چرا باین روز دچار شدیم، دچار مصیبت و نکبت، دچاربیماری و افت زده، گرسنه و حیران و درمانده که چه میشود و بکجا میرویم؟ مگر ملت ایران، ملت بزرگی نیست؟ چه شد که زیر بار حکومت فرومایه ترین قشر جامعه، قشر آخوندها رفیم و به ذلت و خواری تن دادیم؟
شوم تر از این، بیش از 32 سال از 42 سال گذشته، فقیه ای بر ما حکومت کرده است که مظهر دین است و قدرت، جلوه شمشیراست و شریعت و قهر و خشونت، آخوندی که 32 سال است به ستیز باجهان برخاسته، و نظام تسلیم و اطاعت را در درون برقرار کرده است. بعمامه سیاهی که بر سر دارد و هر روز بلند و چاق تر شود و عبایی که بردوش اندخته ننگر. در پس آن چیزی جز مکر و خدعه نیابی.
مگر نه اینکه بسوی تمدن بزرگ برهبری شاهی که خود را از تبار کورش کبیر میدانست، در حرکت بودیم، چه شد که راه خود را کج کردیم و به دنده عقب زدیم، در حالیکه فکر میکردیم سوار بر دوش آنان که خرقه تقدس برتن داشتند و رستگاری بشر را در حرکت بسوی تاریکی میدانستند، بسوی خوشبختی، بسوی رفاه و آسایش و از همه مهمتر بسوی روشنایی و آزادی و رهایی از بندی های استبداد به پیش میرویم. براستی، زهی خیال باطل و خام اندیشی!
بنگر که در کجا هستیم امروز؟ بنابر اخیرترین گزارش سازمان عفو بین الملی، بیش از نیمی از تمامی اعدام هایی که در سراسر جهان باجرا در میآید، در جامعه ما بوقوع می پیوندد، جامعه ایکه ساخته شده از تقدس و تقوا، در جامعه ایکه بر آن مردانی حکومت میکنند، دانا و آگاه بخواست و اراده الله، همچنانکه در قران کریم بازتاب میآید. تردید مدار که طناب شریعت بگردن هیچ محکومی نیفتد بدون حضور قران و قرائتی چند از آیات آن. این بدان معنا است، مجازات اعدام، که جامعه جهانی، دون شان انسانی و مجازاتی هولناک علیه بشریت خوانده است، در کشوری بوقوع می پیوندد که بر آن قواعد و مقررات مقدس آسمانی حاکم است، شریعت اسلامی، شریعتی که قشری بنام روحانیت با متجاوز از 300 سال تاریخ، خود را متولی آن میداند.
آخوند خامنه ای، خداوند یکتا و یگانه، سراسر تقدس و تقوا، بارها اعلام کرده است که ما رکود زدیم. او البته که باید گردانفرازی هم بکند، چون او خود را مظهر اراده الله میداند، چرا خود را نستاید وقتی خود را خدا میداند.
اما، ولایت فقیه تنها در مجازات اعدام رکورد نزده است بلکه نظام کیفری ای را بر جامعه حاکم ساخته است برخاسته از اراده الله در 1400 سال پیش از این، مثل قصاص، ابتدایی ترین شیوه انتقام ستانی. چندی پیش فرزندی با برکشیدن چارپایه از زیرپای پدرش او را به طناب دار آویزان نمود و انتقام مادر از او بستاند. سریع و بدون هیچ تاملی، مبادا خاطر الله آزارده شود. عدالتی در خوردوران طفولیت و نادانی بشر، نه در دورانی که بشرجهان را دگرگون ساخته است، نه در دورانی که حفظ کرامت انسانی سرلوحه اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
حفظ کرامت انسانی نه تنها در مرکز قوانین اساسی اکثر کشورها، از جمله امریکا قرار دارد بلکه در تمامی اجرای مراحل قانونی از لحظه بازداشت تا مراحل مختلف اثبات جرم و در تمام دوران محکومیت دارای الویت نیز هست. متهم، انسان بوده و هست، قبل و بعد از آنکه بخطا متهم شود. پایمال کردن کرامت نه انسان سیاسی، حتی انسانی خطا کار، پایمال کردن کرامت تمامی انسانهاست.
البته باین مجازات غیر انسانی، قصاص، سننگسار و قطع ان یک از اعضای پیکر انسان که در ارتکاب جرم بکار گرفته شده است، مثل قطع دست سارق را باید افزود. نظام مقدس ولایت نشان داده است که انقدر ارزش برای کرامت انسانی قائل است و بدان حرمت میکذارد، که روزنامه نگار دگر اندیشی را از کشورهای خارج میرباید و در داخل برای برقرار سکوت و عبرت دگراندیش پس از یکسال نگاهداری در زندان انفرادی بدارمجازات میاویزد. روح الله زم نه اولین آنها بود و نه آخرین آنها. این جنایت ها بدست جنایتکارانی صورت میگیرد که سعادت را را در دیدن خود غرقه در خون ولایت ستیزان میدانند.
وای اکر سری بزندانهای جامعه مقدس اسلامی بزنی، بویژه به زندانی ها سیاسی و اطاقهای شکنجه. هم اکنون محمد نوری زاد، یکی از 14 درخواست کنندگان استعفای آخوند خامنه ای، در بستر مرک بسر میبرد و قرار است تا 15 سال دیگر در بند باشد. بعدا، آزادی او محدود است و همراه با محرومیت هایی ست که او را تا آخر عمر همراهی کنند. نوری زاد، شخصیتی ست شناخته شده و با نام و نشان، وای بحال آنان که بی نام و نشان اند. چه داستانهای عم انگیز از گذراندن سالها در سلولهای انفردی و پس از تحمل آنهمه درد و رنج بدار آویختنه شدن که بگوش نمیرسند.
بگذریم از زندانی های طولانی مدتی که مدافعین حقوق بشر مثل خانم نسرین ستوده و عبدلفتاح سلطانی و بسیاری دیگر از دگراندیشان و مخالقان سیاسی را بدان محکوم کرده اند. هم اکنون دو دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف، علی یونسی و امیر حسین مرادی بیش از یکسال است در بازداشتگاه موقت بسر میبرند. چه تعجب اگر مثل زندانیان دیگر تحت آزار و شکنجه و تحمل سلول انفرادی وادار باعتراف باتهامات وارده نموده و بدینوسیله راه را برای آویزان نمودن آنها از طناب شریعت هموار نمایند.
اما، این تنها نظام کیفری نیست که در تبعیت از شریعت، از قواعد و مقرراتی بر خاسته از احکام قران، در آمده است. جامعه مقدس ولایت جامعه ایست که تمامی عرصه های آن در تبعیت از شریعت اسلامی سامان یافته است. جمعیت شاغل کشور در طول روز بفعالیتهای میپردازند که باید در تبعیت با قانونمندیهای آن تخصص بحرکت در آیند. حال آنکه در تحت نظارت قواعد و مقرراتی بچرخش درآید که بنیان آن لزوما نه بر کسب رسمی لیاقت و شایستگی و معیارهای عقلانی ، بلکه بر اساس قواعد و مقررات شریعت، یعنی مقراتی که الویت را دهد بروابط فامیلی و خویشاوندی، برگزیده میشوند؛ بگونه ای که میتوان از ظهور روابط قبیله ای در جامعه ای سخن راند که در جهت معکوس باید حرکت کند، اگرانتظار دارد بقا یابد در آینده.
در نتیجه همین روابط قبیله برخاسته از تاریخ اسلام است که هم اکنون شاهد تمرکز ثروت و قدرت در دست اقلیت و گسترش اکثریت 80 درصدی نیازمندان، در جامعه ای هستیم که شریعت اسلامی بر آن حاکم است، جامعه ایکه، نیمی از اعدامها در جهان را بخود اختصاص میدهد. اگر این نشانی از عدالت اسلامی نیست، نشان چی چیزی میتواند باشد، جز نشانی بر آغاز فروپاشی حکومتی مقدسی که پرچم حرمت بکرامت انسانی را بدوش میکشد ولی کوچکترین عفو و بخشایشی بانسانی روا ندارد، بویژه اگر خطاکار بوده، دگر گونه بیاندیشد و یا سر بمخالفت و سر پیچی بردارد. حکومت اسلامی فرمانبر خدا میخواهد نه فرمانراوی خود.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi