“به کی میخوای پابدی؟”، “جوون!”؛ این جملهها برایتان آشناست؟ این متلکها برای بسیاری از شهروندان ایرانی غریبه نیستند. ویدیویی که این موضوع را به چالش میکشید، بنا بر نوشتهها در شبکههای اجتماعی، به سرعت حذف شده است.
“سلام خوشگله”، “نمیخوای حرف بزنی؟ از نظرت من زشتم؟”، “سلام خوشگله، یک نفر پیدا شده که میگه خوشگلی، نمیخوای تشکر کنی؟” این متلکها، این آزارهای جنسی خیابانی به ظاهر بیآزار را یادتان هست؟ اینها تنها چند متلک از بیش از ۱۰۰ عبارت و جمله آزاردهندهای بود که یک دختر جوان آمریکایی در سال ۲۰۱۴ شنید و فیلمشان را در اینترنت منتشر کرد. شوشانا رابرتز در سپتامبر آن سال با لباسی بسیار ساده و معمولی به رنگ سیاه که هیچ بهانهای برای “تحریک” و برای نگاه کردن باقی نمیگذاشت، چند روزی در خیابانهای نیویورک قدم زد در حالی که دوستش به طور مخفیانه از او و متلکهای پسران و مردان به او فیلم میگرفت. از مجموع آنچه ضبط کرده بود بعدا کلیپی ۲ دقیقهای ساخت و آن را در اینترنت منتشر کرد. کلیپی که خیلی زود میلیونها بار دیده شد. ویدیویی که آزار جنسی عادیشدهی روزانه علیه زنان را در دو دقیقه به تصویر میکشید. ویدیویی که نشان میداد، زن بودن حتی در نیویورک یعنی چه.
حالا هزاران کیلومتر دورتر از خیابانهای نیویورک، در ایران و در خیابانهای مشهد هم گروهی دست به همین آزمایش زدهاند.
نسخه ایرانی دوربین مخفی از آزارگران خیابانی
در یوتیوب ویدیویی دو دقیقهای بارگذاری شده که دختری را در حال قدم زدن در خیابانهای مشهد و در پارک نشان میدهد البته با همراهی دوربین مخفی. اسم این کلیپ در یوتیوب، “راهرفتن در مشهد مقدس با لباس و شلوار گشاد” است. آنچه میشنویم آزارهای کلامی است از دهانهایی گشاد: “پسر به این فیمسی اومده داره باهات صحبت میکنه”، “به من نخوای پابدی، به کی میخوای بدی؟”، “جوون”، “رل داری شما؟” اینها گوشههایی از جملههایی است که او مجبور به شنیدن آنهاست چون زن است و چون میخواهد از کوچههای شهرش بگذرد.
گفته میشود که سازنده این ویدیو گروهی است که با اکانت thevan.studio تولیدات مالتیمدیال خود را در اینستاگرام منتشر میکند. در اکانت مربوط به این گروه در اینستاگرام اما نشانی از ویدیو نیست.
در یوتیوب و در توییتر این ویدیوی حذفشده در حسابهای کاربری متفاوتی به اشتراک گذاشته شده و نوشته شده که انتشاردهندگان اصلی ویدیو مجبور به حذف آن از اینستاگرام شدهاند. ویدیو به گفته کاربران توییتر در اندک ساعاتی پس از انتشار تا حذف آن بیش از دومیلیون بار دیده شده است. با بالاگرفتن واکنشها به این ویدیو در شبکههای اجتماعی و حذف بیدرنگ آن از اکانت اینستاگرام این گروه، خبرگزاری ایسنا در خبر کوتاهی که امروز (۱۵ بهمن) در اینباره منتشر کرد، از قول جانشین معاون دادستان عمومی و انقلاب مرکز خراسان رضوی نوشت، تهیهکنندگان کلیپ “احضار” نشدهاند بلکه صبح امروز برای بررسی موضوع “دعوت” شدند. مهدی حقدادی تأکید کرده است که “قصد این افراد صرفا بیان یک موضوع اجتماعی بوده و هیچ سوءنیتی هم نداشتهاند و ارتباطی هم با شبکههای معاند نداشتهاند.”
واکنشها به این ویدیو و موضوع “صرفا اجتماعی” که حالا کاربران توییتر بیشتر با هشتگ #آزار خیابانی در مورد آن مینویسند، قابل توجه است. انگار که زخمی کهنه و آشنا سرباز کرده باشد. کاربران از تجربهی زیسته خود مینویسند. مهسا.ار مینویسد: «این فیلم ترسناکترین چیزی است که تا به حال دیدهام. با اینکه هیچگاه تا به حال مشهد نبودهام اما این تجربه را در تهران و یکی از شهرهای شمالی داشتم بارها و واقعا میترسم از پیاده جایی رفتن.»
شمار اندکی از کاربران توییتر در مورد “واقعی” بودن این فیلم تردید دارند و معتقدند، “آزارگران” هم بخشی از گروه سازنده این فیلم بودهاند و به عبارتی این فیلم را “ساختگی” میدانند. حتی اگر اینگونه باشد آیا این مسئله به این معناست که خیابانهای شهرها و روستاهای ایران خالی از آزارگران جنسی است؟ پاسخ منفی است. کاربری در توییتر مینویسد: «آن ویدیو تنها چند دقیقه از تجربه زیسته زنان ایرانی در خیابانهاست. خیابانهایی که زنان سهم امنی از آنها ندارند.»
دختری افغان که زره پوشید و به خیابان رفت
در شماری از واکنشها، کاربران در پی یافتن ریشههای این “بیفرهنگی” میگردند و در پی کشف نسبت آزار جنسی با محدودیتهای دینی و سنتیاند. اجرای دختر جوان هنرمند افغان را در سال ۲۰۱۵ یادتان هست؟ هم او که “مایوی آهنین” پوشید، “زره” پوشید و برای گذر عادی از خیابانهای کابل در یک روز عادی به عنوان یک شهروند عادی به خیابان رفت؟ یادتان هست بالاتنه و پایین تنه را از پشت پوشاند تا به آزار جنسی از سوی مردان اعتراض کند؟ عمل کبری خادمی، آن دختر افغان که این روزها ساکن پاریس است، در آن روزها در افغانستان “خلاف قوانین اسلامی” و “توطئه دشمنان اسلام” لقب گرفت.
مقایسه مشهد با نیویورک البته با یک اختلاف جزیی!
داستان آزار جنسی و خیابانی داستان تازهی امروز نیست. بله! همانطور که در برخی واکنشها در توییتر هم میتوان خواند، به ایران هم محدود نمیشود. اما تجربهی زیستهی بسیاری از شهروندان که به یمن وجود شبکههای اجتماعی صدایشان را بیشتر میشنویم، نشان میدهد که اگرچه این آزارها بیمرزند اما در جوامع سنتی و دینی، “پذیرفته شدهاند و در نگاه دستهای نه چندان کمشمار، آنچنان قبیح هم به شمار نمیروند.
در این جوامع آنچه که مورد تعرض واقع شده یک زن است – که اغلب هم زن است- کم نیست شمار کسانی که انگشت اتهام را به سوی او نشانه میروند که “کرم از خود درخت است”، “رفتارت باعث شده بهت متلک بپرانند”، “پوششت اشکال داشته” و … کاربری در توییتر مینویسد: «من دهها بار با این شرایط مواجه شدم، هیچ نخی هم ندادم، لاسی هم در کار نبوده ولی مزاحمت بوده و بوده و بوده.»
هرچند آزار جنسی و خیابانی در “نیویورک” هم دیده میشود -آنچه که برخی کاربران روی آن تأکید میکنند- اما واقعیت این است که مقایسه این دو با هم مقایسه اشتباهی است. اعتراض به این نوع آزارگری در کشورهایی با محدودیتهای دینی و سنتی و در کشورهایی که قانونگذار دست و پای آزارگر را نمیبندد، بسیار سختتر است تا “نیویورک”. آزار جنسی یعنی هر نوع رفتار جنسی ناخوشایندی که توهینآمیز، تحقیرکننده یا تهدیدآمیز است و چه زن و چه مرد، هر دو میتوانند قربانی آن باشند، در بسیاری کشورها مجازاتی معادل زندان یا ارسال به مراکز درمانی (روانی) را در پی دارد. در ایران اما قوانینی متناسب با آزارجنسی یا تعرض جنسی به تصویب نرسیده است.
سوای از خلاءهای قانونی و محدودیتهایی که به آنها اشاره شد، در بسیاری از خانوادههای ایرانی هم حرف زدن در این باره تابویی است که آزاردیده را مجبور به سکوت میکند.
فیلمهایی که نشان میدهند، آزارگری حق مسلم شما نیست!
“به کی میخوای پابدی؟”، “جوون!”؛ این جملهها برایتان آشناست؟ این متلکها برای بسیاری از شهروندان ایرانی غریبه نیستند. ویدیویی که این موضوع را به چالش میکشید، بنا بر نوشتهها در شبکههای اجتماعی، به سرعت حذف شده است.
در سالهای اخیر اما مبارزه با این پدیده ریشهدار ابعاد تازهای به خود گرفته است. کمپین “دوربین ما، اسلحه ما” که مسیح علینژاد آن را به راه انداخت برای نمونه تلاشی است از جمله برای توجه دادن به این آزار رایج در ایران. در قالب این کارزار مردم عادی ویدیوهای خود را که تجربهشان از آزار جنسی است، در اینترنت پخش میکنند. نقش شبکههای اجتماعی را دراین مبارزه نباید دست کم گرفت. آنچه که تا دیروز به راحتی زیر فرش جارو میشد، امروز با گوشی موبایل و شبکههای اجتماعی، گاهگاهی که فرش را بالا میزنند، به زشتی دیده میشود. هرچند دورریختنیها هنوز همانجا زیر فرش خوش خط و نگار هستند اما شاید با تداوم این اعتراضها و فرهنگسازی، روزی هم نوبت خانهتکانی برسد.
در فیلمهای ارسالی به کارزارهایی که نامشان برده شد، چهره آزارگر و صدای او را میتوان شنید و دید. آیا آزارگر دیروز و آزارگر بالقوه فردا، با دیدن این تصاویر درنگ میکند، حالش از گفته و کردهاش به هم میخورد؟ خجالت میکشد؟ میفهمد آزار دیگری “حق مسلم” او نیست؟ شاید بفهمد. شاید امید گردانندگان این کمپینها آنجا که قانونگذار گوش شنوایی ندارد، همین باشد: روبرو شدن با خود آزارگر خود. زشتی و پلیدی کار را حتما مینمایاند اما آیا اثری بازدارنده برای دیگران هم دارد؟ شبکههای اجتماعی از این نظر موهبتاند.
موهبت؟ شتاب نکنیم! چه باید کرد که این موهبت خود مصیبت نشود؟ آزارگر همهجا هست و اینجا میتواند بیصدا و بیتصویر آزارگری کند.*
دویچه وله: