به نظر می رسد که هنوز بسیارانی متوجه فاجعه ی تازه ای نشده اند، که حکومت اسلامی حاکم بر ایران، در تدارک آن است. فاجعه ای که دودش فقط به چشم ایرانیان نمی رود، بلکه به نوعی جهانیان را نیز نشانه گرفته است. این فاجعه ظاهرا زیر عنوان قانون «جوانی جمعیت» و به بهانه پیرشدن جمعیت در ایران است که در دو سه هفته گذشته از سوی شورای نگهبان تایید و از سوی مجلس اسلامی تصویب شد.
کنترل جمعیت از دید مغز بی تفکر حکومت اسلامی
«قانون جوانی جمعیت» برخلاف ادعایی که حکومت در چندین ماه گذشته برای تایید و تصویب اش داشته؛ یعنی خطر پیرشدن جمعیت ایران (که برخی از نشریات فارسی زبان با های و هوی و ابراز نگرانی آن را منتشر کرده اند) دو هدف را با نتیجه ای یکسان دنبال می کند: راندن زن ها به خانه و زیاد کردن جمعیت مسلمان متعصب، همانگونه که «مغز بی تفکر حکومت اسلامی»، یعنی خمینی بلافاصله پس از انقلاب اسلامی آن را به عنوان امری مهم عنوان کرده بود.
در اردیبهشت سال ،1358 حدود سه ماه پس از پیروزی انقلاب، خمینی در یک سخنرانی درقم که در جمع نمایندگان پاکستان و بحرین بود می گوید: «شریعت اسلامی، مومنان را به تکثیر جمعیت فرا خوانده است..» و از «رسول اکرم» نقل می کند که «بهترین زنان، زنی است که زیاد زایمان کند».
در همانروز خمینی در پاسخ به این پرسش که «ایران اسلامی پذیرای چه جمعیتی می تواند باشد؟»، صراحتا می گوید: «مسلمین یک میلیارد تقریبا جمعیتند. با دارا بودن همه چیز؛ ممالک غنی وسیع. و مملکت ایران 35 میلیون حالا می گویند جمعیت دارد. وسعتش آن قدر است که برای 150 تا 200 میلیون جمعیت کافی است. یعنی اگر 200 میلیون جمعیت داشته باشد در ایران به رفاه زندگی می کنند».
در کتاب «بررسی آرا و اندیشه های جمعیتی امام خمینی و مقام معظم رهبری» که در سال 1394 با پشتوانه ی حکومت منتشر شده، خمینی رشد جمعیت را عامل مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی نمی داند بلکه معتقد است که «انگیزه های سیاسی کنترل جمعیت ضرباتی به انقلاب و جامعه اسلامی وارد می کند». از دید نویسندگان این کتاب نیز «امام با دیدی تخصصی تر از سایر متفکرین مسلمان؛ نقشه های استعماری را در قالب سیاست های کنترل جمعیت در کشورهای اسلامی می بیند» و از او نقل می کنند که:«استعمارگران می خواهند جلوی تکثیر مسلمانان را بگیرند. و برای مقابله با نقشه های شیطانی استعماری، افزایش جمعیتی را در مناطقی که تعداد مسلمانان و شیعیان کمتر از افراد دیگر هستند و همین طور در کشورهایی با حکومت اسلامی ضرورت دارد»
عدم توفیق حکومت اسلامی و کنترل بارداری از سوی جوان ها
خوشبختانه حکومت اسلامی با همه تلاش هایش در 43 سال گذشته هنوز نتوانسته که این خواست خمینی را به طور کامل عملی کند؛ یعنی نه توانسته زن ها را آنگونه که قرار بوده، به خانه ها بکشاند و نه توانسته آن ها را کاملا تبدیل به ماشین های جوجه کشی کند. و با این که آمار و ارقام نشان می دهد که جمعیت ایران در ظرف 43 سال گذشته بیش از دو برابر شده است اما تعداد افرادی که به جمعیت مسلمانان متعصب افزوده شده اند، بسیار کمتر از جمعیتی ست که به دلیل عملکرد حکومت اسلامی، از اسلام بریده اند. در حالی که متاسفانه در کشورهای اروپایی ظرف 43 سال گذشته جمعیت مسلمانان متعصبی که همچنان به خمینی و نظریات او ایمان دارند، و از کشورهای زیر سلطه حکومت اسلامی چون سوریه و عراق و لبنان و لیبی و ..و. به این کشورها رفته اند توانسته اند به اندازه ای تکثیر شوند که اکنون در بسیاری از شهرها، براساس «نیازهای جمعیتی» خواستار اجرای قوانین شریعه ای شده اند که کاملا با قوانین این کشورهای سکولار در تضاد است.
اما چرا حکومت اسلامی نتوانسته کاملا به خواست خود برسد. اولا چون مردمان ایران حکومت اسلامی را از نزدیک تجربه کرده و زهر آن مستقیم بر جانشان نشسته است؛ برخلاف مردمان کشورهای اسلامی دیگری که فقط تبلیغات حکومت اسلامی و پول هایی را می بینند که برایشان خرج می شود. دوم این که وضعیت بد اقتصادی و سیاسی و فشارها و رنج های ناشی از یک دیکتاتوری مذهبی، سبب شده که جوان ها یا از ازدواج گریزانند و یا نمی خواهند انسان دیگری را به روز خودشان بنشانند. بارها و بارها در گزارش هایی که حتی در نشریات حکومتی ایران منتشر می شود، از زبان جوان ها این جمله شنیده می شود که: «برای چه بچه بیاوریم؛ یک موجود دیگر را چون خودمان بدبخت کنیم»، و یا «چه آینده ای برای بچه های ما وجود دارد؟».
ترساندن مردم با عنوان کردن«پیرشدن ایران»
حکومت اسلامی حاکم بر ایران که چند دهه نتوانسته آنگونه که خمینی و دنباله های او چون خامنه ای و دیگر آیت الله ها خواسته اند مردم را وادار به زاد وولدی افسار گسیخته کنند؛ اکنون به جای نقل قول از رسول اکرم و احادیث اسلامی،«پیر شدن ایران» را که می تواند تصورش برای هر ایرانی تکان دهنده باشد را مطرح کرده، و این پیرشدن احتمالی را به گردن زنان و مردانی می اندازد که از ازدواج و یا بچه دارشدن امتناع می کنند. در حالی که هر انسان عاقلی به خوبی می داند که رفتن به سوی پیری ایران فقط به دست حکومت اسلامی و با کشتن امید زندگی در جوان ها بوجود آمده است: فرستادن ثروت های ایران به کشورهای دیگر برای ایجاد جنگ و خشونت، باز گذاشتن دست مسئولین و گسترش فساد در سراسر ایران، ویران کردن میراث فرهنگی و منابع طبیعی ایران، زورگویی های مذهبی، اندوه زدگی به جای شادمانی، زندانی کردن و اعدام های بی توقف آزادی خواهان، امید به زندگی و امید به فردای ایران را در جوان ها کشته است. و کسی که در کشور خودش امید به زندگی نداشته باشد، یا فرار می کند، و یا در ناامیدی و یاس گوشه گیر و بی هدف می شود.
انقلاب اسلامی و حرکت به سوی پیری
برای نشان دادن نقش حکومت در به سوی پیری رفتن ایران نگاهی کنیم به داده های منتشر شده از سوی «گروه علوم اجتماعی دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی» که در پاییز 1388 منتشر شده است:
«جمعیت ایران در دوره 45-1335 به شدت به طرف جوان شدن حرکت کرده است. شدت جوانی جمعیت در دوره 55-1345 ساخت معقولی به خود گرفته بود. و در دوره 75-1365 به تدریج از شدت جوانی جمعیت کاسته شده است و در دوره 85-1375 کاهش شدت جوانی جمعیت بیشتر شده است»
به این ترتیب می بینیم که جمعیت ایران از سال 1335 تا زمان انقلاب حرکت معقولی داشته است و پس از آن است که به دلایلی که در بالا شمرده شد، سیر نزولی پیدا کرده و گرفتار خطر پیرشدن کرده است.
وعده های موقتی و یا دروغین برای فریب دادن زنان مذهبی و نیازمند
اکنون حکومت اسلامی با قانون «جوانی جمعیت» اش مدعی ست که می تواند با دادن امتیازات شغلی بیشتر به مردها و امکانات مالی برای زوج ها، مثل خرید خانه و وام های دراز مدت (به شرط داشتن بچه های بیشتر) افراد را تشویق کند که تا می توانند بچه دار شوند. و در عین حال با ممنوع کردن پیشگیری و سقط جنین، امکان کنترل بچه دار شدن را از زوج هایی که بچه نمی خواهند می گیرد.
متاسفانه در وضعیت تاسف بار اقتصادی که اکنون مردمان ایران و به ویژه زنان گرفتارش هستند ممکن است این نوع امکانات، جماعتی از زنان مذهبی و یا نیازمند را به خانه ها بکشاند و آن ها را تبدیل به ماشین های جوجه کشی کند اما این به طور قطع نتیجه ای را که حکومت اسلامی مدعی آن است یعنی جوان کردن ایران به دست نخواهد آورد. و به جایش بدبختی های بیشتر و خیل بچه های کارتون خواب و گرسنه و بی آموزش و سرگردان را زیادتر خواهد کرد.
کودکانی که در آینده در لشگریان داعش و طالبان و مدافعان حرم خواهند بود
هیچ انسان هوشمندی در شرایط حاضر از چنین قانونی حمایت نمی کند. سهل است؛ باید مقابل این قانون ایستاد و خطاب به مسئولین و افرادی که از این قانون به بهانه «نجات ایران از یپرشدن» حمایت می کنند گفت: چرا حکومت به میلیون ها کودکی که در یک دهه گذشته به دنیا آمده اند توجهی نمی کند؟ چرا به جای جلوگیری از دربدری و بیماری و مرگ این کودکان می خواهد امکاناتی را در اختیار کسانی بگذارد که کودکانی جدید به دنیا خواهند آورد؟
دردناک است اما آیا این کودکان گرسنه و بی خانمان و بی دانشی که در سراسر ایران دست نیاز به سوی همگان دراز کرده اند، و کودکانی که بعدها در زمان این حکومت متولد خواهندشد، بیشترشان همان جوانان آینده ای نخواهند شد که لشگریان «داعش» و «طالبان»، و «مدافعان حرم اهل بیت» و دیگر گروه های ویرانگر را تشکیل می دهند؟.
آیا حکومت اسلامی این سر و صدایی را که برای قانون«جوانی جمعیت» به راه انداخته، قصدش بدنیا آوردن و جانشین کردن هزاران هزار جوان «علوی» و «شیعه» ای نیست که بر جای 70 هزار جوانی بنشینند که اکنون به قول حسین همدانی فرمانده سابق سپاه، فقط در سوریه توسط سپاه برای جنگ سازماندهی شده اند؟
بهتر است به دنیا نیایند
جمعیت جوان وقتی اهمیت دارد، که جوان حداقل امکانات را برای یک زندگی سلامت، شاد و انسانی داشته باشد، جوانی که به بهای تحقیر مادرش، به دنیا آمده باشد، و آینده اش کارتون خوابی و یا جبهه های جنگ باشد، آیا بهتر نیست که اصلا به دنیا نیاید؟