۱- چون متّحدِ قابلِ اتکایی در جهان نداشتهایم؛
۲- چون بیوگرافی (بسیار) کم خواندهایم؛
۳- چون خریدار دارد؛
۴- چون نیازِ عمیقی به مطرح شدن داریم؛
۵- چون بیشتراز سکوت و آرامش، از هیجان لذت میبریم؛
۶- چون رسانهها سوژه پیدا میکنند؛
۷- چون تفاوتهای بین کشورها را کمّی نمیبینیم؛
۸- چون تفاهم را عموماً عیب میدانیم؛
۹- چون Compromise را به سازش ترجمه کردهایم؛
۱۰- چون در ناخودآگاه خود، سکوت و شمرده گویی را ضعف میدانیم؛
۱۱- چون خیلی حوصله نداریم استدلال بچینیم؛
۱۲- چون به فردی که آرام و گزیدهگو باشد میگوییم مشکل دارد؛
۱۳- چون به جای دوست و شریک، سراغ مرید میگردیم؛
۱۴- چون عمدۀ رسانهها، بیشتر با مطالبِ هیجانی شهرت پیدا میکنند؛
۱۵- چون منظومۀ رفتاری ما بیشتر واکنشی است؛
۱۶- چون تعریفِ ما از حاکمیتِ سیاسی عمدتاً غیراقتصادی است؛
۱۷- چون در ناخودآگاهِ ما، حماسه از Fact به مراتب جذابتر است؛
۱۸- چون بیان استدلالی ضعفها را، شکست تلقی میکنیم؛
۱۹- چون قرائت خود را از مسائل، تنها قرائت میدانیم؛
۲۰- چون فردی که در صحبت کردن فریاد بِکشد را حق میدانیم؛
۲۱- چون برای سی سالِ آینده برنامه نداریم؛
۲۲- چون تعریفِ ما از حاکمیتِ ملی، به انزوا نزدیکتر است؛
۲۳- چون وقتی فردی عصبانی میشود احساس میکنیم به او ظلم شده است؛
۲۴- چون Share کردن را نیاموختهایم؛
۲۵- چون به اثبات دائمی خود نیاز داریم؛
۲۶- چون در سیاست به دنبال صداقت هستیم و پیدا نمیکنیم؛
۲۷- چون مبنای قدرت را تولیدِ ناخالصِ ملی نمیدانیم؛
۲۸- چون عموماً تاریخِ چهار قرنۀ سرمایهداری را نخواندهایم؛
۲۹- چون خود انتقادی در ناخودآگاه ما، مخزن مهمی ندارد؛
۳۰- چون برای حّلِ مسائل از طریقِ مناظره، آشنایی دقیقی نداریم.