– خانوادههای زیادی بیسرپناه سرگردانِ کوچه و خیابانهای شهر هستند و توان پرداخت اجاره یک اتاق را هم ندارند.
– بر اساس آمارهای ارائه شده از سوی جمهوری اسلامی جمعیت اجارهنشین نسبت به جمعیت صاحبخانه در مقیاس کشوری ۳۱.۷ درصد و در مقیاس شهر تهران ۴۳.۵ درصد برآورد شده است.
– جمهوری اسلامی در حالی هیچ برنامه حمایتی از موج گسترده خانوادههای نیازمند ندارد که مقامات نظام در پی اعمال سیاستهای افزایش جمعیت هستند! مشخص نیست جمعیتی که زاد و ولد آن در همین خانوارهای کمدرآمد روی میدهد قرار است چه آیندهای در میان این همه بحران و فقر و فلاکت داشته باشد!
تورم، گرانی و درآمدهای ناچیز در ایران سبب شده که خانوادههای زیادی به مراگر نگهداری افراد بیخانمان پناه ببرند تا سرپناهی برای ماندن داشته باشند.
تورم در بازار مسکن و افزایش ۵۰ تا ۱۰۰ درصدی اجارهبها سبب شده بسیاری از خانوادههای کمدرآمد دیگر توان پرداخت اجاره را نداشته باشند. افزایش فصلی اجارهبها در دو سه سال گذشته سبب جابجایی جمعیتی از مراکز شهرها به محلههای حاشیهای شده است. جمعیت حاشیهنشین و «بدمسکن» در ایران از مرز ۲۰ میلیون نفر گذشته بطوری که حدود یک چهارم جمعیت کشور حاشیهنشین و «بدمسکن» هستند.
ناتوانی در پرداخت اجارهبها همچنین سبب بروز پدیدههایی چون سکونت دو خانواده در یک واحد کوچک آپارتمانی، اجاره کانتینر و جویخوابی و گورخوابی شده است.
اکنون سپیده علیزاده مدیر مرکز کاهش آسیب «نور سپید هدایت» در منطقه شوش تهران گفته مراجعههای خانوادگی به مراکز نگهداری افراد بیخانمان افزایش یافته است.
به گفته سپیده علیزاده خانوادههای زیادی بیسرپناه سرگردانِ کوچه و خیابانهای شهر هستند و توان پرداخت اجاره یک اتاق را هم ندارند. این خانوادهها ناچار میشوند به مراکز نگهداری افراد بیخانمان (شلتر) بروند و جدا از هم در مراکز زنانه و مردانه زندگی کنند.
سپیده علیزاده توضیح داده که مراکز نگهداری افراد بیخانمان پیش از این محلی برای نگهداری زنان و مردان معتاد بوده اما حالا به محلی برای مراجعه خانوادههای بیسرپناه تبدیل شدهاند.
او گفته که «در این مدت خانوادههای زیادی داشتیم که بیسرپناه شدهاند، خانوادههایی که معتاد نیستند اما بیسرپناه شدهاند و آسیبهای جدیای را دارند تجربه میکنند، دلیل بیسرپناه شدن آنها در اغلب موارد فقر مالی و موارد مرتبط با فقر مانند بیکاری است.»
تنها یکی از مسائل که میتواند آسیبهای زیادی برای اعضای خانواده به ویژه فرزندان ایجاد کند، جدا شدن اجباری اعضای خانواده از یکدیگر است. سپیده علیزاده گفته که «مشکل اساسی ما در مواجه شدن با این خانوادهها این است که ما هیچ مرکز نگهداری برای خانوادهها نداریم، در نتیجه خانوادههای بیسرپناه که در منطقه شوش به ما مراجعه میکنند مجبور هستیم زن و فرزند او را در مرکز زنان پارک شوش اسکان دهیم، آنهم اگر فرزندش دختر یا پسر کم سن و سال باشد و مرد خانواده را به مرکز آقایان معرفی کنیم.»
او افزوده که «اگر این خانواده یک پسر شانزده هفده ساله داشته باشد نه ما میتوانیم در مرکز زنان او را پذیرش کنیم و نه میتواند در مرکز مردان پذیرش شود چراکه سن پسر کمتر از ۱۸ سال است. وقتی خانوده را به بهزیستی معرفی میکنیم آنها میگویند که مادر و دختر بچه را با هم پذیرش میکنیم اما مادر و پسر بچه باید از یکدیگر جدا شوند.»
امانالله قراییمقدم جامعهشناس درباره وضعیتی که بر خانوادههای کمدرآمد و ناتوان در تأمین هزینه اجارهخانه گفته که «ذهنیت حاکم بر جوامع امروزی مادیات و اقتصاد است، وقتی حالِ اقتصاد در یک جامعه پریشان است، یا وقتی اقتصاد سیاستزده شده است که در آن توزیع عادلانه ثروت صورت نمیگیرد، یا اختلاف طبقاتی زیاده شده است، آسیبهای آن مستقیماً به درون خانواده وارد میشود. خانواده مانند یک سیاه چاله همه آسیبها را به درون خودش میکشد، وقتی نظم میان جامعه و خانواده دچار آشوب میشود نه تنها صرفاً پدر خانواده بلکه همه اعضای آن دچار آسیب شده و گاهی مجبور به ترک خانه میشوند، آنها در این وضعیت یا به کارتنخوابی روی میآورند یا به سازمان و مکانهای نگهداری عمومی مراجعه میکنند.»
تورم در بازار مسکن همچنان ادامه دارد و با توجه به اینکه تیم اقتصادی دولت سیدابراهیم رئیسی نیز نتوانسته برنامه مشخصی برای ساماندهی بازار مسکن و حمایت از اقشار آسیبپذیر و کمدرآمد ارائه دهد پیشبینی میشود شرایط در ماههای آینده بدتر نیز شود.
در این میان، بانک مرکزی روز دوشنبه ۶ دی ۱۴۰۰ در تازهترین گزارش خود اعلام کرده که دلیل اصلی رشد نرخ تورم در آبان ماه، تورم اجارهبها بوده است: «عامل اصلی تورم این ماه (با توجه به سهم گروهها در شاخص قیمت مصرفکننده)، همچون روند چند ماه اخیر به افزایش نسبتاً بالای قلم «ارزش اجاری مسکن» ارتباط مییابد.»
بر اساس آمارهای ارائه شده از سوی جمهوری اسلامی جمعیت اجارهنشین نسبت به جمعیت صاحبخانه در مقیاس کشوری ۳۱.۷ درصد و در مقیاس شهر تهران ۴۳.۵ درصد برآورد شده و به این ترتیب در کلانشهرها نزدیک به ۵۰ درصد جمعیت شهر اجارهنشین هستند.
این در حالیست که در سالهای گذشته که بازار مِلک در ایران با رکود تورمی شدیدی همراه بوده، قیمت اجارهبها پا به پای قیمت مسکن افزایش یافته و حتا در برخی فصول سال مانند بهار، افزایش اجارهبها نسبت به قیمت مسکن شیب تندتری داشته است.
افزایش اجارهبها برای مستأجرانی که از اقشار حقوقبگیر و کارگر و بیکار هستند مشکلاتی عمیق به وجود آورده است. حسام عقبایی نایب رئیس اتحادیه املاک معتقد است که «بخش اجاره مسکن در بحرانیترین شرایط ۵۰ سال اخیر بسر میبرد.»
در آنسو اما جمهوری اسلامی، چه از کانال دولت و چه از کانال مجلس شورای اسلامی، هیچ برنامه حمایتی برای این اقشار ندارد. ناتوانی در پرداخت اجارهخانههایی که طی یکسال تا دو برابر افزایش داشتهاند سبب شده آندسته از مستأجرانی که شاغل بوده و توان پرداخت اجاره در محلهها و شهرکهای حاشیهای را داشتهاند از شهرها به حاشیه رانده شوند. برای نمونه گزارشها نشان میدهد طی دو سال گذشته بخشی از جمعیت مستأجران ساکن تهران به شهرکهای حاشیهای از جمله اندیشه، پرند و پردیس مهاجرت کردهاند.
بخشی از مستأجران که درآمدهای بسیار ناچیز داشته یا به دلیل مشکلات اقتصادی واحدهای تولیدی، صنعتی و خدماتی اخراج و بیکار شدهاند، بحرانهایی جدی را تحمل کردهاند. برخی خانوادهها ناچار شدهاند همخانه شوند. دو خانواده که غالباً دارای فرزند هستند با هم یک آپارتمان کوچک اجاره کردهاند. برخی زوجها ناچار شدهاند وسایل خود را جمع کرده و راهی خانه والدین شوند.
در یک پدیده که به «زندگی کانتینری» معروف شده، خانوادهها وسایل خود را در یک کانتینر اجارهای گذاشته و هر کدام به خانه یکی از فامیلها میروند. در این میان کانون خانواده از هم پاشیده و در عمل خانوادهها آواره میشوند. در این میان خانوارهای کمبرخوردارتر که در کلانشهرها فامیلی ندارند که توان پذیرش آنها را داشته باشند، راهی مراکز نگهداری از افراد بیخانمان میشوند.
جمهوری اسلامی در حالی هیچ برنامه حمایتی از موج گسترده خانوادههای نیازمند ندارد که مقامات نظام در پی اعمال سیاستهای افزایش جمعیت هستند! مشخص نیست جمعیتی که زاد و ولد آن در همین خانوارهای کمدرآمد روی میدهد قرار است چه آیندهای در میان این همه بحران و فقر و فلاکت داشته باشد!
کیهان چاپ لندن: