حاصل حدود ۴۰ سال خصومت بین دو کشور، نزدیکی هرچه بیشتر جغرافیایی اسرائیل به ایران است
خصومت پایانناپذیر بین ایران و اسرائیل هر روز شکل و شیوه جدیدی پیدا میکند. نمیتوان گفت ایران و اسرائیل با یکدیگر رابطهای ندارند، چرا که تصمیمگیرندگان و دیپلماتهای دو کشور ـ بیش از هر دو کشور فرضی دیگری ـ به شکل منظم و مداوم خطاب به یکدیگر حرف میزنند و حرفهای یکدیگر را میشنوند و به آن پاسخ میدهند! فقط روبهروی هم ننشستهاند و حضور یکدیگر را تحمل نمیکنند.
گرچه حتی در سال ۲۰۰۳ موشه کاتساب، رئیسجمهوری (ایرانیالاصل) وقت اسرائیل، مدعی شد با محمد خاتمی، رئیسجمهوری اصلاحطلب ایران، دست داده و «به زبان فارسی با او سلام و احوالپرسی کرده است». بیبیسی در پوشش مراسم خاکسپاری پاپ ژان پل دوم، رهبر فقید مسیحیان کاتولیک جهان، حتی عکسی از محمد خاتمی منتشر کرد که در کنار موشه کاتساب و در حال دست دادن با پادشاه اردن ایستاده است و موشه کاتساب چهرهای شادمان و دوستانه دارد. (بیبیسی فارسی جمعه ۸ آوریل ۲۰۰۳)
پیش از آن هم در خلال جنگ ایران و عراق، جمهوری اسلامی ایران مقادیر زیادی اسلحه از اسرائیل یا با دلالی اسرائیل از آمریکا خریداری کرد. آریل شارون، نخستوزیر وقت اسرائیل، این موضوع را تایید کرد اما هاشمی رفسنجانی سالها بعد در مصاحبهای با خبر گزاری ایسنا در مورد ماجرای مک فارلین، مدعی شد وقتی در فرودگاه متوجه شدند این تسلیحات نشان اسرائیلی دارد آنها را تحویل نگرفتند و بعدها بردند و به جای آن اسلحه ساخت آمریکا را جایگزین کردند. (ایسنا ۴ خرداد ۱۳۹۴)
البته اسرائیل بر مبنای دشمنِ دشمن من، دوست من است عمل کرد چون میدانست که آن اسلحهها علیه عراق و صدام حسین به کار گرفته میشود که دشمن علنی اسرائیل بود و ایران در واقع با دشمن اسرائیل میجنگید اما این محاسبات درست در نیامد و خصومت بین ایران و اسرائیل پس از پایان جنگ ایران و عراق تغییر ماهیت داد و مدتی به نوعی رقابت در همه زمینهها منجر شد.
جالب است که حتی در زمینههای اجتماعی و اقتصادی نیز رقابتهای ناگفته و پنهان وجود داشت. از تولید محصولات صادراتی که پیش از انقلاب کسب شهرتی کرده بودند مانند پنیر لیقوان گرفته تا رقابت در روادیدهای دانشجویی و بازدیدهای علمی از دانشگاههای آمریکا شروع شد و کمکم به عرصه پیشرفتهای اتمی ایران کشید.
اینکه اسرائیل یک قدرت «دو فاکتو» در زمینه اتمی است شکی نیست. این قدرت اتمی با محدودیتهای پیمان منع گسترش اتمی کاری ندارد ولی هیچوقت یک مقام رسمی دولتی اسرائیل اقرار نکرده است که چند بمب یا کلاهک اتمی دارد.
سیاست اسرائیل به اصطلاح غیرشفاف (Opaque) است که اجازه میدهد هر کسی برداشت خودش را از دادههای موجود داشته باشد و در نتیجه افراط و تفریط در فرآوری دادهها ایجاد میکند. دادههای موجود در مراکز مطالعاتی مانند مرکز کنترل تسلیحات و منع گسترش اتمی (Center for Arms Control and Non-Proliferation) نشان میدهد که اسرائیل دستکم ۹۰ کلاهک اتمی از نوع پلوتونیوم دارد و افزون بر آن پلوتونیوم کافی برای تولید ۱۰۰ تا۲۰۰ بمب دیگر را در اختیار دارد. این مقدار پلوتونیوم قابل استفاده در بمب از توان بازدارندگی کافی برخوردار است ولی به طور یقین قابل مقایسه با قدرتهای رسمی و شناختهشده اتمی نیست.
سندی به تاریخ ۱۹۶۹ که چندین سال پیش از حالت محرمانه خارج شده است نشان میدهد که ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر در زمان فروش هواپیماهای پلانتوم به اسرائیل این کشور را موظف کرده بودند که در خاور نزدیک (خاورمیانه) نخستین کشوری نباشد که دست به «Introduce» کردن بمب اتمی بزند. اسرائیل این عبارت را به معنای مجوز داشتن بمب اتمی گرفت مشروط بر اینکه بمب اتمی را آزمایش و علنی نکند.
به همین دلیل سیاست غیرشفاف و غیرعلنی اسرائیل شکل گرفت و اسرائیل هیچوقت وارد پیمان منع گسترش اتمی نشد و به شکل رسمی هم نپذیرفت که چند بمب اتمی دارد و اصلا بمب دارد یا ندارد.
با وجود این اسرائیل حق خود میداند که از پدیدار شدن یک قدرت اتمی دیگر در خاورمیانه جلوگیری کند. در سال ۱۹۸۱ رآکتور اتمی «اوزیراک» را در عراق بمباران کرد.
اسرائیل اعتقاد داشت عراقیها این رآکتور را برای کاربردهای نظامی راهاندازی کردهاند. مرکز کنترل تسلیحات و منع گسترش اتمی معتقد است ویروسهایی که سایت غنیسازی نطنز را از کار انداختهاند در ادامه همین سیاست اسرائیل و در جهت جلوگیری از پدید آمدن یک قدرت اتمی دیگر در منطقه بوده است.
به عبارت دیگر اسرائیل میخواهد انحصار داشتن سلاح اتمی را در خاورمیانه برای خود حفظ کند و بدون اینکه شفافیتی در کمیت تسلیحات اتمی خود داشته باشد ضمن ایجاد ارعاب از پدیدار شدن یک رقیب فرضی که این انحصار را بشکند نیز جلوگیری کند.
اسرائیل به اتکای هواپیماهای اف ـ۱۵، و اف ـ۳۵ آمریکایی دستکم در تئوری و به فرض توانایی برخی تغییرات، میتواند تا شعاع ۳۵۰۰ کیلومتر بمب اتمی حمل کند و قرار است اف ـ۱۶ های موجود نیز با اف ـ۳۵ معاوضه شوند که در آن صورت توانایی مانور بالاتری خواهند داشت.
علاوه بر آن اسرائیل در زمین و دریا نیز تواناییهای چشمگیری در شکل موشک و زیردریایی در اختیار دارد اما مشخص نیست تا چه حد این تواناییها قادر به حمل کلاهک اتمی باشد.
اسرائیل سالیانه مبالغی کمک نقدی از آمریکا دریافت میکند با این تعهد که ۵۰ درصد آن پول را صرف خریدهای نظامی از خود آمریکا کند. این رقم از سال ۲۰۱۶ و در زمان ریاستجمهوری اوباما به سالانه سه میلیارد و هشتصد میلیون دلار افزایش یافت. علاوه بر آن جو بایدن در ماه سپتامبر مبلغ یک میلیارد دلار به صورت جداگانه برای تقویت سیستم دفاع هوایی اسرائیل موسوم به گنبد آهنین کمک کرد. دولتهای ایالات متحده تقریبا بدون استثناء و بدون قید و شرط حمایت از اسرائیل را اولویت اول خود تلقی میکنند.
مقایسه توان اتمی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل امری باطل است و به هیاهوی بسیار برای هیچ شباهت دارد. اما آنچه این مقایسه را ضروری میکند دو نوع تهدید از جانب ایران است: اول تهدیدات کلامی و تبلیغاتی و قصد علنیشده ایران برای نابودی اسرائیل و محو آن از روی نقشه جهان که از سال ۲۰۱۵ اعلام شده است و قرار است تا ۲۰۴۰ عملی شود! گرچه به تازگی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران، با یک درجه تخفیف این هدف را تغییر داده و به شبکه خبری «المسیره» که حوثیهای یمن اداره میکنند گفته است که اسرائیل باید «در آمریکا، آلاسکا یا اروپا به دنبال محلی برای زندگی باشد». (خبرگزاری میزان ۳۰ شهریور ۱۴۰۰)
تهدید دوم ایران حمایت مادی، معنوی، تسلیحاتی و تکنولوژیک از گروهها و نیروهای انسانی است که اسرائیل را از نظر جغرافیایی در محاصره دارند یا حتی در درون اسرائیل زندگی میکنند. این نیروها در لبنان (حزبالله)، در سوریه (نیروهای نیابتی مورد حمایت و سازماندهی شده ایران)، حماس و جهاد اسلامی هستند.
از این گذشته در رویدادهایی در اطراف دنیا مانند انفجار مرکز همیاری یهودیان (آمیا) در ۱۸ ژوئیه ۱۹۹۴ در آرژانتین نام ایران برده میشود. بهرغم انکار ایران در دست داشتن در آن رویداد، دستکم از ۹ ایرانی نام برده شده و برای ۶ نفر از آنان از جمله علی فلاحیان، محسن رضایی و احمد وحیدی حکم جلب بینالمللی صادر شده است.
امروز میتوان گفت حاصل حدود ۴۰ سال خصومت بین دو کشور، نزدیکی هرچه بیشتر جغرافیایی اسرائیل به ایران است. اسرائیل به دفعات توان خود را برای تحمیل خسارت و حمله نظامی به گروههای نیابتی مورد حمایت ایران نشان داده است. روزی نیست که در نقاطی از خاک سوریه و نزدیک به ارتفاعات گولان، شبهنظامیان مورد حمایت ایران مورد حمله اسرائیل قرار نگیرند اما صرفنظر از برخوردهای نظامی، اکنون اسرائیل با افتتاح رسمی سفارت خود در بحرین و امضای توافق صلح ابراهیم با امارات متحده عربی و بحرین، به شکل عملی در همسایگی ایران و در آبهای خلیج فارس جای پایی برای خود ایجاد کرده است. این پیمان با مراکش و سودان نیز امضا شده است.
در اقلیم کردستان برخی نمایندگان کرد و عراقی برای عادیسازی روابط با اسرائیل دیدار داشتهاند؛ گروهی از ایرانیان نیز در یک سفر تمثیلی به اسرائیل صحبت از پایهگذاری پیمان «کوروش» کردهاند. ناگفته نماند که ارزیابی دقیقی از رویکرد و استقبال یا عدم استقبال مردم نسبت به پیمان ابراهیم در دست نیست و با جایگزین شدن دولت جو بایدن تبلیغات دوران دولت دونالد ترامپ نیز کمتر شنیده میشود.
گرچه میتوان گفت علاقمند نبودن عربستان سعودی برای ورود به این پیمان از استقبال جهان عرب نسبت به آن کاسته است ولی در هر حال برای اسرائیل دستاورد مثبتی به حساب میآید. اسرائیل با همسایه دیگر ایران، جمهوری آذربایجان در شمال غرب، روابط دوستانهای دارد که از نظر مقامات وزارت خارجه ایران «تحرکات علیه امنیت ملی ایران» تلقی شده و به رویکرد خصمانه جمهوری اسلامی را نسبت به جمهوری آذربایجان دامن میزند. رابطه اسرائیل با روسیه بسیار عالی است و همچنین با هندوستان روابطی حسنه دارد.
در مقابل، راهبرد «مرگ با هزار ضربه چاقو» که ظاهرا طرح پیشنهادی نفتالی بنت، نخستوزیر اسرائیل، علیه ایران است نشان میدهد که اسرائیل طرحی برای ضربهزنیهای متعدد در زمینههای گوناگون از جمله در تواناییهای اتمی به ایران دارد که در نهایت جمهوری اسلامی را از پا بیاندازد. این کشور اعتقادی به موثر بودن فشارهای آمریکا بر ایران ندارد و ضربات کوچک را چاره کار میداند.
از طرف دیگر همین ضربات کوچک، بمبارانهای نقطهای، انفجار، حملات پهپادی، ترور افراد و دانشمندان اتمی، ویروسهای کامپیوتری و شیوههای دیگر مانند نفوذ داخلی برای سرقت مدارک اتمی در عمل بسیار موثر بوده و با هر ضربه برنامه اتمی ایران را برای مدتی به تاخیر انداخته است.
در این رابطه تاکتیک انکار تا تایید طرف مقابل هم کارگر بوده و به دفعات حملات اسرائیل پس از اینکه جمهوری اسلامی اصل واقعه را انکار کرده است از طرف رسانههای مختلف و حتی رسانههای اسرائیلی فاش شده است. آخرین مورد از این نوع تنشها انفجار روز چهارم مهر در یک مرکز تحقیقاتی سپاه پاسداران در غرب تهران است که موجب مرگ دو نفر و مجروح شدن عدهای دیگر شد. سپاه این رویداد را یک حریق نامید ولی انتشار تصاویر ماهوارهای خلاف این ادعا را نشان میدهد.
اکنون با تاخیر قابل ملاحظهای که در مذاکرات احیای برجام رخ داده و گامهایی که ایران در جهت افزایش توان تولید اورانیوم غنیشده و سانتریفیوژهای جدید برداشته است نگرانی از اینکه زمان گریز اتمی کوتاه و کوتاهتر شده است ذهن اسرائیل و بخشی از جامعه بینالمللی را به خود مشغول کرده است. همین نگرانیها میتواند به اسرائیل انگیزه رویارویی مستقیم بدهد و موجب شود منتظر به نتیجه رسیدن مذاکرات احیای برجام نماند و خود به تنهایی وارد عمل شود.
تا سال ۱۹۹۸ هند و پاکستان قریب ۷۰ سال با یکدیگر سر منطقه کشمیر مناقشه و حتی رویارویی نظامی داشتند. هند اولین آزمایش اتمی خود را در ۱۹۷۴ انجام داده بود ولی در سال ۱۹۹۸ آزمایش اتمی پاکستان به انحصار اتمی هند در شبه قاره پایان داد و هر دو کشور خیلی زود از یک قدرت «دو فاکتو»ی اتمی تبدیل به قدرت «دو ژور» شدند و به باشگاه کشورهای اتمی راه یافتند.
پرسش اصلی این است که آیا اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران مسیر مشابهای میپیمایند؟ این مسیر چه وقت به پایان میرسد و آیا در نتیجه آن انحصار اتمی اسرائیل خواهد شکست؟ آیا تاخیر مذاکرات وین را باید به عنوان آغاز مسیر اتمیشدن ایران بدانیم؟ و آیا همانطور که پاکستان و هندوستان سر انجام در سال ۱۳۹۶ با یکدیگر به عضویت رسمی سازمان همکاریهای شانگهای در آمدند، روزی ایران و اسرائیل هم در ساختاری مشابه با یکدیگر دور یک میز خواهند نشست و پیمان ابراهیم، یا اسماعیل، یا کوروش یا چیز دیگر را امضاء خواهند کرد؟ در این میان تکلیف سایر کشورهای منطقه خلیج فارس که به دنبال نوعی تکنولوژی اتمی برای تولید انرژی یا تولید بمب هستند چه خواهد شد؟
ایندیپندنت فارسی :