ضربه شدیدی که «انتخابات» جمعه گذشته به جمهوری فکسنی اسلامی وارد کرد، بسیاری از مشاطهگران آن را نیز متزلزل کرده است
پس از «انتخابات» جمعه گذشته در ایران، انتظار میرفت که دکان مشاطهگری جمهوری اسلامی بهکلی تخته شود. با این حال، برخلاف انتظار، در روزهای گذشته شاهد کوششهایی برای آغاز دوری تازه از مشاطهگری بودهایم. اگر بازی سوفسطایی آیتالله علی خامنهای را کنار بگذاریم- بازیای که در آن مدعی شد آراء باطله نیز در تایید رژیم خمینیگرا بوده است- با چند رده متفاوت از مشاطهگران روبهرو میشویم.
در نخستین رده، کسانی هستند که لنین آنان را «ابلهان سودمند» مینامید. ابلهان سودمند استعداد خاصی برای خودفریبی دارند، بهویژه وقتی با افراد یا گروههایی روبهرو میشوند که با قاطعیت تمام از موضع خاص خود حمایت میکنند. به گفته لنین، ابلهان سودمند حتی حاضرند طنابی را که برای دار زدن آنان لازم است، شخصا فراهم کنند. در سالهای اخیر ابلهان سودمند را در حال تظاهرات یا توییتزنی در حمایت از انواع و اقسام دژخیمان از صدام حسین و معمر القذافی گرفته، تا کیم ایل سونگ دیدهایم. بدینسان، شگفتیآور نیست اگر نظام خمینیگرا در تهران نیز گروهی از این ابلهان را به خود جلب کند. نکته تراژیک اینجاست که بسیاری از این ابلهان از روی حسن نیت، اگر نخواهیم بگوییم خوشباوری، از دژخیمانی که خود را مظلوم جلوه میدهند، حمایت میکنند.
در رده دوم مشاطهگران، کسانی هستند که کارل اشمیت، فیلسوف سیاسی آلمانی، آنان را «همسفران» میخواند. این همسفران نیز از طبقات و فرهنگهای گوناگون میآیند تا سوار قطاری بشوند که رانندگی آن در اختیار دیگری است. این دیگری ممکن است دیو باشد یا فرشته. آنچه برای همسفران مهم است، مسیر قطار است. اگر ایستگاه مورد علاقه همسفران در این مسیر قرار داشته باشد، دیگر مهم نیست که مقصد نهایی کدام است یا در جریان سفر چه فجایعی ممکن است رخ بدهد. بدینسان، بسیار کسانی که به دلایل گوناگون، مثلا دشمن آمریکا هستند یا ضد یهود یا ضد سلطنت یا ضد دموکراسی، به آسانی برای سفر در قطار جمهوری اسلامی بلیت میخرند. در سالهای اخیر دیدهایم که بسیاری از این همسفران، مانند رهبران مفلوک حزب توده یا ملی-مذهبیهای سادهلوح در همین قطار شیطانی جان یا حداقل آزادی خود را از دست دادهاند. با این حال، جمهوری اسلامی، این قطار شیطانی، هنوز هم کسانی را مییابد که حاضرند بلیت بخرند و به قطار بپیوندند.
در رده سوم، آنانی هستند که شاید بتوان لقب «بازرگانان طهارت» را نصیبشان کرد. این بازرگانان طهارت میخواهند خود را پاک و منزه جلوه دهند و در نتیجه حاضرند هر پلشتی و پلیدی را درمورد یک نظام یا یک حزب پلشت و پلید توجیه کنند. اکثریت آنان حاضر نیستند در جمهوری اسلامی یا کره شمالی یا کوبا زندگی یا سرمایهگذاری کنند. اما برای آنان مشاطهگری رژیمهایی مانند سه رژیم ذکرشده، نوعی تصدیق طهارت بهشمار میآید.
در چهارمین رده، گروه سوار شو- پیاده شو یا به قول انگلیسیها هیچهایکرها قرار دارند. آنان در کنار جاده قدم میزنند و هرگاه فرصت پیش آمد، سوار اتومبیلی میشوند که آنان را چند منزل یا چند فرسنگ به مقصد نزدیکتر میکند. جمهوری اسلامی از این نوع هیچهایکرها زیاد داشته است. یاسر عرفات در آغاز حکومت آیتالله خمینی به تهران آمد و با یک چک چند رقمی برگشت تا چند ماه بعد، پس از گرفتن چک درشتتری از صدام حسین، به حمایت از عراق برای «نابودی عجم» برخیزد.
هیچهایکرهای دیگر مانند حماس، جبهه خلق برای آزادی فلسطین، حرکت محرومان لبنان، انصارالله یمن، فارک در کلمبیا، چاویستهای ونزوئلا و هواداران ایوو مورالس در بولیوی نیز به نوبه خود از جمهوری اسلامی برای مدتی سواری گرفتهاند.
رده پنجم تعلق دارد به مبارزان اجارهای، مانند حزبالله لبنان، حشد الشعبی عراق و بسیار افراد و گروهکهای ایرانی و غیرایرانی که با اخاذی از جمهوری اسلامی- گاه در چارچوب پرداختهای نقدی و گاه با قراردادهای پر نان و آب- از این رژیم غیر قابل دفاع، دفاع میکنند. در همان حال، وقتی میرسیم به آزمایش وفاداری واقعی آنان به جمهوری اسلامی، با تصویری دیگر روبهرو میشویم. مثلا حزبالله لبنان هر سال بیش از ۸۰۰ میلیون دلار از تهران میگیرد، اما حاضر نیست آقای خامنهای را بهعنوان «مرجع تقلید» و «اعلم العلما» شیعه در لبنان به رسمیت بشناسد. مبارزان اجارهای ایرانیالاصل نیز در سمینارها و بحثهای تلویزیونی از جمهوری اسلامی حمایت میکنند، اما در همان حال، در پژوهشکدههای آمریکایی هوادار اسرائیل، در نقش تحلیلگر، برای برافکندن رژیم برنامه ارائه میدهند.
ششمین رده مشاطهگران را میتوان «ترکان حرفهای» نامید. این اصطلاح را تالیران، دولتمرد فرانسوی قرون هجدهم و نوزدهم، عرضه کرد و اطلاق میشد به کسانی که از تجارت با امپراتوری عثمانی سود میبردند. ترکان حرفهای پیش از سفر به عثمانی یک سبیل دوآتشه به تقلید از پاشاهای قسطنطنیه میگذاشتند، یک تسبیح اسلامی در دست میگرفتند و کشیدن قلیان را تمرین میکردند تا هنگام ورود به قلمرو «سلطان- خلیفه» جزو «خودیها» به شمار آیند. یک نمونه جالب از ترکان حرفهای را چندی پیش در یک کنفرانس در فضای مجازی دیدم- یک خانم فرانسوی که پدرش سالها وکیل سفارت جمهوری اسلامی در پاریس بوده است. یک روسری هرمس، احتمالا به قیمت ۱۰۰۰ دلار بهعنوان حجاب، غیبت هرگونه آرایش و یک قیافه معصوم و حق بهجانب، به این خانم امکان میداد که جمهوری اسلامی را «یک دموکراسی سکولار در حال تحول» بخواند. نمونهای دیگر از این ترکان حرفهای یک لرد انگلیسی است که اداره بخش مهمی از اموال رهبران پیشین و کنونی جمهوری اسلامی را در لندن برعهده دارد. او نیز هنگام سفر به تهران، کراواتهای گرانقیمت را کنار میگذارد، یک تسبیح به دست میگیرد و پیراهن بییقه میپوشد و به محض ورود به تهران برای «ادای احترام» به آرامگاه «امام» خمینی میرود.
هفتمین و آخرین گروه مشاطهگران، غالبا ایرانیاند. آنان را میتوان «دلزدگان از خویش» نامید- کسانی که با ایرانی بودن خود مشکل دارند و میکوشند بگویند اصولا چیزی به نام ملت ایران وجود نداشته است و ندارد. علاقه آنان به مسلک خمینیگرایی بهخاطر نفرتی است که این مسلک و پیروان آن، همواره در قبال ایران و ایرانیگری یا ایرانشهری ابراز کردهاند. بسیاری از این مشاطهگران دارای سوابق چپگرایی و هواداری شوروی یا چین کمونیست هستند. کینه آنان نسبت به محمدرضاشاه و بهطور کلی تمامی نهاد شاهنشاهی ایران در طول تاریخ، چارچوبی است که دور افکار و آرمانهای خود براساس مارکسیسم بدفهمیده شده و شعارهای صدتا یک غاز ضدیت با امپریالیسم قرار میدهند.
بسیار کسانی که جزو یکی از گروههای یاد شده قرار دارند، گاه در لباس منتقد نظام خمینیگرا نیز ظاهر میشوند تا به خیال خود، با عرضه یک بیطرفی مجازی، مشروعیتی بهدست آورند. مثلا یک استاد ایرانیالاصل دانشگاه در ایالات متحده، از یک سو میگوید: انتخابات ریاست جمهوری اسلامی از آغاز تا پایان مهندسیشده بود، اما بلافاصله، برگزاری همین انتخابات را به مردم ایران تبریک میگوید. یک کمونیست پیر با شعار «نه به رئیسی» در یک پایتخت اروپایی ظاهر میشود و سپس در سفارت جمهوری اسلامی رای خود را -احتمالا به همان رئیسی- به صندوق میاندازد.
دو دوزهبازی یکی از ویژگیهای همه کسانی است که در ردههای بالا یاد کردیم.
ایران ما امروز نخستین کشوری نیست که با چنین مشاطهگرانی روبهرو است. تاریخ پر است از نمونههایی از همه ردههای ذکرشده- عناصری که فضای سیاسی را آلوده میکنند، بسیاری از مردم را به گمراهی میکشانند و در بعضی موارد تراژدیهای بزرگ تاریخی مانند نازیسم در آلمان، استالینیسم در شوروی و مائوئیسم در چین را، لااقل برای مدتی، از دید جهانیان پنهان نگاه میدارند.
خوشبختانه، ضربه شدیدی که «انتخابات» جمعه گذشته به جمهوری فکسنی اسلامی وارد کرد، بسیاری از مشاطهگران آن را نیز متزلزل کرده است. درحالیکه مرحلهای تازه از مبارزات ملت ایران برای پس گرفتن آزادی و حقوق ملی خود آغاز میشود، همه مشاطهگران، از ابلهان سودمند گرفته تا ترکان حرفهای، ناچار خواهند بود به این پرسش پاسخ دهند: آیا روی اسب نیمهمرده شرطبندی نکردهایم؟
ایندیپندنت فارسی: