یورونیوز: بر اساس مطالعه شما، وقوع انقلاب و جنگ به طور متوسط چقدر از سرانه تولید ناخالص داخلی ایرانیها کاسته است؟
محمدرضا فرزانگان: بر اساس محاسبات من درآمد سرانه سالانه از دست رفته هر ایرانی به طور متوسط حدود سه هزار دلار طی سالهای ۱۹۸۸-۱۹۷۸ است. به طور تجمیعی متوسط درآمد از دست رفته هر ایرانی در مدت مورد اشاره ۳۴ هزار و ۶۶۰ دلار بود. با در نظر گرفتن متوسط جمعیت ایران در حدود ۴۴ میلیون نفر در دوره ۱۹۸۸ تا ۱۹۷۸ ، تولید ناخالص داخلی از دست رفته به رقم ۱.۵ تریلیون دلار میرسد. این رقم بیش از ۲ برابر هزینههای تخمینی جنگ برای ایران در مطالعات موجود است.
یورونیوز: به طور مشخص و ملموس اگر این افت درآمد رخ نداده بود، تاثیر آن در زندگی مردم و روند توسعه کشور چه میتوانست باشد؟
محمدرضا فرزانگان: پرسش خوبی است. آنچه در مطالعه من تخمین زده شده، درآمد از دست رفته در نتیجه تغییر رژیم و جنگ است. اما باید توجه داشت که زیان تخمینی برای کشوری مانند ایران قابل توجه است. در غیاب جنگ و انقلاب، فرض کنید ما هر سال به طور متوسط سه هزار دلار بیشتر برای هر ایرانی در اختیار داشتیم. این که چگونه این درآمد اضافی میتوانست زندگی ایرانیان را تحت تأثیر قرار دهد، تابعی است از نحوه توزیع درآمد و سیاستهای دولت برای ایجاد مشاغل مولد برای جوانان و کاهش نابرابریها در جنبههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی.
یکی از عوامل اصلی رخداد انقلاب، نابرابری بالای درآمد بود چنان که روند صعودی ضریب جینی در سالهای پیش از انقلاب مشهود است. در نتیجه من مطمئن نیستم که چگونه یک ایرانی بدون تغییر در وضعیت نابرابری درآمدها که قبل از انقلاب وجود داشته، میتوانسته از نرخ رشد بالاتر اقتصادی سود ببرد. همانطور که میدانیم تولید ناخالص داخلی ایران وابستگی بالایی به صنعت نفت داشته و منجر به ایجاد اشتغال کافی نمیشد لذا حتی اگر انقلاب و جنگ رخ نمیداد، بدون گسترش قابل توجه بخش غیرنفتی، انتفاع عمومی از این رشد محدود باقی میماند. بنابراین، در فقدان انقلاب و جنگ اگر ما شاهد تحولات مثبت قابل توجهی در نهادهای رسمی تحت رژیم سابق نبودیم، اثرگذاری معنیدار افرایش سالانه سه هزار دلاری تولید ناخالص سرانه بر رفاه مردم نیز کمتر قابل تصور بود.
یورونیوز: آیا میتوان بر پایه مطالعه شما برآورد کرد که اگر انقلاب و جنگ رخ نداده بود، الان شرایط اقتصادی ایران شبیه کدام کشور بود؟ یا حداقل سرانه تولید ناخالص داخلی آن نزدیک به چه کشورهایی بود؟
محمدرضا فرزانگان: متوسط درآمد سالانه هر ایرانی(برپایه نرخ ثابت دلار در سال ۲۰۱۰) برای دوره ۱۹۸۸-۱۹۷۸ حدود پنج هزار دلار بود. برآورد من نشان دهنده از دست رفتن متوسط سالانه سه هزار دلاری این درآمد است. این به این معنی است که بدون شوک انقلاب و جنگ، متوسط درآمد سالانه هر ایرانی در دوره مذکور میتوانسته به حدود هشت هزار دلار برسد. این درآمد سرانه نزدیک به درآمد سرانه ۷۸۸۴ و ۷۷۴۱ دلاری برزیل و مکزیک است و بیشتر از درآمد سرانه ۵۱۱۰ دلاری ترکیه یا درآمد سرانه ۶۴۳۸ دلاری آفریقای جنوبی و درآمد سرانه ۷۳۶۵ دلاری آرژانتین برای بازه زمانی مورد اشاره است.
یورونیوز: این مطالعه شما تا چه حد تکمیل کننده بررسی پیشین شما در مورد تاثیر منفی جناحبندیهای سیاسی در ایران و رانت نفتی بر رشد اقتصادی و توسعه ایران بوده است؟
محمدرضا فرزانگان: محاسبات من اندازه درآمد از دست رفته در نتیجه انقلاب و جنگ را نشان میدهد. ممکن است این سوال مطرح شود که چرا و چگونه انقلاب و جنگ منجر به بروز چنین تاثیرات منفی قابل توجهی در درآمد شد. مطالعات مشترک قبلی من، بخشهایی از عوامل دخیل در این امر را توضیح داده است. به عنوان مثال، یکی از پژوهشهای مشترک من با بیورواتن و اشنایدر بر نقش جناحبندیهای سیاسی و رقابتهای مخرب سیاسی در مدیریت درآمدهای نفتی و اثرات منفی آن بر رشد اقتصادی متمرکز بود. در این پژوهش ما نشان دادیم که در اقتصادهای وابسته به درآمد نفت، درجه بالاتری از تقسیم قدرت سیاسی و رقابتهای شدید جناحی منجر به رانت جویی بیشتر و ناکارآمدی میشود و در نتیجه آن، آثار درآمدهای نفت بر رشد اقتصادی نیز منفی خواهد بود.
در مطالعه دیگری با بیورواتن، نشان دادیم که خطر درگیری و بیثباتی در هنگام افزایش رانت نفتی و تضعیف قدرت سیاسی بیشتر میشود. تضعیف طبقه متوسط به عنوان یکی از عوامل مهم مصرف و رشد اقتصادی در طول انقلاب و جنگ هم در این داستان قابل ذکر است.
مطالعه من تراژدی رشد اقتصادی در دوره انقلاب و جنگ و فرصتهای از دست رفته را نشان داد. با این حال امکان تغییر ایام سپری شده نیست. نتایج این بررسی و سایر مطالعات مرتبط بار دیگر هزینههای بالای اقتصادی تحولاتی نظیر انقلاب و تغییر سیستم حاکمه و درگیریهای نظامی را برای نسل فعلی و آیندگان آشکار میکند.