عراق، یمن و سوریه و لبنان بعد از مداخله جمهوری اسلامی چه وضعیتی پیدا کردهاند؟
آثار مثبت استعمار بریتانیا در شرق ایالات متحده به خوبی دیده میشود. آسیابهای آبی، اسکلهها، طرحهای آبرسانی، دادگاهها و مراکز دولتی که در قرون هفدهم و هجدهم میلادی بنا گذاشته شدهاند این موضوع را گواهی میدهند. استعمار به معنای لغوی آن (طلب آبادانی) در میراث استعماری بریتانیا در هند، آفریقا و آمریکای مرکزی نیز به خوبی قابل مشاهده است.
اسلامگرایان با رد میراث استعمار اروپایی مدعی ارائه سعادت دنیوی و اخروی به ابنای بشر در صورت سلطه بر آنها بودهاند. اکنون باید دید آنها در مناطقی که قدرت و نفوذ یافتهاند با مردم و جامعه چه کردهاند. آیا سوریه، عراق، لبنان و یمن که امروز تحت نفوذ جمهوری اسلامی هستند و خود ایران که مقر عملیاتی آنهاست به سعادت دنیوی و اخروی دست یافتهاند یا امپریالیسم رژیم اسلامی در آن کشورها و ایران جز کشتار و ویرانی اثری بر جای نگذاشته است. وضعیت این چهار کشور را پس از مداخله جمهوری اسلامی یکبهیک به طور خلاصه بررسی میکنم. (در مورد کاری که اسلامگرایان با ایران کردهاند به کتاب سیهروزی ایران در آستانه ۱۴۰۰ رجوع کنید.)
لبنان
لبنان تا دهه هفتاد میلادی عروس خاورمیانه را در دل خود جای میداد. اما از دهه هشتاد بهبعد جمهوری اسلامی لبنان را به یکی از نقاط آتشافروزی خود تبدیل کرد. لبنان از مسیر حزبالله گروگان رژیم اسلامگرا نگاه داشته شده است تا از آن در مذاکره با اعراب، اروپا و ایالات متحده استفاده شود. اما مردم ایران هیچ منفعت اقتصادی از بیثباتی در لبنان نمیبرند. صادرات ایران به لبنان جنگجوی آموزشیافته و سلاح و ارز است که نتیجه آن فلاکت بیشتر برای مردم به دلیل حکم خامنهای مبنی بر عدم ورود واکسن کرونا از آمریکا و بریتانیا بوده است چون ضرورتهای هزینههای منطقهای خرید واکسن کافی را در کوتاهمدت غیرممکن میکردند.
لبنان پس از چهار دهه مداخله جمهوری اسلامی و مسلح شدن حزبالله تا بن دندان شاهد تشدید شکاف میان فرقهها، نارضایتی عمومی از دولتهای ناکارآمد (با مشارکت حزبالله)، بیثباتی در شکلگیری دولتها، سقوط شدید ارزش پول ملی، شیوع فساد و شکاف میان مردم است. جامعه لبنانی به سمت فروپاشی پیش میرود. اینها نکاتی است که مقامهای لبنانی آشکارا میگویند.
سوریه
سوریه تا قبل از حمایت ۱۰۰ درصدی جمهوری اسلامی از بشار اسد در تنشهای داخلی، یک دولت-ملت بود که اکثریت مردمان آن علیه دیکتاتوری و فساد خانواده اسد به پا خاسته بودند. اما سوریه بعد از مداخله، دیگر یک کشور نیست: مجموعهای از مناطق با تسلط کشورها و گروههای مختلف است. بدون سرکوب بشار اسد (پرتاب بمبهای بشکهای و شیمیایی به محلات و تیراندازی به مردم با تکتیرانداز در خیابان و کشتن دهها هزار زندانی در زندانها) با حمایت جمهوری اسلامی از روز اول مردم سوریه راه خود را پیدا میکردند و حتی داعش نیز زمینه مناسبی برای تاسیس دولت اسلامی در این کشور پیدا نمیکرد.
جمهوری اسلامی نقشی را که خود در شکلگیری داعش داشته بر گردن ایالات متحده میاندازد در حالی که سیاست اوباما عدم مداخله بود. امروز نیروهای نظامی چندین کشور در خاک سوریه حضور دارند و بشار اسد بر تکههایی از خاک این کشور حاکم است. این کشور حدود شش میلیون آواره دارد و بیش از ۴۰۰ هزار نفر از مردم آن کشته شدهاند. به یُمن همکاری جمهوری اسلامی، بشار پس از ۱۰ سال جنایت و کشتار جمعی هنوز در قدرت است و بر ویرانهها حکم میراند.
عراق
بدون دخالت جمهوری اسلامی، عراق میتوانست بعد از رهایی از صدام مسیر توسعه را از مجرای فدرالیسم و نظامیگریزدایی از سیاست خارجی و داخلی خود در پیش گیرد. قانون اساسی عراق متضمن حقوق سه گروه سنی، شیعه و کرد در این کشور است. اما جمهوری اسلامی همه دستاوردهای بزرگ خود یعنی فساد ساختاری، ناکارآمدی، ترور مخالفان و دیگراندیشان و ناهمرنگها (مثل ملکه زیبایی عراق)، اقتدارگرایی، میلیشیاسازی در برابر ارتش ملی، خلط دین و سیاست، فرقهگرایی و ایدئولوژیزه کردن سیاست و جامعه را به عراق هدیه کرد و سیاستمداران شیعه از همه اینها با شور و اشتیاق استقبال کردند. در نتیجه یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا قادر به تامین خدمات روزمره مردم مثل برق نیست.
یمن
هیچ کشوری به اندازه ایران نمیتوانست نقشی مخرب در یمن ایفا کند. حتی حضور القاعده در یمن تا این اندازه برای آن کشور مخرب نبود چون القاعده در پی به راه انداختن جنگ با عربستان سعودی نبود. یمن تا پیش از مداخله جمهوری اسلامی بهشت برین نبود اما اقوام و قبایل آن رئیسجمهورکشی و سودای تحت سلطه گرفتن کل کشور را در سر نمیپروراندند و کودکان آن کشور دچار سوءتغذیه نمیشدند. رابطه آنها با همسایه شمالی نیز استفاده از منابع کشوری ثروتمند بود و نه بمباران و تخریب.
جمهوری اسلامی برای درست کردن مشکل امنیتی برای عربستان سعودی حوثیها را که میتوانستند با دوستی با عربستان کشور خود را توسعه بخشند به ویرانگر اصلی کشور یمن تبدیل کردند. مسئول اصلی ویرانی یمن دولتی است که به جنگ بیپایان در این کشور دامن زده است. این جنگ تاکنون موجب دهها هزار تن کشته و میلیونها نفر آواره شده است. مقامهای جمهوری اسلامی میدانستند که عربستان سعودی اجازه نمیدهد دولتی تحتالحمایه جمهوری اسلامی در همسایگی آن نضج گیرد و میدانستند که آن پروژه به تحریم هوایی و دریایی یمن و گرسنگی و فلاکت میلیونها نفر میانجامد و برای رقابتهای منطقهای این کار را انجام دادند. دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی و رسانههای چپگرای غربی نیز بدون توجه به سازوکاری که جنگ در یمن را باعث شده، فجایای جنگ یمن را به حساب عربستان سعودی و ایالات متحده مینویسند.
افول در توسعه انسانی
چهار کشور فوق به علاوه ایران در همه استانداردهای جهانی در رتبههای پایین قرار داشته یا در حال افول بودهاند. به شاخص توسعه انسانی سازمان ملل نگاه کنید که آمارهایش را خود کشورها عرضه میکنند و کسی نمیتواند آمارهای عرضه شده را به دول غربی یا موسسات غربی نسبت دهد. در شاخص توسعه انسانی رتبههای یمن ۱۷۹ و سوریه ۱۵۱ بوده است. رتبه لبنان در سال ۲۰۱۱، ۷۱ و در سال ۲۰۲۰، ۹۲ بوده است (سقوط بیسترتبهای در یک دهه بهرغم صرف میلیاردها دلار از منابع مردم ایران). عراق بهرغم ثروت و درآمد نفتی عظیم در رتبههای ۱۲۰ تا ۱۳۰ قرار داشته است. این کشورها بهرغم دخالتهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی (که در صورت موفقیت باید امنیتآور میبود) از کمترین امنیت برخوردارند. اخبار جنگ و بمبگذاری و ترور در این چهار کشور در صدر اخبار دنیاست.
جمهوری اسلامی در چهار کشوری که مدعی نفوذ در آنهاست یک جاده، یک پل، یا یک دانشگاه و آزمایشگاه نساخته است. جمهوری اسلامی در این چهار کشور مشغول تلنبار کردن موشک و پهپاد جنگی و تیربار و مهمات در کنار استخدام نیروهای شبهنظامی و استقرار آنها در خانههای مصادرهای مردمگریخته از میدان جنگ بوده است. کار این نیروها نیز حمله به تاسیسات اسرائیلی و آمریکایی و ترور و حذف رقبا بوده است. عملیات دیگری که زیر نظر مرتضی رضایی (فرد مسئول ترانزیت مواد مخدر در بیت) در سوریه در جریان بوده تولید و توزیع مواد مخدر در منطقه و اروپا بوده است. از این رو روزی که جمهوری اسلامی از این مناطق برود هیچ اثری جز پر شدن قبرستانها و شهرهای ویران باقی نخواهد گذاشت.
روند رو به ویرانی و تباهی
هر چهار کشوری که مقامهای جمهوری اسلامی مدعی نفوذ بر پایتختهای آنها هستند در حال غرق شدناند: دو کشور با دولتهای رفوزه (یمن و سوریه)، یکی با دولت در حال سقوط (لبنان) و دیگری با دولتی که شبهنظامیان در خیابانها با تیربار برای آن شاخوشانه میکشند و از مناطق آن به سوی کشورهای همسایه موشک شلیک میکنند (عراق). جمهوری اسلامی متخصص سوراخ کردن کشتی ملتهاست. آنها با سوریه و عراق و لبنان و یمن همان کردهاند که با ایران. هر که با آنها بوده منفعت برده و هر که نبوده ضرر کرده یا حذف شده. بخش عمومی نیز اصولا حذف یا از آنِ خودسازی شده است. اسلامگرایی یعنی جنگ بیپایان، فقر روزافزون و فروپاشی اجتماعی.
نکته جالب توجه این است که میل به تباهی و ویرانی میلی پایانناپذیر است و اسلامگرایان شیعه در ایران به تباهی پنج کشور مورد اشاره قانع نیستند. آنها میخواهند پنج قاره را ویران سازند. آنها چون نمیتوانند بر کشورهای آزاد و توسعهیافته تسلط پیدا کنند نخست یک کشور را ویران میسازند تا در آن نفوذ پیدا کنند. اگر بدبخت کردن پنج ملت برای منطقه کافی نیست باید جمهوری اسلامی بتواند بیش از این نفت و گاز صادر کند و کشورهای دیگری را به ورطه سقوط بکشاند و ملتهایشان را به خاک سیاه بنشاند. همانطور که فاشیسم و کمونیسم در قرن بیستم دهها ملت را به خاک ذلت نشاندند اسلامگرایی شیعه و سنی همان نقش را در چند دهه اخیر بر عهده گرفتهاند.
ایندیپندنت فارسی: