-تجربه به آیتاللهها و سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آموخته که عزم دموکراتهای آمریکا برای مقابله با گروههای شبهنظامی اهل تسنن مثل طالبان و القاعده جزمتر است و انعطاف بیشتری نسبت به گروههای شبهنظامی شیعه دارند.
-استراتژی مقابله با سازمانهای تروریستی در خاورمیانه در دوران اوباما و ترامپ متفاوت بود. اوباما و معاونش بایدن که اکنون رئیس جمهوری ایالات متحده است روی القاعده و طالبان تمرکز داشتند اما ترامپ و تیم او جان بولتون و مایک پمپئو و برایان هوک بر مقابله با سازمانها و گروههای شیعه متمرکز بودند.
-با توجه به سرنوشت نامعلوم برجام و فشارهای فرابرجام از سوی غرب، تقویت همکاری با طالبان و القاعده برای جمهوری اسلامی حیاتی است. تهران اگر قرار باشد در معامله با غربیها برای رسیدن به «توافق اتمی جدید» حمایت از شبهنظامیان شیعه را کاهش دهد، میتواند با منابع حاصل از توافق جدید، القاعده و طالبان را تأمین کرده و مأموریتهای نیابتی را به این گروههای سنّی واگذار کند!
-این است که میبایست سفر طالبان به تهران را حاوی این پیام برای بایدن و دولت او دانست که رژیم اسلامی در ایران توانایی بسیج گروههای غیرشیعی را نیز علیه آمریکا دارد! فراتر از این، تهران با این اقدام به دولت آمریکا و غرب که از «تروریسم هستهای» نگرانند، میگوید فاصله القاعده و طالبان تا سلاح اتمی به اندازهی «ارادهی جمهوری اسلامی» است!
اگر ریشههای مذهبی سبب میشود رابطه جمهوری اسلامی با گروههای تروریست و شبهنظامیان شیعه «برادری» باشد، رابطه رژیم ایران با گروههای تروریست سنی «برادرخواندگی» است. هرچند اختلافات مذهبی و فرقهای میان شیعه و سنی در خاورمیانه از عوامل بنیادین درگیری و جنگهاست اما به همان میزان احساسات «ضدآمریکایی» آنها را بهم پیوند میزند و در مواقع لزوم به یاری یکدیگر میشتابند.
روابط خونین
در قطعه ۲۹ آرامستان بزرگ جنوب تهران گوری قرار دارد که حیدرعلی باقری یکی از دیپلماتهای جمهوری اسلامی در آن دفن شده و روی سنگ سیاه آن نوشته «به دست عُمّال گروهک منحوس طالبان دعوت حق را لبیک گفت».
۱۷ امرداد ۱۳۷۷ برابر با (۸ اوت ۱۹۹۸) نیروهای طالبان به دفتر کنسولگری جمهوری اسلامی در مزارشریف افغانستان حمله کردند و ۱۱ نفر و به روایتی ۹ نفر از دیپلماتهای ایرانی را تیرباران کردند. محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی «ایرنا» نیز در این حمله کشته شد. در تقویم جمهوری اسلامی ۱۷ امرداد «روز خبرنگار» است.
تنها شاهد زندهی این کشتار اللهمدد شاهسون است که آن زمان عضو سرکنسولگری جمهوری اسلامی در مزارشریف بود. او در امرداد سال ۱۳۹۰ در مصاحبهای گفت «من صبح زود به محل کار رفتم و پس از آنکه از زبان آقای محقق متوجه شدم که طالبان وارد شهر مزار شدهاند، و شهر در حال سقوط است، از دوستان خواستم که کم کم آماده شوند… جلسهای تشکیل دادیم که در صورت ورود طالبان، برخورد ما چگونه باشد و کارمندان قدیمی با توجه به تجربه خود بر این عقیده بودند که احتمالاً طالبان فقط آنان را تحت نظر گرفته و خواهند گفت که حق خروج از این مکان را ندارید… [پس از ورود نیروهای طالبان به داخل کنسولگری] با توجه به اینکه من تا حدودی زبان پشتون یاد داشتم، به یکی از افراد طالبان میوه تعارف کردیم اما با رفتار منفی آنان پاسخ داده شد که پس از این رفتار، شهید ناصری نیز اظهار نگرانی کرد.»
بر اساس گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر طی دو هفته پس از ورود نیروهای طالبان در اوت ۱۹۹۸ به مزارشریف و سقوط این شهر بیش از دو هزار نفر از مردم هزاره که اغلب غیرنظامی بودند قتل عام شدند.
چرا با وجود اینکه شهر مزارشریف در حال سقوط بود، دیپلماتهای جمهوری اسلامی کنسولگری را ترک نکردند؟ کارمندان کنسولگری بر مبنای کدام اعتماد منتظر ورود نیروهای طالبان به شهر ماندند؟!
۲۲ سال از آن رویداد گذشته اما جمهوری اسلامی برای داشتن روابط نزدیک با طالبان تلاش میکند میکند و این در حالیست که طی این دو دهه در اغلب اوقات هربار که گفته شد رژیم ایران و طالبان ارتباط دارند تهران آن را رد کرد.
از اواسط دههی هشتاد خورشیدی گزارشهای جسته و گریختهای از ارتباط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای طالبان منتشر میشد تا اینکه ژنرال مک کریستال فرمانده ارشد ناتو در افغانستان در اردیبهشت ۱۳۸۹ (ماه مه ۲۰۱۰) در گزارشی رسمی اعلام کرد واحد قدس سپاه به طالبان کمک میکند.
روابط دوستانه
حالا به تازگی یک هیأت طالبان به سرپرستی ملا عبدالغنی برادر معاون سیاسی و رئیس دفتر طالبان در قطر به دعوت رسمی جمهوری اسلامی هفتم بهمن ۱۳۹۹ به تهران سفر کرد. این دیدار در حالی انجام شد که کمی پیش از آن وزارت خارجه آمریکا طی گزارشی اعلام کرد گروه طالبان و سازمان القاعده در حال تشکیل یم شبکه نظامی برای ضربه زدن به آمریکا هستند.
در مورد این سفر دو اظهار نظر از سوی مقامات جمهوری اسلامی اهمیت دارد و آشکار میکند که تهران روابط خود با «برادرخوانده»ها را چگونه تنظیم میکند.
احمد نادری نماینده مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با روزنامه «تهران تایمز» (وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) با بیان اینکه «خیلی شک دارم که دیپلماتهای ایران در مزارشریف را طالبان کشته باشد» در توجیه رابطه با طالبان گفته است «دشمن دشمن من، دوست من است!»
علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی نیز پس از دیدار با طالبان در توییتی که به عربی و انگلیسی هم ترجمه شده بود گفت «در ملاقات امروز با هیئت سیاسی طالبان، رهبران این گروه را در مبارزه با آمریکا مصمم دیدم. کسی که سیزده سال در گوانتانامو زیر شکنجههای آنان بوده، مبارزه با آمریکا در منطقه را کنار نگذاشته است.»
در ملاقات امروز با هیئت سیاسی #طالبان، رهبران این گروه را در مبارزه با #آمریکا مصمم دیدم. کسی که سیزده سال در #گوانتانامو زیر شکنجههای آنان بوده، مبارزه با آمریکا در منطقه را کنار نگذاشته است.
— علی شمخانی (@alishamkhani_ir) January 27, 2021
شمخانی مجذوب تروریستی شده که ۱۳ سال در گوانتانامو زندانی بوده اما دست از مبارزه با آمریکا برنداشته است! او کسی نیست جز عبدالحق وثیق عضو تیم مذاکره کننده طالبان که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۴ در گوانتانامو زندانی بوده است.
علی خامنهای ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ در دیدار با شماری از اعضای مجلس خبرگان گفته بود «اینها [قدرتهاى غربى و عوامل منطقهاى آنها] اعتراف میکنند که این جریانها [جریان القاعده و داعش و…] را اینها به راه انداختهاند؛ اگر هم اعتراف نکنند ما شواهد داریم، ما میدانیم.»
هرچند طالبان از جمله به گفته ظریف در گفتگو با شبکه افغانستانی «طلوع»، در فهرست سازمانهای تروریستی جمهوری اسلامی قرار دارد اما ایدئولوژی آنها در آمریکاستیزی برای قاسم سلیمانی فرمانده پیشین سپاه قدس نیز خوشایند بود. سلیمانی از حامیان طالبان بود و این موضوع در صداوسیمای جمهوری اسلامی نیز مطرح شده است.
و اما در این روزها جمهوری اسلامی در چه شرایطی قرار گرفته که برای یک گروه جنایتکار که در فهرست سازمانهای تروریستی قرارش داده فرش قرمز پهن میکند؟ این شراکت عریان با تبهکاران و به سیم آخر زدن در حمایت از تروریستها با چه هدفی دنبال میشود؟
از برادران تروریست و شبهنظامی همیشه میتوان استفاده کرد!
واقعیت این است که بقایای طالبان و القاعده رابطه تنگانگ دارند و جمهوری اسلامی با هر دو آنها! رهبران ارشد هر دو گروه در ایران ساکناند.
مایک پمپئو وزیر خارجه پیشین آمریکا ۱۲ ژانویه ۲۰۲۱ (۲۳ دیماه) در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن گفت ایران تبدیل به پایگاه جدید گروه تروریستی القاعده شده است. ساعاتی پس از سخنرانی پمپئو صفحه رسمی وزارت خارجه ایالات متحده در پروژهای با عنوان «پاداش برای عدالت» نام برخی رهبران القاعده را که گفته میشود ساکن ایران هستند اعلام و برای دستگیری آنها جایزه تعیین کرد: سیف العدل (۱۰ میلیون دلار)، یاسین السوری (۱۰ میلیون دلار) و ایمن الظواهری رهبر القاعده (۲۵ میلیون دلار).
مایک پمپئو گفت رهبران القاعده ساکن ایران عملیات تروریستی این گروه را با اجازه سپاه پاسداران از آنجا هدایت میکنند.
گراهام آلیسون استراتژیست دانشگاه هاروارد و تحلیلگر بینالمللی در کتابش با عنوان «خطر سلاحهای کشتار جمعی القاعده: واقعیت یا بلوف» مینویسد «از جرج بوش پرسیدند جدیترین تهدید برای امنیت ملی آمریکا چیست؟ او پاسخ داد: تروریسم هستهای! در مورد این موضوع، پرزیدنت اوباما نیز با او موافق است. اوباما نیز میگوید مهمترین تهدید امنیت ملی که با آن روبرو هستیم این است که سلاحهای هستهای به دست تروریستها بیفتد.»
پیشتر مقامهای رسمی دولت آمریکا تأیید کرده بودند که القاعده احتمالاً در حال حاضر مهارت و ابزار لازم برای تولید یک سلاح اتمی را ندارد با این حال همین مقامات میگفتند در صورتی که این گروه بتواند افرادی با دسترسی به مهارتهای مهندسی مربوط به تسلیحات اتمی را استخدام کند شرایط به صورت قابل توجهی تغییر خواهد کرد.
مقامهای واشنگتن هم در دولت ترامپ و هم در دولت بایدن معتقدند جمهوری اسلامی ایران بزرگترین حامی تروریسم در دنیاست. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دولت ترامپ در فهرست سازمانهای تروریستی قرار گرفت و دولت بایدن که مشتاق بازگشت به توافق اتمی است هنوز از این اقدام انتقادی نکرده است.
هم آنتونی بلینکن وزیر خارجه و هم جانت یِلن وزیر خزانهداری آمریکا موافقاند که سپاه پاسداران بزرگترین تأمین کننده و حامی تروریسم در جهان است. اما در دولت ترامپ و بایدن- دستکم در مدت کمی که دولت بایدن قدرت را در دست دارد- به یک مسئله توجه نکردند و یا اگر توجه کردند آن را آشکار و اعلام نکردهاند: انجام برخی از عملیاتهای تروریستی علیه آمریکا و متحدانش نه اینکه از توانایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شبهنظامیان شیعه و وابسته به حکومت اسلامی در ایران خارج باشد بلکه هزینههای انجام آن و پیامدهایش نمیارزد! به این دلیل که اغلب سازمانها و گروههای مسلح شیعه، از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرفته تا حزبالله لبنان و حشدالشعبی عراق، در بدنه سیاسی کشورهای خود نفوذ زیادی دارند و اگر مستقیم وارد عملیات تروریستی شوند جایگاه آنان به شدت به خطر میافتد. بنابراین برای اقدامات خرابکارانهی خود خطوط قرمزی دارند و در صورت لزوم آن را به اصطلاح «برونسپاری» میکنند و به دیگران محوّل میکنند تا بطور «نیابتی» برایشان انجام دهند.
سازمان القاعده هرچند که در یک دهه گذشته بسیار ضعیف شده اما همچنان شبکه منطقهای و بینالمللی خود را حفظ کرده و حتی نشانههایی از تقویت آن در بعضی کشورها مثل یمن و افغانستان و پاکستان دیده میشود.
تجربه نشان داده است که علی خامنهای و فرماندهان سپاه پاسداران در مورد مذاکرات اتمی و درواقع «بمب اتمی» چانه زده و معامله خواهند کرد بدون آنکه دست یافتن به آن را کنار بگذارند. اما در حال حاضر موشکها و حمایت از شبهنظامیان منطقه برایشان مسئله «ناموسی» به شمار میرود.
✅ تا چند سال پیش تو اخبار صداوسیما میگفتن گروهک تروریستی طالبان،
شش ماه پیش میگفتن گروهک طالبان،
الان هم میگن گروه طالبان
همینطور پیش بره…
بزودی میشه «مجموعه فرهنگی هنری طالبان»#مرگ_برطالبان_چه_کابل_چه_تهران— محمد حسن پوره (@mhpoooreh) February 2, 2021
جمهوری اسلامی ایران در شرایطی قرار گرفته که هم به مذاکره نیاز دارد تا تحریمها کاهش یابد و اقتصادش را سامان ببخشد و هم بتواند به برنامههای موشکی و حمایت از گروههای شبهنظامی ادامه دهد تا اگر لازم شد زهرش را به آمریکا و متحدان منطقهای آن بریزد. تجربه به آیتاللهها و سرداران سپاه پاسداران آموخته که عزم دموکراتهای آمریکا برای مقابله با گروههای شبهنظامی اهل تسنن مثل طالبان و القاعده جزمتر است و انعطاف بیشتری نسبت به گروههای شبهنظامی شیعه دارند.
استراتژی مقابله با سازمانهای تروریستی در خاورمیانه در دوران باراک اوباما و دونالد ترامپ متفاوت بود. اوباما و معاونش بایدن که اکنون رئیس جمهوری آمریکا شده روی القاعده و طالبان تمرکز داشتند اما ترامپ و تیم او جان بولتون و مایک پمپئو و برایان هوک بر مقابله با سازمانها و گروههای شیعه به ویژه سپاه پاسداران متمرکز بودند. برای همین است که در دولت ترامپ، سپاه پاسداران و حشدالشعبی و حوثیها و کتائب الحق در فهرست سازمانهای تروریستی قرار گرفتند و قاسم سلیمانی و محسن فخریزاده به همان سرنوشتی گرفتار شدند که بن لادن سُنّی در دولت اوباما!
بایدن و بطور کلی اغلب دموکراتهای آمریکا تمایل دارند با گروههای شبهنظامی شیعه وارد مذاکره شوند. چنانکه یکی از اولین تصمیمات دولت بایدن، خارج کردن حوثیهای یمن از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا بود اما همزمان اعلام کردند «توافق صلح دوحه» با طالبان را که در دولت ترامپ صورت گرفت بازنگری خواهند کرد.
سیاستهای دولت بایدن که به نظر میرسد بیشتر ادامه سیاستهای دولت اوباما باشد، در افغانستان طالبان و القاعده را تحریک میکند و این احتمال که دوباره آنها خود را برای خرابکاریهای بیشتر تقویت کنند زیاد است. ولی دولت بایدن نیز این مسئله را پیشبینی کرده و برای همین با همکاری کنگره قصد دارند تصمیم ترامپ برای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را به تأخیر بیندازند.
رهبران طالبان تیز میدانند که با روی کار آمدن بایدن عملیات نظامی و فشارهای بینالمللی روی آنها تشدید میشود بنابراین بعد از القاعده بهترین گزینه برای شراکت را در جمهوری اسلامی و درواقع با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میبینند.
تروریسم همیشه به کار نمیآید
بر اساس گزارش نهادهای امنیتی آمریکا در چند سال گذشته القاعده بخش عمدهای از منابع خود را از طریق حکومت سعودی تأمین میکرده است. اکنون که عربستان برای جدی گرفته شدن منافعاش در مذاکرات برجام به چراغ سبز واشنگتن و اروپا نیاز دارد باید حمایت خود را از سازمانهای تروریستی متوقف کند و بیش از گذشته با نهادهای بینالمللی برای مقابله با تأمین مالی تروریسم همکاری کند. در این شرایط تنگناهای القاعده به ویژه از نظر مالی بیشتر میشود. به این ترتیب، در کنار طالبان، برای القاعده نیز جمهوری اسلامی در ایران بهشت برین است.
باب گراهام سناتور پیشین دموکرات در کتاب خود با عنوان «مسائل امور امنیتی» اسناد و گزارشهای قابل توجهی از افبیآی و سیا در مورد رابطه شماری از مقامات بلندپایه عربستان و خاندان حکومتی با اسامه بنلادن و اطرافیان او در کادر رهبری و پشتیبانی القاعده گردآوری کرده است.
در این میان، حرفهای خامنهای در مورد ارتباط طالبان و القاعده با آمریکا بیاعتبار است. او مثل همیشه یکی به نعل میزند و یکی به میخ. ریشههای ایدئولوژیک و فراتر از آن «آمریکاستیزی» آیتاللهها و رهبران القاعده و طالبان آنها را بطور طبیعی بهم پیوند میزند. دیدار خامنهای با سمیع الحق «پدر معنوی طالبان» در حاشیه اجلاس علما و بیداری اسلامی که اردیبهشت ۱۳۹۲ در تهران برگزار شد نیز مؤید این واقعیت است.
علی خامنهای برای حفظ منافع جمهوری اسلامی- و نه ایران- تن به هر خفّت و شرارتی میدهد. ظریف روز ۴ بهمن ۱۳۹۹ (۲۳ ژانویه ۲۰۲۱) در مصاحبه با روزنامه «اعتماد» اعتراف میکند «من نماینده حاکمیت هستم و باید از چیزهایی دفاع کنم که خودم هم به آنها باور ندارم… از برخی اقدامها در صحنه بینالمللی دفاع کردم که معتقد بودم این اقدامها برای منافع ملی مفید نیست.» این اعتراف یک سند مهم در زمینهی تناقض منافع نظام جمهوری اسلامی با منافع ملی ایران است. سفر طالبان به ایران و همه دیدارهای مقامات جمهوری اسلامی با آنان قطعا با اجازه و چه بسا توصیهی علی خامنهای بوده است!
این واقعیتی است که با توجه به شرایط جمهوری اسلامی، دست القاعده و طالبان برای عملیات تروریستی برونمرزی بسیار بازتر از حزبالله و گروههای تروریستی و شبهنظامیان شیعه وابسته به سپاه انقلاب اسلامی است. همکاری با رژیم ایران از یکسو القاعده و طالبان را تقویت میکند و از سوی دیگر ایران را به پایتخت تروریسم بینالمللی تبدیل کرده و بین گروههای شبهنظامی و تروریستی شیعه و سنی پل میزند.
در لبنان، فشار غربیها به ویژه فرانسه بر حزبالله و ضربات سنگین اسرائیل به این تشکیلات و همچنین اعتراضات مردم، موقعیت حسن نصرالله را در این کشور به خطر انداخته است. نصرالله و یارانش اکنون در داخل و خارج منزوی شده و محتاط عمل میکنند.
در عراق، گردانهای حشدالشعبی نزدیک به علی سیستانی از بدنه آن جدا شدهاند که ضربه سختی برای این تشکیلات به شمار میرود. نشانههای زیادی وجود دارد که حرفهای اسماعیل قاآنی جانشین قاسم سلیمانی به هیچ وجه به اندازه او در بین شبهنظامیان خریدار ندارد و آنها در بسیاری مواقع خودمختار عمل میکنند و با سرکشی منافع تهران را در نظر نمیگیرند.
در چنین وضعیتی و با توجه به سرنوشت نامعلوم برجام و فشارهای فرابرجام از سوی غرب، تقویت همکاری با طالبان و القاعده برای جمهوری اسلامی حیاتی است. تهران اگر قرار باشد در معامله با غربیها برای رسیدن به «توافق اتمی جدید» حمایت از شبهنظامیان شیعه را کاهش دهد، میتواند با منابع حاصل از توافق جدید، القاعده و طالبان را تأمین کرده و مأموریتهای نیابتی را به این گروههای سنّی واگذار کند! به ویژه آنکه طالبان و القاعده به مراتب بیش از حزبالله و حشدالشعبی تجربه عملیاتهای تروریستی علیه آمریکا دارند.
این است که میبایست سفر طالبان به تهران را حاوی این پیام برای بایدن و دولت او دانست که رژیم اسلامی در ایران توانایی بسیج گروههای غیرشیعی را نیز علیه آمریکا دارد!
فراتر از این، تهران با این اقدام به دولت آمریکا و غرب که از «تروریسم هستهای» نگرانند، میگوید فاصله القاعده و طالبان تا سلاح اتمی به اندازهی «ارادهی جمهوری اسلامی» است!
روزنامه کیهان تهران ۱۸ بهمن در سرمقاله خود نوشته است: «جمهوری اسلامی ایران توانمندی متمایزی دارد که چین و روسیه به عنوان دو ابرقدرت، فاقد آن هستند: قدرت بسیجکنندگی منحصر به فرد در منطقه. هدف راهبردی آمریکا، انحلال این قدرت ویژه است.» آنچه کیهان تهران در مقابل چین و روسیه به آن میبالد، چیزی جز تروریسم و بسیج تروریستها که تاریخچه خونبار جمهوری اسلامی با آن گره خورده است، نیست.
خلاصه اینکه، اگر جمهوری اسلامی در نتیجهی معامله با غرب مجبور به متوقف کردن حمایت از شبهنظامیان شیعه شود، ماموریتهای ضدآمریکایی خود را که ریشههای ایدئولوژیک دارد بطور نیابتی به طالبان و القاعده واگذار میکند. اگر هم توافقی صورت نگیرد، برای ستیز بیشتر و ضربه زدن به آمریکا «محور مقاومت» را با حضور این دو گروه تقویت میکند که منجر به تشدید و افزایش اقدامات بدخیم نیابتی در منطقه خواهد شد.
حامد محمدی , کیهان چاپ لندن: