بحران اوکراین، گفتوگوهای وین را تحتالشعاع قرار میدهد و به سود نظام جمهوری اسلامی که همواره از بحرانها تغذیه میکند، تمام میشود
رابرت فورد، سفیر پیشین آمریکا در سوریه و الجزایر، معتقد است که بحران پیشآمده در اوکراین و امکان حمله روسیه به آن کشور، فرصتهای جدیدی را برای جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه فراهم خواهد کرد.
واقعیت این است که در ۴۳ سال حاکمیت نظام جمهوری اسلامی در ایران، فرصتها یکی پس از دیگری به سود این رژیم فراهم شدند تا تئوری صدور انقلاب را گامبهگام عملی کند و نفوذ خود را به سایر کشورهای جهان بگستراند. بهویژه در کشورهای عربی همسایه که هیچیک از آنها از پیامدهای ویرانگر مداخلههای جمهوری اسلامی ایران تحت نام صدور انقلاب در امان نبودهاند. با این حال، نتایج فاجعهآمیز آن بیشتر در آن عده از کشورهای عربی نمایان بود که اقلیتهای شیعهمذهب داشتند و تحت تاثیر تبلیغات مذهبی فرقهگرایانه رژیم ایران قرار گرفتند.
از اینرو میتوان گفت که اثرات صدور انقلاب جمهوری اسلامی ایران، تنها به تغذیه احساسات مذهبی در جهان اسلام و جلب دوستی هممذهبان آن محدود نبود و نیست. چنانچه سازمانهای برساخته ایران در کشورهای عربی افزون بر تعلقخاطر به مرجعیت ولایت فقیه، با پیروی از ایدئولوژی جمهوری اسلامی و اهداف انقلاب خمینی نقشهای عملی خطرناکی به عهده گرفتهاند.
این سازمانها که شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» همواره ورد زبانشان است، در مناطق نزدیک به اسرائیل پرچم فریبنده آزادسازی قدس را بلند میکنند و در مناطق دورتر خود را مدافع عتبات عالیات و حرم اهل بیت مینامند؛ چنانچه به بهانه دفاع از حرم حضرت زینب از پناهجویان افغان مقیم ایران، «لشکر فاطمیون» ساختند و به سوریه فرستادند تا در آنجا علیه مردم سوریه بجنگند و پس از بازگشت به تهران، شعار مرگ بر آمریکا سر دهند؛ همان آمریکایی که تهران برای دستیابی به توافق هستهای در ژنو مشغول چانهزنی با آن است. جالبتر اینکه حوثیهای یمن که به جمهوری اسلامی ایران وابستهاند، در حالی که شعار مرگ بر اسرائیل سر میدهند، با پهپاد و موشک به خاک عربستان سعودی حمله میکنند.
البته باید اذعان کرد که نفوذ جمهوری اسلامی ایران در کشورهای مختلف منطقه تصادفی نیست؛ بلکه این رژیم از هر فرصت و هر وسیلهای برای دست یافتن به آن استفاده کرده است. چنانچه کشمکش این رژیم با آمریکا و غرب سر پرونده هستهای و توافق برجام فرصتهای تازهای را برای آن به وجود آورد که از آنها به سود پروژه توسعهجویانه منطقهای خود بهرهبرداری کرد.
اکنون که بحران اوکراین بالا گرفته، باز قرار است فرصتهای دیگری برای ایران فراهم شود که ممکن است با بهرهبرداری از آنها، خطرات بزرگتری را متوجه کشورهای عربی کند. از این جهت، بیدلیل نیست که آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در سخنرانی اخیر خود در مشهد، چندان به توافق هستهای و سرنوشت آن نپرداخت؛ چون بحران بینالمللی تازهبهوجودآمده گفتوگوهای وین را تحتالشعاع قرار خواهد داد و به سود نظام او که همواره از بحرانها تغذیه میکند، تمام خواهد شد. از اینرو خامنهای به جای اینکه بر روند مذاکرات در وین تمرکز کند یا درباره بحرانهای داخلی سخن بگوید، به تجلیل از عزیزدلش، سید حسن نصرالله، پرداخت و مدیریت موفق ۳۰ ساله او در جایگاه دبیرکل حزبالله لبنان را ستود. خبرگزاری مهر نیز بلافاصله نوشت: «اکنون بدون موافقت حزبالله، تشکیل حکومت در لبنان غیر ممکن است؛ یعنی برنامههای تهیه شده برای لبنان موفق از آب درآمدهاند.»
ایران برای تحمیل این واقعیت جدید بر لبنان از شیوههای خونین و قهرآمیزی استفاده کرده و مخالفان خود در داخل لبنان را به قتل رسانده است. همچنان که شماری از نخبگان سیاسی عرب در کشورهای تحت نفوذ خود را ترور کرد تا بتواند سرنوشت این کشورها را راحتتر در دست بگیرد. ترور رفیق حریری ۱۷ سال پیش تنها یک حلقه از زنجیره جنایات رژیم جمهوری اسلامی محسوب میشود؛ تروری که در نتیجه آن لبنان به وضعیت کنونی درآمد و حالا بدون موافقت تهران نمیتواند تصمیمی بگیرد.
۲۰ سال پیش از ترور حریری، جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۸۵ نیز تلاش کرد به وسیله ابومهدی المهندس، مزدور عراقی خود، شیخ جابر الصباح، امیر کویت، را ترور کند اما موفق نشد.
در آغاز سال ۲۰۱۷، حوثیها علی عبدالله صالح، رئیسجمهوری پیشین یمن، را به قتل رساندند. صالح نخست متحد حوثیها و جمهوری اسلامی ایران بود و تهران به کمک او بر صنعا تسلط یافت؛ اما پس از اینکه از آنها فاصله گرفت، او را کشتند.
پنج سال بعد، در نوامبر ۲۰۲۱، گروههای نیابتی جمهوری اسلامی، در یک سوءقصد نافرجام، به خانه مصطفیالکاظمی، نخستوزیر عراق، حمله کردند. گناه او این بود که انتخابات مجلس عراق را که در آن گروههای یادشده شکست خورده بودند، بهخوبی مدیریت کرده بود.
خلاصه، کارنامه سیاه جمهوری اسلامی ایران در کشورهای عربی بهگونهای است که در تاریخ استعمار جدید، نظیری برای آن نمیتوان یافت. متاسفانه تهران هیچگاه بابت جنایاتش مجازات نشده است. حتی زمانی که دادگاه بینالمللی یک نفر از اعضای حزبالله را در ترور رفیق حریری مجرم شناخت، کار دادگاه به بهانه نداشتن هزینه، متوقف شد و مجرم مجازات نشد. به همین ترتیب درباره ترور علی عبدالله صالح و حمله به خانه الکاظمی هم هیچ اقدامی علیه ایران صورت نگرفت و جز خاطرهای از آنها باقی نماند.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران در عمر ۴۰ ساله خود از هر فرصتی برای آسیب زدن به جهان عرب استفاده کرده است و اکنون خود را آماده میکند تا از فرصتهای تازهای که در اثر بحران اوکراین به وجود خواهد آمد، بهرهبرداری کند. اینکه کدام کشورها هزینه اقدامهای بعدی تهران را پرداخت خواهند کرد و آیا طرفی پیدا خواهد شد که جلو اقدامهای آن را بگیرد، پرسشهاییاند که تنها گذشت زمان میتواند به آنها پاسخ دهد.
ایندیپندنت فارسی: