با افزایش تعداد زنان زندانی سیاسی در سال ۸۸ در زندان اوین، در ابتدا سلولی جدا در بند عمومی به آنان اختصاص داده شد. اختصاص این فضا به زنان زندانی و اجرای اصل تفکیک جرایم در مورد آنان بدون حاشیه نبود. در پی اعتراضهای مکرر زنان زندانی سیاسی برای اجرای قانون تفکیک جرایم در نهایت در بند ۲ «اندرزگاه» ۴ موسوم به «بند نسوان» این سلول به آنان اختصاص داده شد.
برای اجرای اصل تفکیک جرایم بعضی از زندانیان عمومی نیز با زندانیان سیاسی همراه شده بودند و این تفکیک اولیه در نتیجه نامهنگاریهای مکرر با رییس زندان و اعتصاب مقابل دفتر رئیس بند زندان ممکن شد.
چند ماهی از این تفکیک نگذشته بود که به همین بهانه، مسئولان زندان، احتمالا با مشورت نهادهای امنیتی، تصمیم به ایزوله کردن زنان زندانی سیاسی قرار گرفتند. از این رو، یک روز و بدون اطلاع قبلی همه زنان زندانی سیاسی و عقیدتی اوین به ساختمانی که «قرنطینه متادون» نام داشت فراخوانده شدند، در بر روی آنان بسته شده و دادیار ناظر بر زندان از پشت نردهها تصمیم جدید، مبنی بر اینکه مقرر شده آنان ادامه حبس خود را در این سلول جدید بگذرانند، ابلاغ کرد. در حالی که همه وسایل شخصی زندانیان در بند عمومی باقی مانده بود، به زنان سیاسی اجازه خروج از آن بند داده نمیشد و در نهایت گروهی از زندانیان عمومی با نظارت زندانبانان و یک نماینده از زندانیان سیاسی وسایل شخصی زندانیان را به قرنطینه متادون منتقل کردند.
کمتر از یک سال این فضای کوچک و بدون تلفن و با هواخوری بسیار کوچک که هر از گاهی بر روی زندانیان باز میشد محل تحمل حبس زنان زندانی سیاسی اوین شد. این بند پیش از آن برای نگهداری از زندانیان معتاد به مواد مخدر که در دوران ترک مواد با متادون به سر میبردند استفاده میشد و از این رو این نام بر آن ماند.
کمتر از یک سال بعد زنان زندانی سیاسی باز هم «زندان به دوشی» را تجربه کردند و از بند قرنطینه متادون به بند جدیدی که به دلیل قرار گرفتن در مجاورت بند ۳۵۰ مردان به ۳۵۰ زنان معروف شد، منتقل شدند. این بند جدید همان جایی است که زنان زندانی سیاسی و عقیدتی اوین در حال حاضر در آن حبس میکشند و از آنجا به تبعید فرستاده میشوند.
در سالهای دهه ۶۰ به دلیل بازداشتهای گسترده زنان و حکمهای طولانی مدتی که برایشان صادر میشد همیشه بندهای کاملی از زندان اوین به زنان اختصاص داشت، از اواسط دهه ۷۰ اما با کم تعداد شدن زنان زندانی سیاسی آنان معمولا بدون رعایت اصل تفکیک جرایم همراه زندانیان بند عمومی حبس میکشیدند.
در حال حاضر بعد از خروج زنان زندانی سیاسی از بند عمومی زنان، زندانیان جرایم عمومی هم به تدریج به زندان قرچک ورامین منتقل شدند و عملا بند موسوم به «نسوان» در اندرزگاه ۴ زندان اوین خالی شد.
تبعید، انتقال، انحلال
حال، حدود ۱۰ سال بعد از تاسیس بند سیاسی زنان در زندان اوین به نظر میرسد که نهادهای قضایی و اطلاعاتی قصد الغای آن را دارند. البته نه به صورت ناگهانی و به یکباره، بلکه در حرکتی بطئی و زماندار و از طریق تبعید به شهرهای دیگر و یا فرستادن زنان زندانی به زندان عمومی در همان استان تهران.
گلرخ ایرایی، مریم اکبری منفرد، سپیده قلیان و آتنا دائمی، چهار زن زندانی در اوین بودند که طی دو ماه اخیر به تبعید فرستاده شدند. این انتقال در اغلب موارد با توهین و ضرب و شتم همراه بود. پیش از آن هم در سال گذشته نرگس محمدی در روندی غیرقانونی و با توهین و تهدید به زندان زنجان منتقل شده بود.
گلرخ ایرایی، مریم اکبری منفرد، سپیده قلیان و آتنا دائمی، چهار زن زندانی در اوین بودند که طی دو ماه اخیر به تبعید فرستاده شدند.
یکشنبه ۵ بهمن ماه بود که خبر تبعید گلرخ ایراییاز زندان قرچک ورامین به زندان آمل منتشر شد. پیش از آن هم او در تاریخ ۲۳ آذر ماه همراه با ضرب و شتم از زندان قرچک به بازداشتگاه اطلاعات سپاه موسوم به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شده بود و یک روز قبل از تبعید و پس از ۴۳ روز بازجویی به زندان قرچک ورامین بازگردانده شده بود.
مریم اکبری منفرد، که به همراه زینب جلالیان عنوان قدیمیترین زندانیان سیاسی زن ایران را دارند در دوازدهمین سال حبس بدون مرخصی خود، روز سهشنبه ۱۹ اسفند، برای دومین بار تبعید و به زندان سمنان منتقل شد. مریم اکبری منفرد پیش از آن نیز در سال ۸۸ به مدت بیش از یک سال به زندان رجاییشهر تبعید و مجددا به اوین بازگردانده شده بود.
سپیده قلیان، چهارشنبه ۲۰ اسفند ماه به زندان بوشهر تبعید شد. قلیان با «دستبند و پابند» از اوین به زندان بوشهر منتقل شد به او گفته شد که به زندان سپیدار اهواز فرستاده میشود که به دلیل سکونت
خانوادهاش در این شهر درخواست خود وی نیز بود اما در نهایت مشخص شد که او را به زندان بوشهر فرستاده اند.
آتنا دائمی، روز سهشنبه، ۲۶ اسفند ماه، به زندان لاکان رشت تبعید شد.انسیه دائمی، خواهر آتنا، روز چهارشنبه در توییتر خود نوشت که این زندانی سیاسی را «با پابند و دستبند» به زندان لاکان رشت تبعید کرده و تماس تلفنی او را قطع کرده و وسایل شخصیاش را نیز تحویل نگرفتهاند.
زینب جلالیان که پیش از این در زندان اوین به سر میبرد، بعد از انتقال به زندان خوی، طی یک سال اخیر ۴ بار تبعید شد.
زینب جلالیان که پیش از این در زندان اوین به سر میبرد، بعد از انتقال به زندان خوی، طی یک سال اخیر ۴ بار تبعید شد، او را در تاریخ ۸ اردیبهشت سال جاری به دلیل نامشخصی از زندان خوی خارج کردند و در تاریخ ۱۳ اردیبهشت اعلام شد که به بند قرنطینه زندان قرچک ورامین منتقل شده است. کمتر از دو ماه بعد در تاریخ ۵ تیر از زندان قرچک ورامین به زندان کرمان تبعید شد. این زن زندانی سیاسی پس از ۳ ماه نگهداری در اتاق کوچکی در قرنطینه زندان کرمان به زندان دیزل آباد کرمانشاه منتقل شد. او نهایتا آبانماه امسال در چهارمین انتقال خود طی یک سال گذشته به زندان یزد تبعید شد.
نسرین ستوده، را در مهرماه سالجاری با وعده بردن به بیمارستان به زندان قرچک ورامین منتقل کردند، یاسمن آریانی و منیره عربشاهی را به زندان کچوئی کرج و سمانه نوروز مرادی به زندان رودسر منتقل شدند. این در حالی بود که به گفته بابک پاکنیا وکیل سه زندانی اخیر، به آنها حتی فرصت ندادند تا داروها و لباسهای گرمشان را با خود ببرند. پیشتر هم کایلی مور-گیلبرت زندانی ایرانی استرالیایی به زندان قرچک منتقل شده بود. تعداد کمی از این زندانیان مانند کایلی مور گیلبرت حالا آزاد شدهاند یا در مرخصی به سر میبرند.
تجربه تغییر زندان و جابجایی میان زندانهای مختلف بنا به گفته زندانیان تبعید شده یکی از سختترین و آسیبزا ترین تجربههای دوران حبس است. از سوی دیگر اعمال آن مجازاتی برای خانواده زندانی هم محسوب میشود. طی مسافتهای طولانی برای یک دیدار ۲۰ دقیقهای و گاه محروم شدن از همان به دلایل قوانین داخلی زندان جدید که به آن آشنایی ندارند همه و همه مجازاتهای غیرقانونیاست که بر زندانی و خانواده وی اعمال میشود.
پیش از این شیرین عبادی، وکیل و برنده جایزه نوبل صلح در گفتگو با دویچه وله دلیل اصلی این انتقالها را «خالی کردن اوین برای دستگیریهای گسترده آینده» عنوان کرد. اما با تداوم و شدت گرفتن این روند به نظر می رسد که اگر دلیل آن فشار آوردن به و تنبیه زندانیان کنشگر و نافرمان نباشد، احتمالا اجرای برنامهای درازمدت برای انحلال بند زنان اوین است. جایی که با توجه به بیانیههایی که از آن بیرون میآید و اعتصابهایی که در آن شکل میگیرد خود به کانونی برای مقاومت و کنشگری بدل شده است.
زیتون ـ مهسا محمدی: