فرج سرکوهی : مؤلفههای پیش بینی آینده در ایران هنوز ناروشن هستند. ایران همچنان میان سه گزینۀ گذار به دموکراسی، فروپاشی نظم حاکم و ادامۀ وضعیت منحط کنونی گرفتار است.قاسم شعله سعدی : من مطمئن هستم که وضعیت کنونی حتما به سوی دموکراسی میل خواهد کرد. اما، موفقیت این سمت گیری به تصمیم و ارادۀ ملت ایران بستگی دارد. از این لحاظ سال جاری سالی است سرنوشتساز چه برای رژیم اسلامی چه برای ملت ایران.
دیگر نمیتوان گفت که خطر جنگ میان ایران و اسرائیل یک فرضیه است: از سوریه تا ایران، از خلیج فارس تا دریای سرخ این منازعه مدتهاست وجود دارد و سرنوشت آن را دست کم دو عامل رقم خواهد زد: سرانجام برنامۀ اتمی ایران و حضور و اقدامهای نظامی این کشور در منطقه به ویژه در سوریه و لبنان.
در هر دو زمینه – که تصمیم گیری درباره شان البته تنها بر عهدۀ یک نفر، یعنی علی خامنهای است – به نظر نمیرسد که نظام اسلامی ایران قصد تجدیدنظر در سیاستهای خود را داشته باشد. سهل است نظام اسلامی با تعمیق دائمی این دو بحران آنها را به مرحلۀ یک رویارویی تمام عیار رسانده بی آنکه حتی رمق اقتصادی چندانی برای کشور باقی مانده باشد. برای نمونه : به گزارش صندوق بینالمللی پول کل داراییهای ارزی و طلای ایران اکنون به چهار میلیارد دلار رسیده، در حالی که یک جامعۀ شدیداً ناراضی با فقر و ناامیدی و مشکلات و بحرانهای ناشی از کرونا روبرو است.
آیا نظام ایران برخلاف آنچه وانمود میکند کنترل امور را از دست داده و به این خاطر دائماً به جلو میگریزد؟ و آیا این گریز دائمی به جلو از نشانههای فروپاشی یک وضع است یا از مؤلفههای گذار به دموکراسی، به وضعیتی دستکم به سامان؟ فرج سرکوهی، نویسنده و روزنامهنگار، و قاسم شعلهسعدی، حقوقدان، در پاسخ به این پرسش ها از جمله گفته اند :
فرج سرکوهی :
جمهوری اسلامی زائیدۀ ساختارهایی است که خود به وجود آورده، هر چند اکنون به بردۀ آنها تبدیل شده است. این اصل همان قدر در زندگی یا ادبیات صادق است که در سیاست. مبانی و ساختارهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی که جمهوری اسلامی از آغاز برای خود تعریف و ابداع کرده، در عمل سلطۀ خود را بر نظام اسلامی تحمیل کردهاند. دشمنی با اسرائیل از جمله همین مبانی ساختاری است که نظام اسلامی را در چنبرۀ خود فشرده است. می توان و باید از حقوق فلسطینیان دفاع کرد. کمک های بشردوستانه در اختیار آنان گذاشت یا برای استیفای حقوق آنان تلاش های سیاسی و دیپلماتیک را در دستور کار قرار داد. اما، وقتی که جمهوری اسلامی به جای انجام این وظایف، خواستار نابودی نظامی اسرائیل میشود و برای این منظور سلاح و تجهیزات در اختیار گروه های مختلف میگذارد مسئله ماهیت و ابعاد خطرناکی پیدا میکند، چنانکه امروز نیز پیدا کرده است. چنین مبانی و ساختار ایدئولوژیکی مغایر با منافع ملی ایران به عنوان کشور صادرکنندۀ نفت و واردکنندۀ کالا است…
قاسم شعله سعدی :
: آقای خمینی که “هَر را از بَر تشخیص نمیداد” از روز اول موضعگیریهایی کرد که نظام جهانی را به چالش کشیدند. اولین آنها هم شعار “محو اسرائیل از صفحۀ روزگار” بود یا تشویق ارتش عراق به اقدام نظامی علیه قدرت مرکزی و یا حمایت از گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران که نتیجه شان در یک قلم تحمیل یک جنگ هشت ساله به کشور بود که بابت آن ملت ایران تاوان سنگینی پرداخت.
مشکل اصلی جمهوری اسلامی توهم قدرت است، آنهم نظامی که داراییهای ارزی اش امروز در نتیجۀ این سیاستها به چهار میلیارد دلار کاهش یافته هر چند تصور میکند که با چهار موشک توانسته به قدرت منطقه ای تبدیل شود. اما، این راهبرد تناقضی را نیز ایجاد کرده است، یعنی منطقه و جهان را به سمت یک تصمیمگیری نهایی سوق داده است. به این معنا که یا منطقه و جهان باید به قدرت جمهوری اسلامی که از جمله اهدافش نابودی اسرائیل است تمکین کنند یا این تهدید را از پیش پا بردارند. و چنین معضلی یعنی خطر جنگ. مگر جنگ هشت ساله با عراق چگونه آغاز شد؟ با همین دست توهمات و تدابیر نابخردانه. اما، این خطر مسئولیت ملت ایران را سنگینتر میکند. تنها ارادۀ ملت برای تغییر وضع موجود میتواند جلوی فجایع قبلاً تجربه شده از جمله وقوع یک جنگ بمراتب ویرانگرتر را بگیرد.
فرج سرکوهی :
سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی از جمله خصومت آن با اسرائیل پیش و بیش از همه به زیان ملت ایران تمام شده است. فلاکت و فقر اقتصادی حاکم بر کشور و یک نظام غارتگر رانتی که قادر است به تنهایی در فقدان حتی تحریمها کمر اقتصاد ایران را بشکند از جمله نتایج همین سیاستهاست.
ایران فی نفسه یا به طور بالقوه یک قدرت منطقه ای محسوب میشود یا میتواند بشود. اما، آنچه قدرت ایران را تشکیل میدهد نه توانایی نظامی آن، بلکه عواملی نظیر جمعیت، جغرافیا، تعداد افراد تحصیلکرده و یا قدرت اقتصادی آن است که البته در صورت متحقق شدن میتواند ایران را به قدرتی مهم در منطقه تبدیل سازد. مهمترین مانع واقعیت یافتن این قدرت تنش دائمی جمهوری اسلامی با جهان است که بر پایۀ ساختار ایدئولوژیک آن شکل یافته است. اگر این ساختار در آغاز فقط جنبۀ ایدئولوژیک داشت، اکنون مدتهاست به عامل تأمین منافع گروههای در قدرت تبدیل شده است. با این حال، ادامۀ وضع موجود تا بی نهایت امکانپذیر نیست. زیرا، این وضع نهایتاً شرایطی را پدید خواهد آورد که در آن نه از تاک نشانی خواهد ماند نه از تاک نشان.
قاسم شعله سعدی :
جمهوری اسلامی با بحران های ویژه نظامهای تمامیتخواه روبرو است که در اصل بحرانهای گذار به دموکراسی هستند. ولی گذار از یک وضعیت به هم ریخته به دموکراسی نیازمند تمایل و ارادۀ مردم ایران است که بخواهند جامعه را به چنین سمتی سوق بدهند. یا مردم ایران احساس مسئولیت کرده و ریشۀ بحرانهای جاری را که جمهوری اسلامی است برمیکنند یا اینکه دهها سال دیگر تبعات سنگین این وضعیت را تحمل خواهند کرد. تداوم این بی سرانجامی و بحران فقط اپوزیسیون را ناامید نکرده، بلکه خود جمهوری اسلامی ایران را دچار اشتباه محاسبه یا مبالغه دربارۀ توان خود کرده است به طوری که میپندارد برای همیشه مصون از پی آمدهای بی سرانجامی و بن بست حاضر خواهد ماند.
فرج سرکوهی :
مؤلفه های لازم برای پیش بینی آینده هنوز کافی نیستند. همانطور که مؤلفه های گذار به دموکراسی نیز کافی به نظر نمیرسند. اولین شرط گذار به دموکراسی وجود یک اپوزیسیون منسجم و صاحب نفوذ در لایه های مختلف اجتماعی است که متاسفانه امروز در ایران وجود ندارد. اما، هم اکنون تضادهای رژیم اسلامی نیز به اوج رسیده و اعمال یک سیاست یکدست سرکوب را از سوی این حکومت با دشواری روبرو ساخته است. ادامۀ این وضع می تواند به فساد و گندیدگی و نهایتاً فروپاشی خود نظام اسلامی منجر شود، شبیه آنچه که مثلاً در شوروی سابق روی داد و از درون آن یلتسین و سپس پوتین و مافیای حاکم بر روسیه امروز بیرون آمد. در واقع ما با یک شرایط کاملاً غیرقابل پیش بینی در ایران روبرو هستیم که میتواند در نتیجۀ بحرانها و فشارهای خارجی بدتر و وخیم تر از آنچه امروز هست بشود. در این وضعیت مبهم هم مؤلفه های گذار به دموکراسی هست، هم مؤلفه های فروپاشی نظام و هم مؤلفه های ادامۀ وضعیت منحط کنونی بی آنکه هیچیک از آنها بر دیگری غلبه داشته باشد.
قاسم شعله سعدی :
من مطمئن هستم که وضعیت کنونی حتما به سوی دموکراسی میل خواهد کرد. اما، موفقیت این سمت گیری همانطور که گفتم به تصمیم ملت ایران بستگی دارد. زیرا، ملت ایران در مقابل یک انتخاب تاریخی قرار گرفته است و فرصتهای تاریخی قابل تکرار نیستند. به گمان من سال جاری سالی است سرنوشتساز چه برای رژیم چه برای ملت ایران.
ناصر اعتمادی , رادیو فرانسه: