سلمان موسوی فعال صنفی معلمان در یادداشتی در رویداد۲۴ ارسال نوشت: «از مهمترین رخدادهای مهم این روزهای جامعه که در کف خیابان ظهور و بروز کرده، مطالبهگری معلمان با تکیه بر اخلاق مدنی و بلوغ اجتماعی است. آنچه این قشر اصیل فرهنگی را به خیابان کشانده علاوه بر پیشینه تاریخی، ناملایمتیها و کملطفیهایی است که شاهدش بوده و هستیم.
جدای از به تاراج بردن نقش و جایگاه آموزش و پرورش در ایران و تهی کردن این رسالت از محتوا و به حاشیه راندن معلمان در تولید محتوای فکری و فرهنگی و همچنین به یغما بردن اصالت و خشکانیدن ریشههای این نهاد تاثیرگذار میتوان به مشکلات معیشتی، افسارگسیختگی اقتصاد، عدم امنیت در بازار سرمایهگذاری بحران مسکن و خودرو و مسائل و مشکلات دیگری که نه تنها معلمان بلکه افشار دیگر جامعه را نسبت به گذشته آسیبپذیرتر کرده اشاره کرد.
بنابراین هر یک از این معضلات به تنهایی میتواند نیشتری و روح خسته شهروندان و به خصوص معلمان این مرز و بوم باشد. از طرفی خواست و مطالبه بهحق معلمان در اجرای طرح رتبهبندی معلمان که قانون را پشتوانه و تکیهگاه خود برای اجرا دارد اگرچه در این اوضاع و احوال نمیتواند معجزه کند اما التیام و تسکینبخش موقتی بر حیات روانی و زیست معلمان است. حال این سوال مطرح میشود که چرا معلمان خیابان را برای ابراز و بیان مطالبات خود برگزیدند؟
متاسفانه تفکر حاکم بر ساختار اجرایی و مدیریتی کشور به گونهای تعریف و تنظیم شده که هر فرد برای طی مراحل ترقی و ترفیع موقعیت شخصی خود، وقتی در یک جایگاه و منصب قرار گرفت اولویتبخشی به وظایف و تکالیف خود در رسالت اصلی و اصالت کاری را به فراموشی سپرده و در نقطه مقابل مخاطبان قرار میگیرد که او بایستی مدافع و حامی حل مسائل و مشکلات آنان باشد.
وقتی وزیر آموزش و پرورش نه در نقش یک همکار و نه در نقش یک مدیر اجرایی و نه کسی که وظیفه حمایت و همراهی با معلمان را دارد، بلکه در جایگاه یک نیروی امنیتی و مرعوبکننده قرار میگیرد و به جای همدلی و هارمونی با مجموعه دستگاهی که شأن و منزلت و اعتبار خود را از معلمان میگیرد، به تهدید و ارعاب میپردازد طبیعی است که نه تنها معلمان بلکه دیگر اقشار جامعه را به خیابان میکشاند چرا که گوشی برای شنیدن و ارادهای برای حل مشکلات و پیگیری مطالبات نمیبیند.
اما چگونگی برخورد با این جنبشها و اعتراضات مدنی که معلمان با پختگی و بلوغ رفتاری به نمایش گذاشتن نیز جای بحث و بررسی دارد. جای تاسف است که تجربه چندین ساله حاکمیت در برخورد با مسالمتآمیزترین حضور در خیابان همیشه با چاشنی خشونت همراه بوده و هزینههای سنگینی برای فرادستان به همراه داشته است. این هزینه گزاف نه تنها نتوانست بهره و انتفاعی همتراز با خود به همراه داشته باشد بلکه موجب ریزش سرمایه اجتماعی افول اعتماد و نزول امید به اصلاح و بهبود در افق پیش رو شده است.
حال شاهد این خشونت رفتاری و برخوردهای امنیتی این بار با معلمان فهیم و عاشقپیشه هستیم. آیا میتوانید چون گذشته به راحتی به حریم و حرمت این مقام برچسب زده و آنها را به انحاء و عناوین مختلف از صحنه بیرون کنید؟ بی شک تحولات اخیر و تصمیمگیری و تصمیمسازیهایی که جامعه به خصوص در سالهای اخیر از خود به نمایش گذاشته نشان میدهد نه تنها معلمان، بلکه آن اندیشه و تفکر غالب در ساحتهای مختلف اجتماعی سیاسی و اقتصادی ایران به یک روح مشترک و پیوند بین الاذهانی در مواجهه با پدیدهها و موضوعات رسیده است. معلمان با جنبش و حضور خود در خیابان پیامهای متعدد و متنوعی را به جامعه و حاکمیت دادهاند. اولین پیام این است که نبوغ و بلوغ فکری و مطالبهمحور معلمان خود را از قیومیت افراد و گروهها جدا کرده و خودمختار و خودمحور با تکیه بر کنش اراده محور در جهت تحقق خواست و شعارهای خود گام برداشتند.
درس دیگر معلمان به فعالان مدنی و سیاسی بود که با تکیه بر سرمایههای اجتماعی و حضور همهجانبه مردم به عنوان یک تکیهگاه محکم میتوان ظرفیت و پتانسیل بهتری برای هرگونه تحول و اصلاح در امور ایجاد کرد.
حضور مسالمتآمیز و مطالبهگری مدنی معلمان نشان داد صندوق رای به تنهایی نمیتواند در رفع ناکارآمدی، فساد، سوءمدیریت و فقر در اشکال مختلف فرهنگی، فکری و اقتصادی کمک کند. معلمان برای بیان اعتراضات معیشتی خود از کلاس درس به خیابان آمدهاند تا یک جامعه را مشق حقطلبی، آزادیخواهی و مطالبهگری بدون خشونت دیکته کند.