عصر ایران؛ جمشید گیل- رابطۀ ایران و روسیه دست کم از اوایل دهۀ 1390 مایۀ جر و بحث موافقان و مخالفان جمهوری اسلامی بوده است. مخالفان در یککلام ایران کنونی را جزو کشورهای اقماری روسیه میدانند، موافقان نظام هم این گاه با سکوت از کنار این مدعا میگذرند و گاه با تندی به آن پاسخ میدهند.
به نظر میرسد داوری دقیق دربارۀ نوع رابطۀ ایران و روسیه، نیازمند گذشت زمان بیشتری است. اگرچه الان تحلیلگران حق دارند تحلیل خودشان را دربارۀ این موضوع ارائه کنند، ولی داوریهای تاریخی نیازمند فاصلهگرفتن زمانی از پدیدۀ مورد بحث است.
علاوه بر این، مفاهیم “استقلال” و “وابستگی” هم طی چند دهۀ اخیر دچار تحولاتی شده و مصادیق کشور مستقل یا کشور وابسته تغییر کردهاند. حتی برخی معتقدند این مفاهیم بلاموضوع شدهاند و در جهان کنونی، هر کشوری از جهاتی به کشورهای دیگر وابستگی دارد.
حتی اگر مفهوم استقلال به کلی موضوعیتش را از دست نداده باشند، قطعا کمتر کشوری در جهان کنونی واجد استقلال مطلق است.
اما آنچه این روزها دربارۀ وابستگی ایران به روسیه مطرح میشود، تا حد زیادی محصول عقبماندگی گفتمانی اصولگرایان است؛ چراکه اصولگرایان طی چهار دهۀ اخیر همچنان واجد همان نگاه کلاسیک و غلیظ به مفاهیم استقلال و وابستگی بودهاند و در ادبیات سیاسیشان مدام از این موضع سایر دولتهای جهان، به ویژه دولتهای همسو با جهان غرب را تحقیر میکردند.
مطابق درک غلیظ اصولگرایان از مفاهیم مذکور، کرۀ جنوبی و ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی فاقد استقلال سیاسیاند. عربستان و امارات و کشورهایی از این دست هم که تکلیفشان روشن است و باید به حالشان گریست که چرا این قدر به آمریکا وابستهاند.
اما در روزهای اخیر خبر آمد که رییسجمهوری آمریکا خواهان گفتوگو با ولیعهد عربستان دربارۀ بحران نفت بوده، اما بنسلمان حاضر به گفتوگوی تلفنی با بایدن نشده است. اگر عربستان به قول اصولگرایان گاو شیرده آمریکا بود، الآن باید به خواست دولت آمریکا گردن مینهاد نه اینکه حتی حاضر به شنیدن درخواست آمریکاییها نباشد.
بحث بر سر این نیست که عربستان به آمریکا وابسته است یا نه. قطعا میتوانیم مواردی از وابستگی یا استقلال را در رابطۀ عربستان با ایالات متحده پیدا کنیم و بسته به موضع سیاسیمان، این موارد را موید نظرمان دربارۀ وابستگی یا استقلال عربستان بدانیم.
اصولگرایان همیشه چنین کاری کردهاند. اما این رویکرد آنها فقط شامل حال کشورهای عربی منطقه نشده بلکه تمام کشورهای پیشرفته و دموکراتیک دنیا را به آمریکا وابسته میدانند. از نظر اصولگرایان تندرو، در جهان کنونی فقط چین و روسیه و کرۀ شمالی و ایران و ونزوئلا و روسیه و احتمالا یکی دو کشور دیگر، به ایالات متحده وابسته نیستند.
این درک غلیظ از مفهوم وابستگی، همان چیزی است که الآن بلای جان اصولگرایان شده است. یعنی منتقدین رادیکال این طیف دقیقا بر اساس چنین نگاهی به مفاهیم استقلال و وابستگی معتقدند ایران به روسیه وابسته شده. منتقدین میانهرو هم میگویند اصولگرایان در حال وابسته کردن ایران به روسیهاند.
در حالی که ملاحظات سیاسی بین دولتها، نقش مهمی در تعیین کیفیت موضعگیری آنها نسبت به یکدیگر دارند. مثلا هیچ کس معتقد نیست که چین به روسیه وابسته است؛ ولی چین به دلیل ملاحظات خود نسبت به روسیه، حاضر نشده حملۀ روسیه به اوکراین را محکوم کند و فقط گفته به تمامیت ارضی کشورها احترام میگذارد.
یا هیچ کس مدعی نیست عربستان در برابر روسیه فاقد استقلال است؛ ولی دولت عربستان هم در جنگ اوکراین جانب هیچ یک از طرفین درگیری را نگرفته است. این کاری است که دولت ایران هم انجام داده اما همین موضعگیری دولت ایران، از نظر منتقدین، نشانۀ تازهای از فقدان استقلال ایران در برابر روسیه قلمداد شده است.
حتی اگر بگوییم برخی از مخالفان تند و تیز نظام از سر جدل و دشمنی برچسب “وابستگی به روسیه” را بر پیشانی جمهوری اسلامی میچسبانند تا از این طریق به مشروعیت حکومت در افکار عمومی لطمه بزنند، باز این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که افکار عمومی در جامعۀ ایران، طی چند دهۀ اخیر، درک غلیظی از مفاهیم استقلال و وابستگی پیدا کرده است. این درک برآمده از ترویج چنین نگاهی در صداوسیما، بسیاری از نشریات کشور و البته کتب تاریخ مدارس است.
علاوه بر این، بسیاری از لایههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز چنین درکی از استقلال دارند؛ چراکه به شدت به “خارجی” بدبیناند و واکنش منفی به وقایع دوران قاجار و کودتای 28 مرداد در تار و پود فرهنگ سیاسیشان تنیده شده.
فارغ از اینکه چنین درکی از “استقلال” امروزه رواست یا ناروا، این درک که قبلا چماقی بود در دست تندروهای داخلی، تا آن را مدام بر سر مهندس بازرگان و نهضت آزادی و خاتمی و اصلاحطلبان و همۀ نیروهای به تعبیر آنان غربگرای داخلی بکوبند، الآن به دست منتقدین حکومت و اصولگرایان مستقر در حکومت افتاده و تاکید بر “وابستگی به روسیه” بدل شده است به ترجیعبند ادبیات سیاسی منتقدین.
در این شرایط، اصولگرایان در بحث از رابطۀ ایران و روسیه، خواستار نگاه رقیقتری به مفاهیم استقلال و وابستگیاند. اما این نگاه رقیقتر یکشبه حاصل نمیشود. چطور میتوان به جوان سی سالهای که در دوران دبستان و دبیرستان و نیز هر روز موقع تماشای تلویزیون با برداشتهای غلیظ از “استقلال” و “وابستگی” آشنا شده، فیالحال گفت باید درک رقیقتری از این مقولات داشته باشی؟
اگر نگاه رسمی به مقولات استقلال و وابستگی، متناسب با تغییر شرایط اقتصادی و سیاسی جهان تعدیل میشد، قاعدتاً این روزها این قدر بحث وابستگی ایران به روسیه مطرح نبود.
اما اگر رابطۀ فعلی ایران و روسیه از سوی مدافعان نگاه رسمی، مصداق وابستگی نیست، این طیف دستکم باید در جرایدشان کوتاه بیایند و مدام همۀ کشورهای دموکراتیک دنیا را فاقد استقلال و وابسته به ایالات متحده معرفی نکنند؛ چراکه با این کار، فقط نگاهی را بازتولید میکنند که امروز مثل بومرنگِ پرتابشده، به سوی خودشان برگشته است.