طی سال گذشته سه تن از «شیفتگان خدمت» در جمهوری اسلامی، یکی پس از دیگری به حکم ملکالموت از صندلی قدرت به زیر کشیده شدند؛ کهنسالانی که اغلب تا آخرین روزهای عمر حاضر به ترک مناصبشان نبودند.
ماندن این افراد بر سر منصب اما وجه دومی نیز داشت٬ خالی بودن دست رهبر جمهوری اسلامی از «یاران معتمد». معتمدان آیتالله خامنهای گذشته از عطش سیری ناپذیر خودشان به ایفای نقش و در دست داشتن قدرت٬ باید تا آخرین لحظه بر جای خود بنشینند چون رهبر جمهوری اسلامی برای بسیاری از ایشان جایگزینی ندارد.
تا بیستمین سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم تعداد افراد «درون حلقه» نزدیکان رهبران جمهوری اسلامی آنقدر بود که لازم نبود هر «فرد معتمد» حداقل در چندین منصب گوناگون قرار بگیرد.
اما ترکیبی از بیاعتمادی رهبر فعلی و تنگ شدن دایره «خودیها» به مرور کار را به جایی رساند که آیتالله خامنهای ناچار از آن بود که رییس سابق قوه قضاییه و عضو شورای نگهبان را پیش از پایان دوران ریاستش بر قوه قضاییه٬ به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز بگمارد.
این تصویر بیانگر تنهایی رهبری است که حتی نمیتواند برای مناصبی از این دست٬ افراد مختلفی را بیابد.
تنهایی رهبر فعلی جمهوری اسلامی از بیاعتمادی او به چپهای خط امامی یا اصلاح طلبان شروع شد. تلاشهای او برای ورود چهرههای جدید و افرادی که نظرش به آنان «نزدیک» بود، مانند احمدینژاد، به حلقه افراد درجه یک نظام با شکست مواجه شد. چرا که این «فرزند خلف نظام» خیلی زود نافرمان شد و حالا رهبر او را مانند استخوانی در گلو تحمل میکند.
در نهایت آیتالله علی خامنهای باقی مانده است و تنی چند از افراد مورد اعتمادش که پی در پی به مناصب گوناگون منصوب میشوند؛ اگرچه دست مرگ هر از گاهی یکی از معتمدین را میرباید و میبرد.
خدمات متقابل «آقا» و مصباح
محمدتقی مصباح یزدی، «عمارِ» رهبر جمهوری اسلامی، جمعه ۱۲ دی ماه پس از یک دوره بیماری در سن ۸۶ سالگی درگذشت.
او برخلاف بسیاری دیگر از روحانیون، هرگز وارد کارهای اجرایی نشد و مسئولیت حکومتی برعهده نگرفت، اما در تربیت و به ثمر رساندن گروه قابل توجهی از مدیران اجرایی در جمهوری اسلامی نقش محوری ایفا کرد.
مصباح یزدی از چهرههای نزدیک به آیتالله علی خامنهای محسوب میشد، چهرهای تندرو که بارها با نظریات شاذ خود پیرامون ولایت فقیه و ستایشهایش از رهبر جمهوری اسلامی بحثبرانگیز شد. او یک بار در اوایل دهه ۱۳۹۰ رهبری آیتالله خامنهای را «فراتر از لیاقت مردم» توصیف کرد؛ او همچنین مخالفت با ولایت را «شرک» میدانست.
مصباح یزدی در اوایل دهه ۱۳۹۰ رهبری آیتالله خامنهای را «فراتر از لیاقت مردم» توصیف کرد؛ او همچنین مخالفت با ولایت را «شرک» میدانست.
مصباح یزدی همچنین در فروردین ماه سال ۹۸ طی یک سخنرانی به ستایش از رهبر جمهوری اسلامی پرداخته و گفته بود که آیتالله علی خامنهای در طول سه دههای که رهبری حکومت ایران را بر عهده داشته حتی یک اشتباه هم نداشته. او سپس خود از این مسئله اظهار تعجب کرده بود.
او طی یک سخنرانی دیگر نیز آیتالله خامنهای را «بزرگترین نعمتی» دانسته که «خداوند به مردم ایران داده است».
این رابطه یک سویه نبود و رهبر جمهوری اسلامی نیز بارها مصباح یزدی را ستایش کرده بود و او «عمار انقلاب» خوانده بود.
رهبر جمهوری اسلامی سال ۱۳۸۴ که مصباح یزدی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری از حوزه تهران شکست خورد، عدم حضور او در این مجلس را «خسران» خواند. مصباح یزدی اما در انتخابات میاندورهای سال ۱۳۹۸ از حوزه انتخابیه خراسان رضوی کاندیدا شد و توانست به این مجلس راه یابد.
از جمله مهمترین شاخصههای این روحانی تندرو نیز این بود که در «محافظه کاری» تندرو بود و با بسیاری از نمادهای دنیای مدرن از جمله دموکراسی٬ حقوق بشر و اصلاحات مخالفت داشت.
یزدی؛ محبوب رهبر
محمد یزدی، روحانی که برای توصیف او همزمان باید از دو صفت متناقض محافظهکار و تندرو استفاده کرد هم حیات سیاسیاش را در یک جمله خلاصه کرده بود: «حمایت بیچون و چرا از ولی فقیه». او چهارشنبه ۱۹ آذر، در ۸۹ سالگی درگذشت.
یزدی طی ۴ دهه حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، در دو قوه مقننه، قضاییه، مجلس خبرگان و شورای نگهبان مسئولیت داشت.
یزدی در یکی از آخرین مصاحبههای تلویزیونی خود در برنامه «بنیانگذار» در خرداد ماه ۹۹ در دفاع از قدرت بیچون و چرای ولایت فقیه، گفت:« مجتهد جامع الشرایط موظف است که حاکمیت را به عهده بگیرد و با هر سیستمی که میخواهد میتواند اداره کند… هر وقت تریبونی به دست بیاورم میگویم یکی از وظایف مهم خبرگان حفظ حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران است». از بزرگترین خدمات یزدی به جمهوری اسلامی، به شهادت پیام تسلیت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، «ایستادگی در مقابل تئوری «جدایی دین از سیاست بود».
حمایت و تلاش برای تثبیت و تقویت جایگاه ولایت فقیه به عنوان محور اصلی نظام جمهوری، او را تبدیل به روحانی محبوب هر دو رهبر جمهوری اسلامی کرد و برایش مَناصب و جایگاههای متعدد و قدرت نفوذ بالایی به ارمغان آورد.
یزدی طی ۴ دهه حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، در دو قوه مقننه، قضاییه، مجلس خبرگان و شورای نگهبان مسئولیت داشت. گاه در هیات رئیس این نهادها و گاه در جایگاه نماینده مجلس و یک عضو ساده. با وجود این شاید به جرات بتوان گفت که او بالاخص طی یک دهه اخیر بیشترین اثرش را از طریق شورای نگهبان و بر قوه مجریه به جای گذاشت، هر چند هیچوقت منصبی در این قوه نداشت، اما آثار اعمال و مواضعش بر آن پیدا بود.
جای خالی «خسرو خوبان»
روحالله حسینیان٬ «خسرو خوبان» وزارت اطلاعات٬ نیز شهریورماه امسال درگذشت. مرگ او به قولی در پی ابتلا به کرونا و به گفته دیگر بر اثر ابتلا به بیماری قلبی بوده است.
حسینیان در مقاطع مختلف از قوه قضاییه تا مجریه و مققنه در جمهوری اسلامی مناصب مهمی را در اختیار داشته، زمانی که قائم مقام دادستان انقلاب در وزارت اطلاعات بود، نام مستعار «خسرو خوبان» را برای او برگزیده بودند.
او که در سالهای آخر عمر به حاشیه رانده شده بود٬ در ابتدای دهه ۶۰، وارد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی و در سال ۱۳۶۲ قائم مقام دادستان انقلاب در مشهد شد. جانشینی دادستان تهران نیز از دیگر مسئولیتهای او بود که بیانگر این است که او در طی دوران زندگیاش و به خصوص در دهه ۶۰ و دوران کشتار گسترده زندانیان سیاسی مسئولیتهای مهمی را در سیستم قضایی جمهوری اسلامی بر عهده داشتهاست.
از سال ۱۳۷۴ ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی با حکم مستقیم آیتالله خامنهای بر عهده این دادستان سابق گذاشته شد، که گویای اعتماد عمیق رهبر جمهوری اسلامی به او بود.
حسینیان برخلاف مصباح و محمد یزدی٬ یک سره تندرو بود و ردپای محافظه کاری نیز در کارنامه او دیده نمیشود٬ بخصوص در سالهایی که نماینده مجلس بود.
یکه تازی معتمدان رهبر
محمد یزدی٬ دبیر جامعه اسلامی مدرسین حوزه علمیه قم و مصباح یزدی٬ بنیانگذار و رییس مؤسسه آموزشی و پژوهش امام خمینی٬ طی سالهای گذشته با استفاده از امکاناتی که جمهوری اسلامی در اختیارشان گذاشت دست به کادرسازی وسیعی برای نظام زدند.
محمد یزدی٬ با استفاده از اهرم «جامعه اسلامی مدرسین حوزه علمیه قم» نه فقط طلاب و روحانیون جوان که حتی مراجع تقلید را به کنترل خود درآورده بود.
جایگاه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که با محوریت آیتالله منتظری در دهه ۴۰ ایجاد شده بود٬ زیر لوای محمد یزدی به جایی رسید که لیست «مراجع قابل التقلید» را منتشر کند یا برخی مراجع را از مقام خود «خلع» کند.
جایگاه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم زیر لوای محمد یزدی به جایی رسید که لیست «مراجع قابل التقلید» را منتشر کند یا برخی مراجع را از مقام خود «خلع» کند.
مصباح یزدی٬ پدر معنوی جبهه پایداری٬ از اواسط دهه هفتاد سکان آموزشهای عقیدتی دانشجویان و گروهی از طلاب را به دست گرفت تا پایههای عقیدتی و اسلامی نسل جوان را به خواسته آیتالله خامنهای تقویت کند. او در این راستا تلاش کرد پروژه آیتالله خامنهای که اصلیترین عنصر آن «ولایت فقیه» و «دولت اسلامی» بود را در تمام حوزهها پیاده کند.
میراث مصباح یزدی برای جمهوری اسلامی نسل «جوان و انقلابی» صاحب قدرت است که هر روز به دامنه نفوذش افزوده میشود٬ نسلی که با حمایتهای رهبر جمهوری اسلامی برای تسلط بر قوه مجریه و تحقق دولت «جوان و انقلابی» خیز برداشته است که از آن به عنوان آخرین حلقه برای حرکت به سمت «گام دوم انقلاب» هم نام برده میشود.
اگرچه معتمدان آیتالله خامنهای توانستند برای نظام جمهوری اسلامی «کادر» بسازند اما نتواستند «چهره» بسازند. شاگردان ایشان توانستهاند در حوزههای مختلف نفوذ کنند و به قدرت برسند اما دیگر «چهرهای» باقی نمانده است که جای خالی «استادان» را پر کند.
اگرچه معتمدان آیتالله خامنهای توانستند برای نظام جمهوری اسلامی «کادر» بسازند اما نتواستند «چهره» بسازند.
نهادهایی که زیر نظر این سه تن اداره میشدند٬ یعنی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم٬ مؤسسه آموزشی و پژوهش امام خمینی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی٬ قائم به شخص بودند.به نظر میرسد گفتمان مدنظر رهبر جمهوری اسلامی به واسطه کادری که طی سالیان پروده و پرورانده شده است میتواند در بطن جامعه ادامه پیدا کند اما بدون حضور چهرههایی که گفتمانشان «فصل الخطاب» قرار بگیرد خیلی زود به اشتقاق و تضاد منافع خواهند رسید.
شاید امروز کمتر کسی نام سید حسین هاشمی بوشهری را شنیده باشد؛ او دبیر جدید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است. مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز پس از مرگ روحالله حسینیان تا به امروز بدون رییس باقی مانده است. احتمالا موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی نیز به سرنوشت دو سازمان دیگر دچار و لابهلای غبار زمانه گم خواهد شد تا رهبر جمهوری اسلامی باقیمانده عمرش را تنهاتر از سابق طی کند.
زیتون ـ سولماز ایکدر: