بسیاری از رسانهها در جمهوری اسلامی ماشین پروپاگاندا هستند نه رسانه؛ زیرا رسانه اساسا رویکرد ایدئولوژیک ندارد. دستگاههای پروپاگاندای جمهوری اسلامی، از شبکههای مختلف ماهوارهای تا منابر نماز جمعه، نهادهای موسوم به «آموزشی و پژوهشی»، اعزام مبلغان و تربیت کارشناسان در موسساتی مانند «جامعه المصطفی العالمیه» که کارکرد درونمرزی و برونمرزی دارند، در این سلسله یادداشتها بررسی میشوند.
این یادداشت به استفاده دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی از موضوع مهدویت اختصاص دارد و به موسسه «مصاف» اشاره میکند.
نباید چنین تلقی کرد که ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی وجهی ثابت دارد و لایتغیر است. همانگونه که شکلگیری فضای مجازی تحولی شگرف در عرصه رسانه ایجاد کرده، ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی نیز به موازات آن تلاش گستردهای مبذول کرده است تا خود را «بهروزرسانی» کند. یک زمان پروپاگاندای جمهوری اسلامی به امر تبلیغ، آن هم از مجاری نهادهای دینی مانند حوزهها و مساجد و حسینهها محدود بود و زمانی دیگر به صداوسیما و عرصه سینما و امثال گام گذاشت.
به مقتضای چنین تغییر ماهوی، گاه مبلغان دینی از کسوت معممان به عرصه هنر درآمدند. اما، در دهه چهارم عمر جمهوری اسلامی تحولی شگرف رخ داد و ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی مبلغانی را دید که در کسوت روحانیت شیعه نبودند. نمونه برجسته این مبلغانی غیر حوزوی «علیاکبر رائفیپور»، «حسن عباسی» و «حسن رحیمپور ازغدی» هستند.
این سه هیچ کدام در کسوت روحانیت نیستند، اما گاه دیده شده است که برای ارباب عمائم سخنرانی میکنند. این خود رویدادی غریب در نظام آخوندی جمهوری اسلامی است. به بیان دیگر میتوان گفت اگر روزگاری مبلغان جمهوری اسلامی افرادی همچون «مرتضی مطهری» و «محمد تقی فلسفی» و… بودند که در کسوت روحانیت به امر تبلیغ برای نظام نوپای جمهوری اسلامی همت میگماشتند، در دهه چهارم از عمر این نظام ایدئولوگهای غیرمعمم همچون رائفیپور، حسن عباسی و رحیمپور ازغدی مبلغان نظام شدهاند. اما چرا؟
پاسخ را میتوان در کمرنگ شدن نقشی دانست که زمانی افراد معمم میتوانستند ایفا کنند، ولی اینک جامعه آن را پس زده است. در عوض همان نقش را مبلغان غیرمعمم برعهده گرفتهاند و گاه حتی طعنه به ارباب عمائم نیز میزنند که «عالم بیعمل و زنبور بیعسل» هستند.
از سوی دیگر نباید از یاد برد که از افراد نامبرده، به ویژه رائفیپور و حسن عباسی با رویکردی آخرالزمانی (Apocalyptical approach) انقلاب اسلامی را به موضوع «مهدویت» گره زده و برای آن نقش آخرالزمانی قائل شدهاند.
از میان این دو نیز رائفیپور از برجستگی ویژهای برخوردار است. او پس از انقلاب زاده شده، جنگ ایران و عراق را تجربه نکرده است و تحصیلات حوزوی ندارد، اما به یکی از فعالترین شخصیتهای جوانپسند برای پیشبرد ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی تبدیل شده است. امتیاز او بر رحیمپور ازغدی این است که ازغدی فاقد یک موسسه (اندیشکده) است، ولی رائفیپور «موسسه فرهنگی هنری پژوهشی مصاف ایرانیان» را راهاندازی کرده است که ذیل آن بسیاری نوآوریها در عرصه پروپاگاندای نظام جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. رحیمپور ازغدی فاقد این انسجام سازمانی است و تک نفره و آن هم بیشتر به شکل سنتی، واگویهکننده پروپاگاندای جمهوری اسلامی است.
موسسه مصاف چیست؟ اهداف آن کدام است؟ مهمترین نوآوری آن ذیل ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی چیست؟
موسسه مصاف
موسسه مصاف در وبسایت رسمیاش خود را «یکی از مهمترین پایگاههای مهدویت» معرفی میکند. به این ترتیب این موسسه با هدف ترویج «دکترین مهدویت» که یکی از اصلیترین ارکان مذهب شیعه دوازدهامامی است، شکل گرفته است. دکترین مهدویت این باور را القا میکند که انقلاب اسلامی زمینهساز ظهور مهدی موعود است.
به بیان دیگر دکترین مهدویت، باوری با رویکرد آخرالزمانی به ظهور یک نجاتبخش (منجی) است. این باور در برخی دیگر از ادیان نیز وجود دارد. اما آنچه دکترین مهدویت را متمایز میکند اعتقاد به این است که یکم: منجی موعود زنده ولی غایب است. دوم: او دوازدهمین امام شیعه است. سوم: او دارای نمایندگانی عام در میان مردم است. بنا بر باور شیعه دوازدهامامی، فقیهان شیعه نائبان عام امام زمان هستند.
نکته بسیار مهم در مورد نظریهپردازان مهدویت در نظام جمهوری اسلامی این است که آنان رهبر پیشین و کنونی جمهوری اسلامی را به اصطلاح «نایب بر حق» امام زمان معرفی میکنند. به این ترتیب، آنان دایره بسیار موسع فقیهانی که میتوانند مدعی نیابت عام از امام زمان را داشته باشند، به رهبر پیشین و کنونی جمهوری اسلامی محدود ساختهاند.
از آن جایی که باور به منجی موعود باوری تاثیرگذار در عموم مردم است، از قضا همین باور به نکته کانونی ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی تبدیل شده است تا نظام سیاسی برخاسته از انقلاب اسلامی را به سان دیگر نظامهای سیاسی نظامی عرفی ندانند، بلکه آن را نظامی آسمانی و در امتداد امامت مهدی موعود معرفی کنند. به این ترتیب، آنان برای نظام جمهوری اسلامی «قداست» و «جایگاه آسمانی» میتراشند.
از آن جایی که این نظریهپردازیها اینک از روحانیان و ارباب عمائم کمتر قابل پذیرش است، چنین نقشی را افرادی چون رائفیپور و موسسه مصاف بر عهده گرفتهاند تا مشروعیت نظام را قدسی و آسمانی ترسیم کنند و جمهوری اسلامی را امالقرای جهان اسلام برای مردم معرفی کنند. با این ترفند دیگر ضرورتی در کار نیست که مشروعیت نظام را برخاسته از آرای مردم بدانند و برای آن کوشش کنند.
اینگونه نظریهپردازیها در ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی آنگاه از اهمیت برخوردار است که توجه داشته باشیم ابعاد چنین نظریهپردازیای محدود به جغرافیای ایران نیست. نظریهپردازان مهدویت، از جمله رائفیپور، هیچ محدودیتی برای جغرافیای مهدویت قائل نیستند. به بیان دیگر آنان با این ترفند دامنه پروپاگاندای جمهوری اسلامی را به چهار گوشه دنیا گسترش میدهند و در این مسیر از همه ابزارهای نوین بهره میبرند.
بیدلیل نیست که موسسه مصاف، یکی از ویژگیهای خود را این میداند که «بزرگترین جنبش سایبری فرزندان انقلاب در فضای اینترنتی» است. به این ترتیب، این موسسه را میتوان بر اساس توصیفی که از خود کرده است؛ «نهادی سایبری با رویکرد پیوند زدن انقلاب اسلامی به اندیشه مهدویت» در پهنه گیتی دانست.
در بعد داخلی این موسسه دستکم مدعی است که توانسته «نقش بسزایی در دانشگاهها و جوانان» ایفا کند. اما، در بعد بینالمللی جالب است بدانیم که این موسسه یکی از وظایف محوله به خود را از سوی حوزه علمیه، «جشن بیعت با امام زمان» دانسته است که در «سطح کشوری و بینالمللی» آن جشن را پیگیری میکند.
این نکته که موسسه مصاف برای خود نقشی بینالمللی قائل است تا با پیوند زدن اتباع دیگر کشورها به اندیشه مهدویت، مبلغ انقلاب اسلامی در خارج از کشور باشد، خود موضوع قابل تاملی است. این موسسه مدعی است تا کنون ۷۰۰ نفر به دست این موسسه «مستبصر» شدهاند. مستبصر به کسانی میگویند که بر حقانیت شیعه بصیرت پیدا کرده و به مذهب تشیع گرویدهاند. اما، از یاد نباید برد که مستبصر در معنایی که این موسسه مستفاد میکند، فردی است که با اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی بر حقانیت شیعه و امام غائب (مهدی) بصیرت یافته است. موسسه مصاف در وبسایت خود تصریح دارد که جمهوری اسلامی «امالقرای جهان اسلام» و «خانه امام زمان» است.
از همین ادعا میتوان دریافت که چنین موسسهای نمیتواند یک نهاد مستقل از حکومت باشد. محول شدن چنین وظیفهای از سوی حوزه به موسسه مصاف برای آن که در سطح کشوری و بینالمللی مروج مهدویت باشد، خود گواه آن است که موسسه مصاف در استخدام ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی است تا با استفاده ابزاری از این باور دینی مردم دکترین مهدویت را به نفع ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی «مصادره به مطلوب» کند. در این روش پروپاگاندا، این باور به مردم القا میشود که رهبر انقلاب رهبری فرهمند (کاریزماتیک) و نایب بر حق امام زمان است و انقلاب اسلامی رویدادی است که زمینهساز ظهور مهدی موعود برای ساخت جامعهای ایدهآل و آرمانی میشود.
این نکته خود مصرح مرامنامه موسسه مصاف است که بر دوش کشیدن نقش «فرهنگی امالقرای جهان اسلام» را وظیفه موسسه مصاف میداند. از این تعبیر روشن میشود که موسسه مصاف جمهوری اسلامی را امالقرای اسلام میداند.
«امالقرا» یا «مادرشهر» تعبیری است قرآنی که اولین بار «جواد لاریجانی» از آن برای تئوریزه کردن نقش جمهوری اسلامی در جهان اسلام استفاده کرد. او معتقد بود که مادرشهر جهان اسلام مکه یا مدینه یا هر شهر دیگری نیست؛ مادرشهر اسلام ایران است.
بدینسان نتیجه پیوند زدن دکترین مهدویت با دکترین انقلاب اسلامی آن میشود که ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی خود را در مقابل «نظم موجود جهانی» معرفی میکند؛ نظمی که بنا به ادعای رهروان خمینی قرار است به دست منجی موعود، اما، با پیشدرآمد انقلاب اسلامی بر هم بخورد.
چنین نظریهپردازیای را میتوان «تشیع سیاسی» نامید. مؤلفههای تشیع سیاسی با اتکا به دکترین مهدویت این است که اولا منتقد نظم جهانی موجود (نظام سلطه به تعبیر «خامنهای») است و ثانیا خود را ظلمستیز و عدالتخواه میانگارد.
ابعاد فعالیت موسسه مصاف
به جرات میتوان گفت که موسسه مصاف چندان که باید زیر ذرهبین رسانههای داخل و خارج قرار نگرفته است. ابعاد فعالیتهای گسترده این موسسه را از تعدد واحدهای آن میتوان دریافت و بدینسان میتوان دریافت که این موسسه چهگونه در خدمت ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی است. برخی از اهم واحدهای این موسسه عبارتند از:
– واحد کلیپ، مستند و فیلم کوتاه؛ هدف این واحد ساخت انواع کلیپهای موضوعی، مستندهای اجتماعی، مذهبی با عنوانها و موضوعهای مختلف است.
– واحد بازی (Game)؛ هدف این واحد تولید بازیهای رایانهای است.
– واحد نرمافزار؛ هدف این واحد تولید نرمافزارهای ویژه موبایل و رایانه با مضامین ترویج و تبلیغ مهدویت است.
– واحد موسیقی؛ هدف از این واحد استخدام موسیقی در ترویج مهدویت است.
– واحد گرافیک و کاریکاتور، و تصویرسازی (نقاشی دیجیتال)؛ هدف از این واحد به کار بستن این ابزارها در جذب مخاطبان جوان به اندیشه مهدویت در جهان است.
– واحد سیاسی و دشمنشناسی؛ مصطلح «دشمنشناسی» از جمله واژهپردازیهای علی خامنهای است. هدف از واحد دشمنشناسی در موسسه مصاف تحلیل وقایع و اتفاقات سیاسی روز بنا به سلیقه حاکمیت است. این واحد وظیفه خود را روشنگری در فتنههای آخرالزمانی و آشنایی مسلمانان با موضوعات و معارف مهدوی میداند.
– واحد بینالملل؛ هدف این واحد ارائه کلیه تولیدات موسسه مصاف به زبانهای مهم دنیا و نیز پاسخ به شبهات و ارتباط با مخاطبان سایر کشورهاست.
برای درک فعالیتهای موسسه مصاف کافی است در یاد آوریم که تا کنون اجلاسهای بیمحتوا ولی هزینهسازی همچون «اجلاس ملی مهدویت و انقلاب اسلامی» در همکاری با «حوزه علمیه» در سال ۱۹۹۷ برگزار شده است. روشن است که هدف اینگونه اجلاسها پیوند زدن انقلاب اسلامی به دکترین مهدویت است.
دکترین مهدویت: مبنای سیاست خارجی
«محمود احمدینژاد»، رئیسجمهور پیشین، با یک ویژگی منحصربهفرد شناخته میشود که او را نه تنها از دیگر رئیسان جمهور بلکه از رهبر کنونی و پیشین متمایز میسازد. او تقریبا در تمام سخنرانیهای خود حتی در صحن مجمع عمومی سازمان ملل دعای معروف به «اللهم کن لولیک…» را قرائت کرده است. به این ترتیب، او دکترین مهدویت را در متن سیاست خارجی جمهوری اسلامی وارد کرد. او حتی در دیدار با «هوگو چاوز»، دیکتاتور ونزوئلا، باورهای مذهبی خود را درباره منجی موعودی که او اعتقاد دارد، تبلیغ میکرد. «حسن قشقاوی»، معاون وقت وزارت خارجه، تصریح کرده بود که «دکترین مهدویت مبنای سیاست خارجی جمهوری است.» با این حساب اگر اندیشه مهدویت مبنای سیاست خارجی باشد، طبیعی است که مبنای ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی نیز باشد.
برای مثال در سال ۱۳۹۳ همایشی با عنوان «همایش بینالمللی دکترین مهدویت» تشکیل شد. جالب این که در این نمایش از مصطلح جدیدی تحت عنوان «مهدییاوران» برای عدهای از افراد استفاده شد و از آنان تجلیل به عمل آمد. «مهدییاوران» کسانی هستند که اندیشه مهدویت را در عرصههای مختلف فرهنگی، هنری و اجتماعی به طور برجسته ترویج کردهاند.
این همایش با همکاری موسسه مصاف، «بنیاد فرهنگی مهدی موعود» و در مرکز همایشهای صداوسیما با حضور مقامات دولتی (که نشان دولتی بودن این همایش بود) تشکیل شد.
«بنیاد فرهنگی مهدی موعود» در سال ۱۳۷۹ به پیشنهاد حجتالاسلام «محسن قرائتی» و موافقت علی خامنهای با هزینه دولتی تاسیس شد. این بنیاد در سال ۱۳۸۰ با هدف گسترش و ترویج آنچه خود «فرهنگ مهدویت» مینامد و همچنین تربیت مبلغ، پژوهشگر و مدرس مباحث مهدویت و با کسب مجوز از «شورای عالی حوزه علمیه قم» و«مرکز تخصصی امامت و مهدویت» در قم راهاندازی شد.
از دیگر نهادها و موسسات که ذیل این بنیاد در داخل و خارج فعالیت میکنند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مرکز مجازی مهدویت
ایستگاه مهدی یاوران
آموزش مجازی مهدویت
وبلاگنویسی مهدویت
مجله انتظار
کتابخانه دیجیتالی مهدویت
دایرهالمعارف روایات مهدوی
مسجد جمکران و عهد سربازی با امام زمان
به رغم همه جذابیتهای گردشگری در ایران، در حالی که صنعت توریسم و گردشگری ایران عملا از رونق افتاده است، جمهوری اسلامی جاذبههای مصنوعی و خودساختهای را در بخش صنعت گردشگری مذهبی قویا ترویج میکند. یکی از این جذابیتهای مصنوعی و خودساخته جمهوری اسلامی پیوند زدن گردشگری مذهبی با اندیشه مهدویت است. بزرگترین نماد گردشگری مذهبی بر مبنای مهدویت را بیدرنگ میتوان «مسجد جمکران» دانست. در پروپاگاندای جمهوری اسلامی از مسجد جمکران به عنوان «میعادگاه دیدار با مهدی موعود» یاد میشود و این باور به مردم القا میشود که این مسجد نوساخته که عمر آن به چند دهه بیشتر نمیرسد و مطلقا هیچ روایتی در فضایل آن در منابع اسلامی وجود ندارد، محل دیدار با امام زمان میتواند باشد. مسخرهتر این که در این مسجد چاهی برای انداختن نامه که مخاطب آن امام زمان شیعیان است، تعبیه شده است. اینگونه نامهنویسی را که مخاطب آن شخصی غایب از انظار است، «عریضهنویسی» مینامند. در این نوع عریضهنویسی مردم دردها و مشکلاتشان را برای امام زمانشان مینویسند. جالب این که هر از چندگاهی، متولیان مسجد جمکران نامههای درون چاه را تخلیه میکنند تا مردم دوباره عریضههای خود را در آن بریزند.
اما حیرتانگیزتر از همه آن است که در پروپاگاندای جمهوری اسلامی از مسجد جمکران به عنوان «عهد سربازی با امام زمان» یاد میشود. روشن است که آن همه سرمایهگذاری برای مسجدی که اینک شهری پیرامون آن شکل گرفته است، برای همین منظور (عهد سربازی با امام زمان) است.
باورمندان به مثابه سرباز
یکی از منحصربهفردترین ابعاد ماشین پروپاگاندای جمهوری اسلامی که فقط در این نظام دیده میشود، پیوند زدن اندیشه آخرالزمانی مهدویت با انقلاب اسلامی است، با این روش که هم در داخل کشور و هم در بیرون از کشور قویا بر آن سرمایهگذاری میشود، «باورمندان» به امام زمان در واقع «سربازان» امام زمان هستند. از آنجایی که امام زمان بر اساس باور شیعه در غیبت است، سربازان او «سربازان نایب او» یعنی رهبر جمهوری اسلامی هستند؛ چرا که بر اساس دکترین مهدویت این باور ترویج میشود که انقلاب اسلامی زمینهساز ظهور منجی موعود است.
ایرانوایر:علیاکبر ابراهیمپور