پیروزی طالبان تئوری سازمان اسلام سیاسی و دولت اسلامی را چه از نوع مدنی و چه از نوع مسلحانه، بدنام خواهد کرد
در مدت یک ماه یک پیروزی در افغانستان و یک شکست در تونس رقم خورد. پیروزی طالبان و تسلط آن بر قدرت در سازمانهای اسلام سیاسی و گروههای افراطگرای مسلح در منطقه که شکست را پیدرپی تجربه کردهاند امید و نشاط بخشید و بر ناکامی و به حاشیه رانده شدن حزب النهضه تونس که خود را پایان راه برای جریانهای مذهبی خواهان قدرت در منطقه ارزیابی میکند، پرده افکند. پس آیا اسلامیستها در پیروزیاند یا در شکست؟ در فرازند یا در فرود؟
طالبان شباهت زیادی با النهضه تونس، اخوانالمسلمین مصر و سازمان قومی اسلامی سودان ندارد؛ طالبان یک جنبش قبیلهای پشتونی است که در راس آن رهبران دینی قرار دارند. اما اخوانالمسلمین نه یک جنبش مبارز میهنی و محلی بلکه یک سازمان دینی فرا ملی است که همه جهان اسلام را جزو قلمرو دولت خود و همه مسلمانان را پیروان راه خود میداند، پروژه این سازمان عبارت است از احیای خلافت اسلامی که از آن وسیلهای ساخته است برای رسیدن به قدرت. مانند حزب کمونیست که دارای پروژه فرا ملی و جهانی است و مانند حزب بعث که اندیشه ناسیونالیسم عربی افراطگرایانه دارد و شعارش «ملت واحد عرب» است.
به نظر من پروژه محلی و فرا ملی اخوانالمسلمین در حال زوال و انحطاط است. پیروانش علت این را کودتاها و توطئهها میدانند، اما علت اصلی ناکامی اخوانالمسلمین در تونس، شکست آن در تجربه سیاسی است که نفرت گسترده مردمی را علیه آن برانگیخته است، علتی که خودشان نیز منکر آن نیستند.
آیا پروژه دولتسازی اخوانالمسلمین که در مصر، سودان و تونس قدرت را در دست گرفتند یا در قدرت شریک بودهاند مرده و فروکش کرده است؟ یا اینکه ما با موج دوم پیروزی جریان اسلام سیاسی روبهرو هستیم؟ البته پیامدها و درسهای حاصل از آن نشان میدهد که ما به زودی شاهد فروکش کردن هرچه بیشتر پروژه اسلام سیاسی خواهیم بود و نه ادامه رقابت میان دولت مذهبی و دولت ملی.
از دید من عکس آنچه گفته میشود، پیروزی طالبان تئوری سازمان اسلام سیاسی و دولت اسلامی را چه از نوع مدنی و چه از نوع مسلحانه، بدنام خواهد کرد و به آن آسیب خواهد زد. اسلامیستهایی که امروز به پیروزی طالبان و بازگشتش به قدرت در افغانستان و خروج آمریکا از آن کشور میبالند و افتخار میکنند در آیندهای نهچندان دور بیزاری خود را از طالبان اعلام خواهند کرد و خواهند گفت که این گروه چهره حقیقی اسلام را مسخ میکند و سبب بدنامی آن میشود. البته منظور من از «سرمایهگذاری سیاسی ناکام» که در مقاله گذشته خود به آن اشاره کرده بودم، نیز همین است.
دلایل و قرائن این ناکامی هماکنون در حال روشن شدن است، تا جاییکه میانجیها و لابیهای طالبان مجبور شدند از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا تقاضا کنند که به دولت جدید در کابل فرصت دهند تا ثابت کند که برای قوانین و هنجارهای بینالمللی احترام قائل است. اما تصور اینکه طالبان بتواند ماهیت خود را تغییر دهد بسیار دشوار است.
هرچند طالبان یک جنبش دینیـاجتماعی سادهای است و مانند القاعده و داعش جنبش سیاسی شروری نیست، اما مایه ترس و نگرانی این است که جنبش طالبان میتواند بستر راحتی برای سازمانهای اسلامی افراطگرا و حتی برخی از نظامها باشد زیرا گفتمان طالبانی افغانی در اعماقش مشابه به گفتمان همین سازمانهای افراطگرا است.
جنبش طالبان مانند سایر جنبشهای دینی و تاریکاندیشِ مشابه، عوامل ویرانی و نابودیش را در ذات و درون خودش دارد. این گونه جنبشها وقتی قدرت را در دست میگیرند خشنتر و تندروتر میشوند و به سبب ناتوانی آنها در سازگاری با شرایط بیرونی، جهان را علیه خود میشورانند.
پس از پیروزی طالبان به سرعت سخنگویان آن در تلویزیونها ظاهر شدند و با نمایندگان کشورها و سازمانهای بینالمللی نشستند و تلاش کردند چهره معتدل و قابل پذیرشی از جنبش به جهانیان ارائه کنند. اما چند روز بعد روشن شد که آنها چهرههای رسانهای و ظاهری طالبانند و رهبران حقیقی مسلح و افراطگرا در باطن و در پس پرده نشستهاند و تصمیم نهایی را آنها میگیرند.
این یک پدیده متعارف در سازمانهای سری و زیرزمینی است. شما وقتی سخنان و طرحهای اندیشمندان و رهبرانی اخوانیِ مانند عبدالمنعم ابوالفتوح را میشنوید در آن واقعیتگرایی، مثبتگرایی و میانهروی را میبینید، صرف نظر از اینکه سخنان او از روی اخلاص و باور باشد، یا طوری که دیگران او را متهم میکنند، برای مصرف افکار عمومی باشد. اما در واقعیت تصمیمگیری و اجرا در دست شخصیتهای افراطگرای اخوانالمسلمین قرار دارد، مانند خیرت شاطر که میگوید اگرچه در قدرت نبود، اما حکومت را مدیریت میکرد.
طالبان دوحه غیر از طالبان کابل است. طالبان دوحه سازی را نواختند که غرب را به وجد آورد، اما چند روز بعد شنیدیم که زمامداران حقیقی در خیابانهای کابل چیزهایی میگویند که با آنچه طالبان دوحه در نشستهای خبری میگفت کاملا تفاوت دارد. پیروزی طالبان شکست سازمانهای سیاسی دینی مدنی است که اکنون در حالت انحطاط و افول قرار گرفتهاند و در مقابل سازمانهای اسلامی سیاسی مسلح در حال پیروزی و صعوداند.
(برگرفته از روزنامه الشرق الاوسط)
ایندیپندنت فارسی