بسیاری از مزیتهای اقتصادی استراتژیک ایران به دلیل سیاستهای جمهوری اسلامی، برای همیشه از دست رفته است
بیش از یک قرن است که رهبران سیاسی ایران میگویند ایران سرشار از منابع طبیعی است و به همین جهت یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست. آنها با وعده آینده، هر بار وعده میدهند که مردم را بهزودی به رفاه خواهند رسید. این در حالی است که بسیاری از کشورهای جهان که بهمانند ایران از منابع طبیعی غنی هستند، هنوز نتوانستهاند رفاه را در کشور خود به ارمغان بیاورند.
تا پیش از انقلاب سال،۵۷ محمدرضا پهلوی، با هدفگذاری «تمدن بزرگ» قصد داشت تا در یک برنامه چند دههای ایران را به سطح رفته کشورهای اروپایی برساند. به همین جهات با آزمون و خطا مسیرهای مختلفی را برای اجرای سیاستهای خود برگزید. به هر روی به نظر میرسید که ایران پیش از انقلاب، به دلیل درآمدهای سرشار نفتی و رابطه گسترده سیاسی با جهان غرب، این فرصت را به دست آورده بود تا خود را بتواند به سطح اول قدرتهای اقتصادی منطقه برساند.
پس از انقلاب، ایدئولوژی انقلابی و ارزشهای جدیدی که با قرائت خاص از تشیع ایجاد شد، مسیر تصمیمگیری و سیاستورزی در کشور را تغییر داد. جنگ ایران و عراق نیز مزید بر علت شد تا اقتصاد دیگر اولویت کشور نباشد. از این رو برخلاف رویه عادی در کشورهای توسعهیافته که سیاست در خدمت اقتصاد قرار دارد، در جمهوری اسلامی جاهطلبیهای نظامی و ایدئولوژیک بهعنوان هدف اصلی قرار گرفت و اقتصاد کشور موظف شد تا هزینه رسیدن به این اهداف را تأمین کند.
کاهش روابط سیاسی با جهان غرب و خصوصاً آمریکا که نشئت گرفته از نگاه غربستیزانه رهبران سیاسی ایران بود، بیش از پیش ایران را وادار به پرداخت هزینه کرد. ماجرا تا زمان افشا شدن فعالیتهای هستهای و تلاش جمهوری اسلامی برای ساخت بمب اتمی همچنان قابل تحمل بود تا اینکه پرونده هستهای ایران و بهتبع آن تحریمها، ایران را در سراشیبی سقوط اقتصادی قرار داد. بهطوری که در سال ١٣۵٧ خورشیدی ارزش ریال که زمانی جزو ۱۶ ارز برتر جهانی توسط صندوق بینالمللی پول معرفی شده بود، از هر دلار ۷۰ ریال در ابتدای انقلاب به ۲۳۰ هزار ریال در روزهای کنونی سقوط کرد.
ماجراجوییهای هستهای، حمله به منافع همسایگان و دستاندازی به کشورهای منطقه باعث شد تا تحریمهای بینالمللی علیه ایران سختتر شود. کشورهای منطقه نیز که به طور طبیعی میبایست شریک تجاری ایران باشند، در برابر تخاصم ایران موضع گرفتند و روابط خود با ایران را کاهش دادند.
این سقوط اقتصادی در حالی بود که کشورهای همسایه ایران وضعیت بهمراتب بهتری داشتند.
در حالی که ریال ایران در مقایسه یا دلار از ۳۶۰۰ تومان در سال ۲۰۱۵ به ۳۰ هزار تومان در سال ۲۰۲۰ رسید، ارزش پول امارات متحده عربی و عربستان طی همین مدت ثابت بود و هر دلار آمریکا با ۳.۶۷ درهم امارات معامله شد. ریال عربستان سعودی نیز طی ۵ سال با نرخ ثابت ۳.۷۵ در برابر هر دلار خرید و فروش میشد. این ثبات اقتصادی نشان میدهد که کشورهای همسایه ایران با نگاه استراتژیک به اقتصاد، سیاست خارجی خود را بر اساس رشد اقتصادی تنظیم کردهاند. سیل سرمایههای خارجی که طی یک دهه اخیر به سمت عربستان، امارات، ترکیه، قطر و… سرازیر شده، این کشورها را در شرایط مطلوبی قرار داده است.
طی همین سالها، فرصتهای مهم اقتصادی از دست ایران رفته است. فرصتهایی استراتژیک اقتصادی که دیگر تکرار نخواهد شد و شاید صحیح آن است که بگوییم دیگر امکان جبران آن نیست.
گاز، مهمترین مزیت اقتصادی ایران در منطقه
یکی از مزیتهای نسبی ایران در منطقه داشتن منابع غنی گاز طبیعی است. بسیاری از کارشناسان صنعت انرژی معتقدند که ایران حتی پس از پایان یافتن منابع نفت خود همچنان میتواند به تولید گاز طبیعی ادامه دهد. اما برای اینکه این فرصت به واقعیت تبدیل شود، میبایست امکان فروش و صادرات آن نیز فراهم شود.
ایران به لحاظ ژئوپلیتیک در موقعیتی مناسب قرار دارد. بهطوریکه دسترسی به قطبهای اقتصادی جهان برای آن سهلالوصول است. هند و پاکستان از جمله کشورهایی هستند که به دلیل جمعیت زیاد و رشد اقتصادی سریع نیازمند منابع انرژی جدید و پاک هستند. ایران به دلیل همسایگی با پاکستان این فرصت را دارد تا از بازار انرژی این کشور را در اختیار خود بگیرد و حتی با ترانزیت گاز از آن، بازار مهم و ارزشمند هند را نیز تصاحب کند. اما تحریمهای بینالمللی و تقابل سیاسی با ایالات متحده باعث شد تا هیچگاه قرارداد صادرات گاز ایران به پاکستان به نتیجه نرسد.
در مقابل، روسیه که خود را بهعنوان حامی استراتژیک جمهوری اسلامی معرفی میکند و از قضا حکومت ایران نیز تمامی تخممرغهایش را در سبد آن چیده، بازار بالفعل پاکستان و بالقوه هند را از دست ایران خارج کرد.
اخیراً، نیکولای شولگینف، وزیر انرژی روسیه اعلام کرد که با شفقت علی خان، سفیر پاکستان در مسکو سندی را امضا کردند که بر اساس آن پروژه ساخت خط لوله گاز از روسیه به پاکستان کلید میخورد. این خط لوله قرار است از افغانستان نیز گذر کند. بهعبارتدیگر روسیه با یک تیر چند نشان زده و بازار انرژی افغانستان، پاکستان و احتمالاً هند را تصاحب کرده است. با توجه به منابع غنی گاز روسیه، ایران دیگر عملاً نمیتواند در آینده راهی به این بازارها باز کند. به عبارت دیگر، علیرغم اینکه ایران حاضر بود گاز خود را با رقمی پایینتر از روسیه و با تخفیف بسیار به فروش برساند، بازار گاز شرق ایران برای همیشه از دست رفته است. در واقع روسیه که به لحاظ استراتژیک رقیب اقتصادی ایران در حوزه انرژی به شمار میرود، به دلیل ضعف سیاسی و انزوای بینالمللی، مزایای نسبی ایران در منطقه را تصاحب کرد.
به جز روسیه، پاکستان یک قرارداد نیز با قطر که در حوزه گازی پارس جنوبی رقیب ایران است، به امضا رسانده که قرار است بر مبنای آن از این کشور گاز مایع وارد کند.
از سوی دیگر ترکیه نیز یک مشتری خوب برای ایران به شمار میرود. این کشور از بزرگترین واردکنندگان گاز ایران به شمار میرود. زمانی برآورد میشد که ایران با استفاده از خط لوله گاز ترکیه، میتواند گاز خود را به اروپا نیز صادر کند و برای رسیدن به این هدف تنها نیاز است که توافقات سیاسی بین ایران و کشورهای در مسیر به امضا برسد. خصوصاً که اروپا بهطورجدی قصد دارد تا از وابستگی خود به گاز روسیه بکاهد.
در چنین شرایطی، شرکت گازپروم روسیه اعلام کرد که با دولت ترکیه قراردادی برای احداث خط لوله انتقال گاز از طریق دریای سیاه به ترکیه و در ادامه به کشورهای اروپایی امضا کرد. بر این اساس روسیه دو خط لوله به ترکیه احداث کرد که یکی نیاز ترکیه و دیگری نیاز جنوب اروپا را تأمین میکند.
کویت نیز دیگر کشور منطقه است که بهجای ایران با رقیب ایران یعنی قطر قرارداد انرژی بسته است و قرار است از قطر سالانه ۱۵ میلیون تن الانجی وارد کند.
با سقوط صدام حسین و هزینههای گزاف اقتصادی و سیاسی که جمهوری اسلامی در عراق متحمل شد، انتظار میرفت که بازارهای این کشور در دستان ایران باقی بماند. اما به نظر میرسد که داستان حتی در عراق نیز به سود ایران پیش نمیرود. همسایه غربی ایران در تلاش است تا به هر نحو وابستگی خود به ایران را کاهش دهد. از این رو این کشور با امضای قراردادی با چین قصد دارد با توسعه میدان گازی منصوریه، واردات گاز از ایران را کاهش دهد. همچنین، اخیراً مشخص شده که عراق در حال اتصال شبکه برق خود به کویت و سایر کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس است و در آیندهای نهچندان دور، میزان واردات برق این کشور از ایران نیز سیر نزولی خواهد یافت.
با توجه به اینکه بازار گاز برخلاف نفت نیازمند سرمایهگذاری عظیم، لولهکشی و تجهیزات بیشتری است، بنابراین نمیتوان امید داشت که با استفاده از ابزارهای دیگر بازاریابی، بازار از دست رفته را احیا کرد. اگرچه بهتبع این موضوع دیگر نمیتوان از اهرم سیاسی گاز بهعنوان ابزار چانهزنی دیپلماتیک و ایجاد اقتصاد سیاسی استفاده کرد.
اینها تنها مربوط به منافع استراتژیک صادرات گاز ایران است که بهراحتی ازدسترفته است.
جاده ابریشم جدید، رؤیای بر باد رفته
جاده ابریشم نوین، دیگر مزیت اقتصادی استراتژیکی است که ایران آن را از کف داده است.
با توجه به وضعیت ژئوپلیتیک، ایران از شرایط بسیار خوبی برای ترانزیت کالا بهرهمند است. امکان اتصال کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد جنوب ایران و همچنین مسیر شرق به غرب چین تا مدیترانه، توقع میرفت که ایران از این فرصت طلایی بهرهمند شود. اما این بار نیز انزوای سیاسی ایران و روابط خصمانه این کشور با غرب سبب شد تا پروژه جاده ابریشم جدید با دور زدن ایران، خارج از خاک آن گذر کند.
ترکیه، بهعنوان یکی دیگر از رقبای ایران در منطقه که در دوران تحریم دریچه تنفس اقتصادی ایران به شمار میرود، با احداث خط ریلی ترانزیتی بین استانبول تا شیان چین، عملاً ایران را از مسیر ترانزیت کالا به اروپا حذف کرد و باکو و تفلیس را جایگزین شهرهای ایرانی کرد.
در همین زمانی که ترکیه با سرمایهگذاری عظیم بهسرعت در حال تکمیل خط ریلی استانبول به شرق بود و چین نیز به کشورهای در مسیر جاده ابریشم کمکهای اقتصادی بسیاری میکرد، ایران هزینههای گزافی را بابت دور زدن تحریمهای ناشی از جاهطلبی هستهای و نفوذ نظامی در خاورمیانه پرداخت میکرد.
چین بابت تکمیل پروژه راه در کشور پاکستان ۶۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده است. ۱۵ میلیارد دلار به عربستان و ۵ میلیارد دلار به امارات داده است و تقریباً به همه کشورهای اطراف ما از این پروژهها بهره بردهاند اما هیچ رقمی به ایران نرسیده است.
در چنین شرایطی ایران از موضع ضعف حاضر به امضای سند همکاری ۲۵ سالهای شده که مانند نوشدارویی پس از مرگ سهراب است.
در واقع این مسیر ترانزیتی میتوانست بسیاری از شهرهای کوچک ایران را به دلیل قرارگرفتن در مسیر ترانزیت به اروپا و بهرهمندی از مزایای آن، لحاظ اقتصادی احیا کند. اما ایران بهجای اینکه طی چهار دهه گذشته مسیرهای ریلی خود را بهسرعت بسازد و به دنبال اتصال راهآهن خود با سایر همسایگان باشد، این فرصت را از دست داده است. بهطوری که خط ریلی چابهار به زاهدان که از سال ۱۳۸۹ آغاز شد، هنوز افتتاح نشده است. در حالی که در کشورهای دیگر راههای استراتژیک با اولویت طی ۳ تا ۵ سال به بهره برداری میرسند.
همین مشکل در مورد پروژه اتوبان تهران به شمال نیز همچنان ادامه دارد.
اسرائیل ستیزی و از دست رفتن بازارهای کشورهای عربی
جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب سال ۵۷، هویت خود را در اسرائیلستیزی تعریف کرده است. بهطوری که حتی در جنگ ایران و عراق نیز شعار «راه قدس از کربلا میگذرد» را سر داد. اما طی این چهار دهه، عملکرد سیاسی جمهوری اسلامی باعث شد تا کشورهای اسلامی و عربی منطقه با اسرائیل نزدیکتر شوند و بر سر دشمن مشترک یعنی «جمهوری اسلامی» به توافق برسند. این روند تا بدان جا پیش رفت که در ماههای پایانی ریاست جمهوری دونالد ترامپ، امارات متحده عربی، بحرین، مغرب و سودان نیز روابط خود با اسرائیل را عادی کردند و حتی سفارتهای اسرائیل نیز در این کشورها افتتاح شد. برخی دیگر از کشورهای عربی مانند عمان، عربستان و کویت نیز روابط غیررسمی را با اسرائیل بر قرار کردند بهطوری که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و برخی از اعضای کابینهاش به مسقط سفر کردند و مورد استقبال رسمی هیئت حاکمه عمان قرار گرفتند.
اما برقراری رابطه اسرائیل با کشورهای حوزه خلیجفارس به جز شکست سیاسی، یک ضربه بزرگ اقتصادی نیز برای ایران محسوب میشد. طی همین مدت کوتاه، امارات متحده عربی و بحرین، قراردادهای اقتصادی متعددی را با اسرائیل امضا کردند که به طور طبیعی ایران میتوانست آنها را تأمین کند.
امارات متحده عربی و اسرائیل قصد دارند با ایجاد یک خط ریلی بین ابوظبی تا حیفا، خلیجفارس را به دریای مدیترانه متصل کنند. این مسیر ریلی از کشورهای عربستان سعودی و اردن نیز خواهد گذشت و امکان انتقال کالاهای کشاورزی از اسرائیل به خلیجفارس را فراهم میکند. رئیس شورای اقتصادی دفتر نخستوزیری اسرائیل با اشاره به اینکه دو کشور امارات و اسرائیل سرمایه گذاریهای وسیعی بر روی ساخت و ارتقای زیرساختها انجام دادهاند، گفت که دو کشور قصد دارند از طریق خط ریلی که بخش بزرگی از آن موجود است، خلیجفارس را به بندر حیفا در اسرائیل متصل کنند.
بخش بزرگی از این مسیر در حال حاضر موجود است و تنها ۳۰۰ کیلومتر آن که در خاک عربستان سعودی و اردن قرار دارد، باید ساخته شود. این پروژه دارای اهمیت ژئوپلیتیکی و اقتصادی بینظیر و پتانسیل گستردهای برای اقتصاد اسرائیل هستند.
البته ساخت این بخش از راهآهن نیازمند همکاری اردن و عربستان سعودی است. با استفاده از این خط آهن میتوان کالاهای کشاورزی و محصولات تازه را از طریق اسرائیل، اردن و عربستان سعودی به خلیجفارس با سرعت و هزینه کم منتقل کرد. در صورت اتمام پروژه، انتقال کالا از خلیجفارس تا مدیترانه تنها دو روز زمان میبرد. در حالی که هماکنون انتقال کالا با کشتی و با استفاده از مسیر دریایی و کانال سوئز، نزدیک به ۱۲ روز به طول میانجامد. تأثیر اقتصادی این مسیر ریلی بر اقتصاد هر چهار کشور چشمگیر خواهد بود.
بندر ایلات یکی دیگر از پروژههای اصلی است که صندوق سرمایهگذاری استراتژیک امارات متحده عربی، در آن سرمایهگذاری میکند و هدف از ساخت آن، کمک به اقتصاد اسرائیل پس از بحران اقتصادی کووید -۱۹ است. بندر ایلات یکی از پنج پروژه بزرگی است که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر، آخر هفته گذشته بهعنوان بخشی از برنامه محرک دولت برای خروج اقتصاد از بحران کووید ذکر کرده است.
پروژه دیگری که بین اسرائیل و امارات در حال پیگیری است، خط لوله انتقال نفت ایلات-اشکلون است. اسرائیل اعلام کرد که برای انتقال نفت امارات به اروپا از طرق خط لوله اشکلون به ایلات به توفق مقدماتی دست یافته است. این خط لوله در صورت عملیاتی شدن این امکان را برای اسرائیل فراهم خواهد کرد که نقش فعالتری در تجارت انرژی، سیاستهای نفتی و سرمایهگذاریهای عمده نفتی منطقه ایفا کند و همچنین امنیت انرژی خود را نیز تا حد زیادی تضمین کند.
ایران در زمان پهلوی بزرگترین تأمین کننده نفت اسرائیل بود و نقش مهمی در امنیت انرژی این کشور ایفا میکرد. پس از انقلاب اجرای این پروژه متوقف شد. بر اساس قراردادی که در آن زمان به امضای دو دولت رسیده بود، قرار بود نفت خام ایران به بندر ایلات واقع در جنوب اسرائیل منتقل شود و سپس از آنجا به اشکلون، واقع در شمال آن کشور انتقال یافته و راهی بازارهای اروپا شود.
در حالیکه که کشورهای همسایه از صادرات انرژی برای افزایش حضور و نفوذ در منطقه و همچنین برای افزایش سطح رفاه و رشد اقتصادی بهره میگیرند. حضور و نفوذ ایران در بازار منطقهای انرژی روزبهروز کاهش مییابد. همکاری اسرائیل و امارات در حوزه انرژی و بهویژه عملیاتی کردن خط لوله ایلات- اشکلون هم منافع اقتصادی برای دو کشور به همراه خواهد داشت، هم از بعد ژئوپلیتیک امکان نقشآفرینی بیشتری برای این دو کشور به همراه خواهد داشت. همکاری دو کشور در زمینه انرژی میتواند الگویی برای سایر کشورهای عرب منطقه برای عادیسازی روابط با اسرائیل باشد و همچنین زمینه افزایش حضور امارات در حوزه سیاسی–اقتصادی و نظامی در دریای مدیترانه را بیش از پیش فراهم خواهد کرد.