نگاهی به قیمت اقلام در بازار تهران و کف حقوق مشخص شده کارگر در سال ۱۴۰۰ نشاندهنده وضع غمانگیز خانوار ایرانی در سال آینده است
فریادهای سحر زکریا که میگوید: «دیگر خسته شدهام» و جدال میان دولت و مجلس بر سر بودجه در کنار صحبت اسحاق جهانگیری در آخرین سفر دولت به خوزستان که پرسیده بود: «تحقیق کنید چرا رضایت در چهره مردم نیست.» همه نشان از یک موضوع دارد به بنبست رسیدن طرحی که بتواند زندگی مردم و بهویژه اقشار کم آمد را از این وضع بحرانی خارج کند.
طرح افزایش ۲۵ درصدی حقوق توسط دولت برای ۱۴۰۰
چندی پیش محمدباقر نوبخت معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامهوبودجه کشور با حضور در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرد: «همه کارکنان دولت، افزایش ۲۵ درصدی حقوق را سال آینده شاهد خواهند بود.»
اما وی اشاره نکرد در شرایط فعلی آیا با کف حقوق کارگران اساساً میتوان زندگی کرد؟! البته دولت مدعی است که دراینخصوص بیش از این نه بخش تولید و نه توزیع و اساساً اقتصاد ایران ظرفیت افزایش حقوق را ندارد، مسئلهای که باعث شد در سال موضوع اختلاف بر سر افزایش کف حقوق کارگران به نتیجه نرسد.
شورایعالی کار که با حضور تشکلهای کارگری، نمایندگان کارفرماها و نمایندگان دولت طی سه سال گذشته در خصوص افزایش کف حقوق باتوجهبه سقف تورم، درگیر چالشی شدهاند که وقایع آبانماه ۱۳۹۸ که به اعتراض فقرا معروف شد نتیجهای آن بوده، اعتراضی مردمی به عدم توجه حکومت جمهوری اسلامی ایران به مستضعفان جامعه که با گلوله پاسخ داده شد.
یک سال بعد از آن اعتراضها افزایش دستمزد سال ۱۳۹۹ به میزان ۱۵ درصد تصویب شد. اما نمایندگان تشکلهای کارگری صورتجلسه نهایی را امضا نکردند.
فرامرز توفیقی، نماینده کارگران در شورایعالی کار با اعلام اینکه «پرونده دستمزد ۹۹ بسته نشده است.» ورود به بحث دستمزد در سال ۱۴۰۰ را تا مشخص نشدن افزایش حقوق سال ۹۹ بیفایده دانست.
در این میان نمایندگان مجلس که گویی خود را موظف به شانتاژ رسانهای در جهت کسب رأی برای نماینده احتمالی جناح خود در انتخابات ریاستجمهوری میدانند، با شعار افزایش ۳۰ تا ۴۵ درصدی حقوق به میدان آمدند. بدون آنکه مشخص کنند با چه سازوکاری قرار است این افزایش انجام شود که موضوع کف حقوق کارگران که با ۸۰ درصد اضافات نیز به خط فقر نمیرسد، حل شود!
علی بابایی، سخنگوی کمیسیون اجتماعی مجلس در این خصوص گفته بود: «کمیسیون اجتماعی در نظر دارد سبد درآمدی نیروی کار کشور را اضافه کند. بر اساس برآوردی که مجلس دارد، حداقل باید ۳۵ درصد به دستمزد کارگران اضافه شود. این برآورد بر اساس آزمایش چندساله صورت گرفته است.»
این نوع اظهار نظرها بهروشنی نشان داد که مجلس انقلابی علاوه بر بیتجربه بودن، به سوابق جلسات در شورایعالی کار و مطالبه اصلی جامعه کارگری که افزایش کف حقوق تا اندازه خط فقر است، توجه نکرده است.
۱۳۹۹ سال هولناک برای زندگی کارگران
در میان جدلهای بیحاصل و نمایشهای سیاسی، کارگران که سال ۹۹ برای آنها سالی شوم و هولناک از نظر اقتصادی بود، بهخوبی احساس میکنند که در سال ۱۴۰۰ سفره خانوار خالیتر از قبل خواهد شد.
برای آنکه تصویری روشن از آنچه بر سر معیشت کارگران آمده است، داشته باشیم ابتدا به حداقل حقوق یک کارگر با دو فرزند نگاه کنیم.
مجموعه دریافتی افراد متأهل با دو فرزند و سنوات، حق مسکن و حق اولاد و حق بن نقدی در سال ۹۹ به عدد دو میلیون و هشتصد هزار تومان میرسید که اگر فرض را بر این بگذاریم در نگاهی خوشبینانه نهایت امر همان حداقل افزایش حقوق ۲۵ برای حقوق کارگران نیز لحاظ خواهد شد این عدد برای سال ۱۴۰۰ رقم کف حقوق به رقم سه میلیون و پانصد هزار تومان میرسد.
اما رقم تورم در بازار مسکن، پوشاک و اقلام اساسی نشان میدهد که رقم کف حقوق که بیش از ۶۰ درصد جامعه کارگری ایران آن را قرار است در سال آینده دریافت کنند زندگی یک کارگر با همسر و دو فرزند را چگونه پیش خواهد بُرد.
پیش از هر چیز باید بگوییم در این گزارش، هزینههای سفر و هزینههای فرهنگی خانوار صفر در نظر گرفته شده است و خانوار ما بدون خودرو شخصی بوده و هزینههای آن نیز در قالب حملونقل عمومی محاسبه شده است. همچنین فرض بر این است که نرخ تورم نقطهبهنقطه و سالیانه طی یک سال آینده صفر میباشد.
نرخ زندگی خانواده کارگر در ایران
بیایید از مسکن شروع کنیم. بر اساس آنچه در سایتها و اپلیکیشنهای اجاره ملک میگذرد در نیمه جنوبی تهران و مناطقی که اجاره مسکن در آن در پایینتر حد ممکن است نیز خانهای ۵۰ متری با پول پیش حدود ۳۰ میلیون تومان اجاره بهایی بین یک تا یک و نیممیلیون تومان دارد.
اگر در خوشبینانهترین حالت عدد یک میلیون و پانصد هزار تومان را بهعنوان میانگین کف اجارهبها بپذیریم متوجه میشویم همان آغاز امر بیش از یکسوم حقوق کارگر در شهر تهران صرف میشود.
حال تصور میکنیم این خانواده، چنان در صرفهجویی استادند که مبلغ پرداختی قبوض آب و برق و گاز و تلفن آنها مجموعاً از عدد ۱۰۰ هزار تومان در ماه بیشتر نمیشود.
پس از حقوق این خانواده تا اینجا تنها یک میلیون و نهصد هزار تومان باقی میماند.
باز تصور میکنیم خانواده مدنظر ما حداقل میزان تغذیه را در ماه دارند. برای مثال اگر در سه وعده غذایی قوت غالب در دو وعده آن را نان در نظر بگیریم و گمان کنیم این خانواده برای صرفهجویی، تنها نان لواش که ارزانترین نان است را مصرف میکند. به طور میانگین در روز و در حداقل شکل ممکن هر عضو این خانواده نیمی از یک نان لواش را در هر وعده مصرف میکند. یعنی هر عضو خانواده یک نان در روز مصرف میکند. با احتساب قیمت مصوب نان در سال ۱۴۰۰ که برای هر عدد نان لواش قیمت ۴۵۰ تومان در نظر گرفته شده است. هزینه نان خانواده موردبحث ما در ماه ۵۴.۰۰۰ هزار تومان میشود.
مصرف لبنیات این خانواده را اگر در حداقل شکل ممکن سه بسته پنیر ۴۰۰ گرمی، سه بطری شیر یک لیتری و دو کره صد گرمی فرض کنیم. با احتساب قیمت این کالاها در فروشگاههای جنوب شهر به عدد حدوداً ۱۰۰.۰۰۰ هزار تومان میرسد. باید توجه داشت این میزان لبنیات برای چهار نفر در طول یک ماه به معنای هیچ مطلق است.
پس مجموع هزینه نان و لبنیات حداقلی خانواده هم به عددی نزدیک به ۱۵۴.۰۰۰ هزار تومان میرسد. آنچه مانده است حدود یک میلیون و هفتصد و چهل هزار تومان است.
بیایید با این خانواده برای خرید مایحتاج یکسالهشان به فروشگاهی در جنوبیترین نقطه تهران برویم. به طور مثال یکی از فروشگاههای زنجیرهای که مدعی هستند با تخفیف ویژه امکان خرید بیشتر را برای خانوادههای کمدرآمد مهیا کردهاند.
اگر از بخش پروتئین شروع کنیم متوجه میشویم اکثر خانوادههای کمدرآمد مدتهاست اقلامی چون پا، سنگدان، گردن و در واقعیت ضایعات مرغ را جایگزین ران و سینه و مرغ کامل کردهاند. در حال حاضر قیمت مرغ در تهران به کیلویی ۲۵ تا ۳۰ هزار تومان بسته به نوسانات روزانه رسیده است.
پس اگر نخواهیم این خانواده به سراغ ضایعات مرغ بروند و به فکر سلامتی آنها نیز باشم، برای آنها تنها سه مرغ کامل خریداری میکنیم که با امید به اینکه مرغی در وزن متوسط و حداقل قیمت روز پیدا شود میتوان نزدیک ۱۰۰ هزار تومان هم برای مرغ کنار گذاشت. دو کیلو گوشت چرخکرده و دو گوشت خورشتی میخریم تا هم طعم گوشت را این خانواده فراموش نکنند و هم برای یک مهمانی کوچک مثلاً در حد دعوت از پدر مادر یکی از زوجها در ماه کنار بگذارند. قیمت گوشت در ایران در کمترین میزان خود چیزی حدود کیلویی ۱۲۰ تا ۱۴۰ هزار تومان است. پس بهاندازه ۵۰۰ هزار تومان برای این خانواده گوشت میخریم. با احتساب خرید مرغ و گوشت نزدیک یک میلیون و صد و چهل هزار تومان باقیمانده است.
برویم اقلام اساسی مثل روغن، برنج و حبوبات را بخریم. قیمت برنج ایرانی در بنکداریهای تهران که معمولاً پایینترین میزان قیمت را دارند از کف کیلویی ۲۳ هزار تومان آغاز میشود. ما ولی برای صرفهجویی به سراغ برنج هندی میرویم که هر روز در مورد مشکلات آن برای تغذیه اخبار مختلفی شنیده میشود. قیمت ارزانترین برنج هندی در ایران کیلویی ۱۶ هزار تومان است البته اگر بتوانید لابهلای مغازهها فروشنده خوش انصافی پیدا کنید. برای مصرف این خانواده یک کیسه ده کیلویی برنج میخریم به عدد ۱۶۰ هزار تومان. دو قوطی روغن یک کیلویی هم میخریم که مجموعاً میشود ۱۴۰ هزار تومان و تا اینجا برایمان فقط هشتصد و چهل هزار تومان مانده است.
از همان بازار فله فروشان حوالی شوش هم حبوبات میخریم. از هرکدام فقط یک کیلو: عدس ۲۲۰۰۰ تومان، لوبیا چیتی ۲۵۰۰۰ تومان، لپه ۲۸۰۰۰ تومان، لوبیا قرمز ۲۵۰۰۰ تومان، سویا ۱۰.۰۰۰ تومان مجموع همین چند قلم در حدود ۱۰۰.۰۰۰ تومان میشود. چای هم یک کیلو باز از میان ارزانترین نمونهها میخریم که میشود ۳۵.۰۰۰ هزار تومان که برایمان هفتصد و پنج هزار تومان بماند.
بهاندازه ۷۰ هزار تومان هم قند، شکر و ادویه میخریم که بماند ۶۳۵.۰۰۰ هزار تومان. اگر هزینه ایابوذهاب را برای کل اعضای خانواده آن هم از طریق مترو و اتوبوس حساب کنیم باید حداقل مبلغ ۱۵۰.۰۰۰ تومان در ماه کنار بگذاریم که از کل پول حقوق چهارصد و هشتاد و پنج هزار تومان میماند.
برای مصرف ماهیانه اقلامی چون سیبزمینی، پیاز، گوجه، خیار و میوه و سبزیها در حداقلیترین شکلش حدود ۳۰۰.۰۰۰ تومان در نظر میگیریم. نکته مهم در خصوص خرید میوهوترهبار این است که اگر در بازار ترهبار تهران سری بزنید دیگر از خریدهای کیلویی خبری نیست و بسیاری از اقشار کمدرآمد به خرید عددی میوه روی آوردهاند مثلاً دو بار در ماه و یا در زمان داشتن مهمان به تعداد نفرات میوههای مورد نظرشان را خریداری میکنند. پس آنچه برایمان مانده است یکصد و هشتاد و پنج هزار تومان.
مبلغی که باتوجهبه هزینههای بالای درمانی در صورت نیاز، هزینه پوشاک سالیانه در حداقلیترین میزان ممکن، هزینه اقلام تحصیلی فرزندان و یا در صورت کوچکتر بودن هزینههایی از قبیل واکسن، شیر خشک، پوشک، لوازم بهداشتی و آرایشی و غیره میتوان گفت اداره کردن زندگی بهجای نیاز به مدیریت اقتصادی نیاز به معجزه اقتصادی دارد.
چه بر سر خانوار ایرانی آمده است
آنچه در طول سالهای اخیر بر سر سفره خانواده ایرانی آمده است نه صرفاً کوچکتر شدن سفره آنها و فروپاشی سلامت آنها بر اساس تغذیه غیراستاندارد است.
همچنین هزینههای بالای درمان حتی با وجود بیمه درمانی سبب میشود بسیاری از خانوادههای ایرانی بهجای مراجعه به پزشک اقدام به خوددرمانی از طریق تجربیات فردی و یا طب سنتی کنند. فاجعهای که سبب شده است در مواردی زمانی به پزشک مراجعه کنند که دیگر کاری از دست پزشکان بر نمیاید.
آنچه سبب میشود این سفره به شدت کوچک بدل به خشم خانوادههایی اینچنین شود فاصله اقتصادی حیرت آوری است که با اقشار طبقات اقتصادی دیگر جامعه احساس میکنند.
خانوادهای که برای خرید حداقلهای زندگی باید مدام مراقب تمام نشدن بودجهاش باشد در تبلیغات تلویزیونی و در سطح شهر و فروشگاهها با خانوادههایی روبهرو است که فقط خرید تنقلات و حتی دورریز غذاییاش چندین برابر کل حقوق یک ماه خانواده کمدرآمد مورد بررسی ماست.
این حس تبعیض و نابرابری است که کارگر ایرانی را به نقطهای میرساند که زیستن را تاب نیاورده و ما هرازگاهی با اخبار ناراحتکننده مواجه میشویم.