علیرغم اعتراضات مردمی علیه جمهوری اسلامی به نظر من، این جمهوری فاشیستی توسط یک قیام سراسری سرنگون نخواهد شد بلکه دچار یک فروپاشی ساختاری خواهد شد: مانند یک «درخت تناور چهلساله» که موریانه از درون آن را خورده باشد. آنچه آغاز این فروپاشی را رقم زده است تحریمها و ناموفقیتها در برجام و جنگ این «انقلابیون» با جهان نیست.
علت اصلی این فروپاشی، افزایش جمعیت و کمبود آب و مدیریت ویرانگرانه ذخایر آبی [۱] محدود ایران است. زمانی یک خبرنگار غربی از شاه پرسید که شما چرا با این کشور بزرگ و این همه ثروت طبیعی شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» را راه انداختهاید؟ پاسخ خیلی ساده و در عین علمی داد: آب ایران فقط برای چهل میلیون نفر بسنده میکند!
حالا جمعیت ایران به ۸۵ میلیون رسیده و همان آب کم با مدیریت ویرانکننده هم نابود شد. پیامدهای نابودی آبهای زیرزمینی و روزمینی یادآور داستانهای هولناک آخر زمانی است: فرونشستهای پی در پی زمین، نابودی جنگلها، گسترش کویر، افزایش شدید ریزگردها و به دنبال آن کاهش شدید استاندارد بهداشتی مردم، افزایش بیماریها و … چیزهایی که هر روز شاهد آن هستیم. تأثیر بعدی و فوری این روند از کار افتادن کارخانهها و صنایع یکی پس از دیگری است (بسیاری از صنایع به ویژه صنایع فلزی و سیمان و کشاورزی به آب بسیار فراوانی نیاز دارند). آب! بودنش هستی بخش است و نبودنش نیستیبخش! و ایران واقعاً هم بیآب و هم بدترین مدیریت آب را دارد.
امروزه جمهوری اسلامی درگیر دو جنگِ فرسایشی است، جنگی که مردم در خیابانها آغاز کردند و جنگ فرسایشی بیآبی. ولی اثرات جنگ فرسایشی بیآبی آنچنان سنگین و مرگبار هستند که پیش از رسیدن اعتراضات مردم به یک قیام سراسری، جمهوری اسلامی خودش خودش را منحل میکند! چطور و چگونه خودش را منحل میکند نمیدانم، هزاران گمانهزنی میتوان کرد ولی باز هم قابل پیشبینی نیست.
البته هر حکومتی هم پس از این جمهوری نحس سر کار بیاید با همین مشکل ژرف ساختاری روبرو است: جمعیت زیاد و آب کم. اگر از همین فردا بهترین برنامههای اقتصادی در سطح کلان و در مدیریت و فناوریهای مدرن نظام تأمین آب برای کوتاه مدت و میان مدت هم آغاز شود دست کم به ده سال نیاز است که بتوان اندکی در این وضعیت شکننده ثبات برقرار کرد. به اصطلاح با تغییر این نظام سیاسی – حتا اگر نیروهای دموکراتیک ملی و ایراندوست به قدرت برسند- این مشکلات یکباره محو نمیشوند. فقط و فقط یک شرایط دموکراتیک که مشارکت همه شهروندان را در سرنوشت سیاسی خود تضمین کند میتواند انگیزه را در همه لایهها و رنگهای باشندگان این کشور برای تحمل سختیهای ناشی از بیآبی و همچنین برای بازسازی کشور بوجود بیاورد. راه دومی برای راه حل وجود ندارد! شاید وجود داشته باشد ولی باز – ولی این بار خیلی سریعتر- به بن بست میخورد.
[۱] یکی از کشورهای کم آب، اسرائیل است که با مدیریت بسیار خوب و فناوریهای مدرن توانسته بهترین بهرهوری را از آبهای کم و محدود خود داشته باشد. ولی اسرائیل دقیقاً با توجه به همین مشکل آب، از بسیاری از صنایعی که آب فراوان مصرف میکنند صرفنظر کرده است.
داریوش بینیاز , فیسبوک نویسنده