملاقات با حسن روحانی خبر داد، که حتی گفت که چون رهبر واقعی ایران آیت الله خامنهای است، رئیس جمهور آمریکا آمادگی دیدار با او را هم دارد. او در توجیه این سیاست، آقای خامنه ای را “صحنهگردان واقعی ایران” توصیف کرد.
‘دنبال تغییر رژیم نیستیم ‘
از آغاز سال ۹۸ خورشیدی، تلاش های شخص رئیس جمهور آمریکا برای بده و بستان با حکومت ایران شدت گرفت.
آقای ترامپ در ۱۹ اردیبهشت ۹۸، انتظارات خود از مذاکره با مقام های ایرانی را بسیار محدود کرد: “ما فقط نمیخواهیم که آنها سلاح هسته ای داشته باشند که این خواسته بسیار زیادی نیست.”
او در ۶ خرداد، در اظهارات خبرسازی در ژاپن تا آنجا پیش رفت که تصریح کرد اساسا مشکلی با حاکمان موجود ایران ندارد: “ایران با همین رهبران موقعیت تبدیل شدن به کشوری بزرگ را دارد.” ترامپ در ادامه، در مقابل تغییر حکومت هم موضع گرفت: “میخواهم به صراحت بگویم که ما به دنبال تغییر رژیم نیستیم. ما به دنبال جلوگیری از تسلیحات هستهای هستیم.”
رئیس جمهور آمریکا در جریان سفر به توکیو، همچنین نامه ای خطاب به آیتالله خامنهای را به شینزو آبه نخست وزیر ژاپن داد تا به تهران ببرد و به شخص او تحویل دهد. آقای آبه هم، حدود دو هفته بعد، در ۲۳ خرداد به ملاقات رهبر ایران رفت. با این حال، نه پاسخ رد علی خامنهای به شینزو آبه و نه تاکیدات پی در پی جان بولتون مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا بر ضرورت مقابله سخت با تهران، منجر به پایان دعوت های ترامپ برای مذاکره نشد.
نقطه اوج این رویکرد، در آستانه اجلاس سالانه سازمان ملل در نیویورک بود که تلاش هایی با محوریت پاریس برای ترتیب دادن ملاقات میان دونالد ترامپ و حسن روحانی به جریان افتاد. در ۱۹ شهریور، رئیس جمهور آمریکا جان بولتون سرسختترین حامی براندازی حکومت ایران را برکنار کرد، آن هم در شرایطی که آقای بولتون پیش از برکناری، بهشدت با ایده کاهش تحریمها در ازای ملاقات روسای جمهور دو کشور مخالفت کرده بود. در همان روز، وزیر خارجه آمریکا، بهصراحت از آمادگی آقای ترامپ برای ملاقات “بدون پیش شرط” با همتای ایرانی خود خبر داد.
البته در ۲۵ شهریور، دو روز پس از حملات ۲۳ شهریور به یک پالایشگاه و یک میدان نفتی عربستان -که به قطع شدن موقت نیمی از صادرات نفت این کشور انجامید- دونالد ترامپ آمادگی خود برای دیدار با مقامهای ایرانی “بدون پیش شرط” را رد کرد.
در آن زمان، تصور می شد که دلیل این موضع گیری، حملات صورت گرفته به عربستان بوده که واشنگتن تاکید داشت کار تهران است. هرچند بعدا معلوم شد با میانجیگری رئیس جمهور فرانسه، قرار شده آقای ترامپ در شامگاه ۲۴ شهریور به آقای روحانی زنگ بزند، اما حسن روحانی در آستانه تماس از گفتگو انصراف داده است. با توجه به مواضع قبلی و بعدی آقای خامنه ای در مخالفت با مذاکره رئیس جمهور با همتای آمریکایی خود در نیویورک، ظاهرا انصراف آقای روحانی از گفتگو ناشی از منع رهبر بود.
ولی فارغ از تحولات منجر به این موضوع، تاریخ پیش بینی شده برای گفتگوی تلفنی مستقیم روسای جمهوری ایران و آمریکا -۲۴ شهریور- بین سطور بسیار مهمی داشت: اینکه حتی حملات ۲۳ شهریور به تاسیسات نفتی عربستان، ترامپ را از تلاش برای گفتگوی مستقیم با روحانی در روز بعد از حملات باز نداشته بود.
بی سرانجام ماندن تلاش ها برای مذاکرات در نیویورک، تنها دو ماه با اعتراضات آبان ۹۸ فاصله داشت. با شروع اعتراضات، آقای ترامپ و همکارانش مجموعه ای از سخنرانی های شدیداللحن را علیه حکومت ایران انجام دادند که نقطه عطف آنها، تاکید ۱۴ آذر دونالد ترامپ بر این بود که واشنگتن “در کنار مردم ایران ایستاده”.
با وجود این تنها دو روز بعد، رئیس جمهور آمریکا در ۱۶ آذر با تقدیر از “مذاکره بسیار منصفانهای” که به مبادله دو زندانی ایرانی و آمریکایی منجر شد، خطاب به رهبران ایران توییت کرد: “دیدید ما می توانیم با هم به توافق برسیم؟” ترامپ همزمان ابراز امیدواری کرد که مبادله اخیر مقدمه معامله ای بزرگتر، یا به بیان او “یک پیش درآمد برای چیزی باشد که می شود انجام داد”.
آقای ترامپ البته پس از تجمعات خیابانی در تهران در واکنش به سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی در ۱۸ دی، در توییتی فارسی به اعلام حمایت از معترضان پرداخت. او در ۲۱ دی ۹۸، خطاب به مردم ایران نوشت: “دولت من همچنان با شما خواهد ایستاد. ما اعتراضات شما را از نزدیک دنبال می کنیم.” یک روز بعد هم در توییت فارسی دیگری “خطاب به رهبران ایران” آورد: “ایالات متحده نظاره گر است. اینترنت را دوباره وصل کنید و به خبرنگاران اجازه دهید ازادانه حرکت کنند. کشتار مردم بزرگ ایران را متوقف کنید.”
پیام های اخیر، تنها چند ماه با دور جدید پیامهای او به “رهبران ایران” برای مذاکره فاصله داشتند. اگرچه تصور تحقق چنین مذاکرهای، پس از اقدام ۱۳ دی ارتش آمریکا به حذف فیزیکی قاسم سلیمانی، از هر زمان دیگری سختتر شده بود.
‘چرا میخواهید تا بعد از انتخابات صبر کنید؟ ‘
در ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تعداد دعوت های آقای ترامپ از حکومت ایران برای مذاکره از هر زمان دیگری بیشتر شد.
در ابتدای این مقطع، مجددا مذاکراتی محرمانه به مبادله دو زندانی دیگر ایرانی و آمریکایی (آزادی سیروس عسکری در ۱۳ خرداد و آزادی مایکل وایت در ۱۵ خرداد ۹۹) انجامید و همین موضوع، بهانه دعوتی جدید از سوی ترامپ را فراهم آورد.
دونالد ترامپ در ۱۶ خرداد ۹۹، با تشکر از مقام های ایرانی آنها را به یک “معامله بزرگ” پیش از انتخابات آمریکا دعوت کرد: “ممنون ایران. برای انجام معامله بزرگ تا بعد از انتخابات صبر نکنید. من برنده خواهم شد. شما الان معامله بهتری خواهید داشت.” او در ۲ تیر خطاب به همین مقام ها تاکید کرد: “اگر ایران می خواهد مجددا یک کشور ثروتمند بشود، ما خواهیم گفت: بیایید ایران را مجددا بزرگ کنیم… من مشکلی با آن ندارم.”
رئیس جمهور آمریکا در ۱۸ مرداد، از گزینه معامله با تهران بعد از انتخابات هم سخن گفت: “اگر من برنده شوم خیلی سریع با ایران به توافق میرسیم… ایران برای توافق با ما میمیرد، ولی میخواهند ببینند چه می شود. چون ترجیح میدهند با بایدن توافق کنند.”
او ۲۰ مرداد، زمانی یک ماهه را برای توفق با تهران پس از انتخابات پیش بینی کرد: “اگر ما در انتخابات برنده شویم، ایران در مدت یک ماه پس از انتخابات با ما به تفاهم خواهد رسید.” آقای ترامپ در ۳۱ مرداد، حتی از امکان توافق در یک هفته سخن گفت: “آنها توافق می کنند، در مدت یک ماه توافق خواهند کرد، من [حتی] فکر می کنم که احتمالاً در یک هفته.” در ۳ شهریور هم احتیاطا، تخمین خود را به سه هفته تغییر داد: “من ظرف سه هفته اول به یک توافق خواهم رسید… آنها میخواهند صبر کنند و ببینند که [انتخابات] چه میشود.”
دونالد ترامپ در ۱۸ شهریور باز بر نظر خود پافشاری کرد که “آنها فوراً بعد از انتخابات نزدمان میآیند و با ما توافق میکنند و ما با آنها به توافق منصفانهای میرسیم”. او در ۲۵ شهریور از سویی در دیدار با وزیر خارجه امارات گفت پس از پیروزیش در انتخابات طی “یک هفته یا یک ماه” تهران و واشنگتن مذاکره می کنند و از سوی دیگر در ملاقات با نخست وزیر اسراییل اظهار داشت بعد از انتخابات “توافق خوبی” با ایران خواهد کرد که برای ایرانیها هم “عالی است.”
آقای ترامپ در ۴ مهر با اتخاذ موضعی ظاهرا سخت تر گفت کشورهایی مانند ایران و ونزوئلا به دنبال مذاکره اند و افزود: “یک سال پیش من گفتم که شما یک انتخاب پیش رو دارید؛ یا الان وارد مذاکره شوید یا بعد از انتخابات. بعد از انتخابات توافقی بسیار سختتر در کار خواهد بود.”
ولی در ۱۸ مهر، دوباره به موضع قبلی خود برگشت: “اگر من انتخابات را ببرم در عرض یک ماه توافق بزرگی با ایران خواهیم داشت.” در ۲۱ مهر هم اعلام کرد: “احتمالا اولین تلفنی که پس از پیروزی در انتخابات دریافت می کنم از ایران خواهد بود که خیلی مشتاق توافق هستند.”
رئیس جمهور آمریکا نهایتا در۲۵ مهر، در حالی که کمتر از سه هفته به روز رایگیری باقی مانده بود، به تکرار این حکایت پرداخت که: “اولین تلفنی که بعد از پیروزی در انتخابات دریافت می کنم از رهبران رژیم ایران خواهد بود که می پرسند می توانید معامله کنیم؟”
هرچند کماکان اصرار داشت که معامله، به بعد از انتخابات موکول نشود: “من پیشتر هم گفته ام، چرا می خواهید تا بعد از انتخابات صبر کنید؟ اگر منتظر نتیجه انتخابات بمانید شرایط خیلی سخت تر میشود.”
‘مدل ترامپ ‘
قابل انکار نیست که دونالد ترامپ، با فرمان حذف قاسم سلیمانی، ضربهای جبرانناپذیر را به حکومت ایران وارد ساخت. ترامپ به علاوه، با وضع تحریم های بسیار گسترده، اقتصاد ایران را درگیر رده به کلی متفاوتی از مشکلات کرد. رویکرد” فشار حداکثری” او، درمجموع باعث شد تا نظام بهشدت تحت فشار قرار بگیرد و توسعه تصاعدی نارضایتی معیشتی، به تجمعات اعتراضی عظیم بینجامد.
ولی اگرچه ترامپ با فشارهای خود حکومت ایران را با بحرانهای بیسابقه مواجه کرد، کماکان در این خصوص اختلاف نظر وجود داشت که توقع نهایی او از این سیاست چه بود؟ به عبارت دیگر، آقای ترامپ آیا به دنبال تحت فشار گذاشتن تهران تا زمان “تغییر رژیم” بود، یا تا زمانی که رهبران نظام ناچار به “معامله” با واشنگتن شوند؟
شاید برای ملموس تر کردن موضوع، سوالاتی از این قبیل قابل تصور بود که مثلا اگر تعداد قربانیان اعتراضات خیابانی در ایران از آبان ۹۸ هم بیشتر می شد اما تهران کماکان یک زندانی آمریکایی را آزاد می کرد، آیا دونالد ترامپ مشکلی برای تشکر از حکومت ایران داشت؟
از آن مهم تر، اگر -در حالتی فرضی- زمانی تعداد قربانیان اعتراضات ضدحکومتی در ایران چندین برابر میشد اما آقای خامنهای به ملاقات رو در روی روسای جمهور ایران و آمریکا برای یک “توافق هسته ای” جدید رضایت میداد، آیا آقای ترامپ چنین ملاقات و معامله ای را رد میکرد؟
ابهاماتی از نوع فوق، به طور قطع به معنی مصونیت جمهوری اسلامی در مقابل فشارهای خارجی یا منتفی دانستن امکان فروپاشی آن بر اثر اعتراضات داخلی نبود. ولی این فرضیه را زیر سوال میبرد که سیاستمداری با ویژگی های دونالد ترامپ، اولویتی چون “براندازی نظام” را دنبال میکرد.
سیاستمداری که بهصراحت تاکید داشت می خواهد با “ایران با همین رهبران” به تفاهم برسد و به دنبال “تغییر رژیم” نیست؛ و سپس مصر بود “یک ماه” یا چه بسا “یک هفته” پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، وارد معامله با تهران شود.
حتی کوچکترین مشکلی نداشت که دو هفته پس از رکوردشکنی تاریخی حکومت ایران در کشتار معترضان خیابانی، این پیام معنیدار را به تهران بفرستد که “ما می توانیم با هم به توافق برسیم”.
حسین باستانی، بی بی سی: