افزایش فقر، شکاف حکومت و مردم، و خروج سرمایه و نیروی انسانی، در کنار تداوم تعلیق در روابط خارجی و مرگ و میر کرونایی
پس از پایان یافتن تعطیلات نوروز و بازگشت اکثریت مردم به فعالیتهای جاری، پرسش اساسی برای شهروندان ایرانی این است که در سال جدید، مهمترین روندهایی که بر زندگی و معیشت آنها تاثیر خواهند گذاشت کدامند، و جامعه به چه سمت و سویی در حال حرکت است. از آنجا که جامعه ایران و منابع آن مقهور حکومتی اقتدارگرا و تمامیتخواه است و آزادی عمل ندارد، این برنامهها و سیاستهای حکومت است که در تعیین این روندها نقشی اساسی ایفا خواهد کرد.
با توجه به اهمیت پنج متغیر در روندهای اجتماعی ایران در دهه آخر قرن چهاردهم، در این نوشته همان متغیرها را مبدا بررسی چشمانداز سال ۱۴۰۱ قرار میدهم. این متغیرها عبارتند از مرگ و میر بر اثر ویروس کرونا و نیز اختلال در کسب و کار و آموزش بدان دلیل، سقوط جمعیت بیشتری به زیر خط فقر که ناشی از تورم کالاهای اساسی و ضروری و فقدان تولید شغل یا از دست دادن شغل است، پروندههای اتمی و گسترشطلبی که با غربستیزی مقامات، روابط خارجی کشور را در حالت تعلیق نگاه داشته است، اعتراضات عمومی اقشار مختلف ناشی از افزایش فاصله دولت و مردم که در سال ۱۳۹۸ به اوج رسید و پس از آن پراکنده ادامه داشته است (مثل اصفهان و شهرکرد)، و تشدید خروج سرمایه و نیروی انسانی ماهر و تحصیلکرده.
همهگیری کرونا
شواهد حاکی از آن است که میزان مرگ و میر در اثر ویروس کرونا در ایران کاهش یافته است، اما میزان کاهش آن به صورتی که آمارهای دولتی اعلام میکنند، قابل اعتماد نیست. دولت میخواهد جامعه را به سرعت به دوران مابعد کرونا منتقل کند، اما ابتلا و مرگ و میر با میزانهایی قابل مقایسه با برخی مقاطع در دو سال گذشته، ادامه داشته است.
بنا به آمارهای ثبت احوال ایران، شمار مرگ و میر در سال ۱۴۰۰ خورشیدی به بیش از ۵۳۰ هزار نفر رسید. در دوران پیش از کرونا، میانگین مرگ و میر سالانه در کشور طی چهار سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸، حدود ۳۷۰ هزار نفر بوده است. بنا به آمارهای سال ۹۹، شمار مرگ و میر در ایران ۵۰۷ هزار نفر بود. بدین ترتیب، طی دو سال شیوع کرونا نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر به آمار متوسط مرگ و میر سالانه در دوران قبل از کرونا اضافه شده است. اما وزارت بهداشت رژیم اسلامی مدعی است که از زمان شیوع کرونا تنها ۱۴۰ هزار نفر در ایران قربانی این ویروس شدهاند.
کرونا همچنان جان افراد را در دنیا میگیرد و رژیمهای اقتدارگرا مثل رژیم اسلامی در ایران و رژیم کمونیستی چین، در این زمینه غیر شفاف عمل کردهاند و میکنند. بدین ترتیب، میتوان انتظار داشت که حداقل دهها هزار نفر در سال ۱۴۰۱ جان خود را به علت کرونا از دست بدهند.
فقر بیشتر
سیاست رسمی دولت حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی از جریان تهیه کالاهای اساسی مثل دارو بوده است. در این میان تنها گندم استثنا شده است. بنا به گفته رئیس سازمان غذا و دارو، طی سال ۱۴۰۰ قیمت داروهای وارداتی تا ۶۰۰ درصد و داروهای تولید داخل میان ۳۰ تا ۱۰۰ درصد افزایش یافته است. این موضوع تاثیر مستقیمی بر فقر بیشتر جامعه خواهد داشت، چون در ایران تعداد بیماران در مقیاسهای صد هزار یا میلیونی نیست. دهها میلیون نفر به بیماریهای مختلف، مثل دیابت (۵.۵ میلیون نفر) سرطان (با ابتلای سالانه بیش از ۱۱۰ هزار نفر) و بیماریهای قلبی و عروقی (در دامنه بیش از ده میلیون نفر با دربرگرفتن نیمی از آمار مرگ و میر) دچارند. ادعای دولت رئیسی این است که تورم در دوران این دولت کاهش یافته است، اما هیچ نشانهای از این امر در عالم واقع مشاهده نمیشود.
تعلیق یا تعطیل دیپلماسی
مقامات جمهوری اسلامی ایران نشان دادهاند که همیشه تعلیق و بحران را بر تعیین تکلیف با دنیای خارج ترجیح میدهند. آنها موضوع گروگانهای سفارت امریکا را ۴۴۴ روز، و جنگ با عراق را هشت سال کش دادند، در حالی که بسیار زودتر و با شرایط بهتر میشد گروگانها را تحویل داد و جنگ را به پایان رساند. از همین رو، حدود یک سال است که مذاکرات برجام در جریان بوده است و به جایی نرسیده است. حتی نزدیکتر شدن تیم مذاکره کننده به اعضای بیت در دولت رئیسی، به تسریع این مذاکرات یاری نرسانده است. در رابطه با عربستان نیز پس از چند دور مذاکره، این مذاکرات فعلا معلق شده است. برنامه گسترشطلبی رژیم نیز به شکل سابق ادامه دارد و منابع کشور را میمکد.
افزایش شکاف و تنش میان حکومت و مردم
کشته شدن دو طلبه سنی در گنبد کاووس با گلوله، و به آتش کشیده شدن مجسمههای بروجردی و خمینی در قم (۱۰ و ۱۲ فروردین ۱۴۰۰)، حکایت از افزایش شکاف میان مردم و روحانیت دارد. در سالهای اخیر شهروندان ایرانی مرتبا به مداخله نیروهای حزباللهی و روحانیون در زندگی خصوصیشان تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر (گاه با خشونت) عکسالعمل نشان دادهاند. این برخوردها نشان میدهند که روحانیت شیعه و روحانیت سنی حقوقبگیر از حکومت، و نیز نیروهای آتش بهاختیار، دیگر در میان مردم ایران جایی ندارند. آنها در عین حال بیشترین سهم را از منابع کشور میبرند. از این رو، تنش میان آنها و مردمی که ۷۵ درصدشان زیر خط فقر زندگی میکنند و توانایی خرید یک شانه تخممرغ یا یک کیلو گوشت ندارند، افزایش خواهد یافت.
شورش گرسنگان و اعتصابات کارگری و کارمندی امری کاملا محتمل در سال ۱۴۰۱ است، چون بهرغم تورم ۵۰ تا ۷۰ درصدی محتمل، میزان حقوقهای پایین در حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد افزایش یافته است. این شکاف میان تورم و میزان افزایش حقوق سالها وجود داشته است و حقوقبگیران و مستمریبگیران را به زیر خط فقر هل داده است.
خروج سرمایه و نیروی انسانی
خروج سرمایه و نیروی انسانی ماهر و تحصیلکرده از ابتدای دولت رئیسی تشدید شده است و در سال ۱۴۰۱ نیز تداوم خواهد یافت. نشانههای روشن این امر، میزان بیسابقه خانه خریدن ایرانیان در ترکیه و خروج پزشکان (سالانه میان دو هزار تا شش هزار هزار نفر در پنج سال گذشته) و پرستاران (حدود دو برابر رقم پزشکان) بوده است؛ تا حدی که کشور با بحران کمبود پزشک و پرستار مواجه شده است. بنا به آمارهای رسمی، میزان خروج سرمایه در سالهای اخیر در حدود سالی ۱۲ تا ۲۷ میلیارد دلار بوده است. میزان مهاجرت نیروهای تحصیلکرده، در سالهای اخیر میان ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار نفر بوده است. با توجه به احساس ناامیدی از بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی کشور، خروج سرمایه و نیروی انسانی در سال ۱۴۰۱ نیز ادامه خواهد یافت.
ریلی متفاوت از دولت قبلی
پنج روند فوق، شرایط تاریکی برای ایرانیان رقم زدهاند و خواهند زد. نیروهای سیاسی مخالف دولت عموما در برابر این روندها سکوت پیشه کردهاند تا خامنهای و دولت «در ریلی جداگانه و غیر از دولت قبلی» و مورد نظر او، بیشتر به پای خود شلیک کنند، تا زمینه برای بازگشت آنها فراهم شود. نیروهای سیاسی خارج کشور نیز به دلیل ترس از مورد بیتوجهی قرار گرفتن، هیچ نقشی در بسیج معترضان علیه وضعیت موجود بازی نمیکنند. بدین ترتیب، قطار حکومت خامنهای- رئیسی فعلا بر روی ریلی پوسیده به سمت دیوار سخت واقعیات در حرکت است تا روزی با صدمات بیشتر متوقف شود.
ایندیپندنت فارسی